این روزها ابراز وحشت از جوانان چه در رادیو و تلویزیون رژیم و چه در سایر رسانههای باندهای مختلف رژیم زیاد شنیده میشود. گاهی اوقات بهطور مستقیم از جوانان نام برده میشود و گاهی هم غیرمستقیم. مانند مواردی که به بحث بیکاری که مشکل جدی جمعیت فعال کشور است پرداخته میشود. جمعیت فعالی که اساساً جوانان هستند. یا وقتی صحبت از مشکلات معیشتی مثل تورم، بیکاری و اشتغال و حتی عدم پرداخت حقوق همان کسانی که شاغلند، میشود.
بهعنوان نمونه حسین علی دلگانی عضو مجلس رژیم ضمن اشاره به رکود و بیکاری و اخراج و حقوق عقب افتادهٴ کارگران، به وزیر ورزش هشدار میدهد و میگوید: «میخواهم دغدغههای بیش از بیست هزار نفر جوان ورزشکار برای تکمیل و تأمین فضاهای ورزشی خصوصاً اختصاصی خواهران را بیشتر از گذشته مورد توجه قرار داده و برای این مهم تدابیری شایسته اتخاذ نمایند». یا در جای دیگری از صحبتهایش میگوید: «برای اشتغال جوانان، این آینده سازان کشور اقدام فوری شود».
حالا سؤال اینجاست که آیا این عضو مجلس ارتجاع و باقی کارگزاران رژیم واقعاً به فکر «دغدغه» های جوانان میهنمان هستند؟! یا اینکه دغدغة حفظ نظام در برابر بشکهٴ باروت و خشم جوانان آنها را مجبور به اتخاذ این مواضع کرده است؟ نگاهی گذارا به برخی اعتراضات در همین چند روز اخیر این موضوع را روشن میکند. بهعنوان نمونه میتوان به چندین درگیری جوانان با مزدوران در میدان صادقیة تهران طی روزهای اخیر با شعار «داعشی حیا کن، کشورمو رها کن» یا حمله جوانان به پایگاه بسیج در شهر ری و تخریب آلات سرکوب مزدوران در آنجا اشاره کرد.
واقعیت این است که وقتی به گسترش کمی و کیفی اعتراضات بهویژه توسط جوانان نگاه میکنیم، بهخوبی میتوانیم نتیجه بگیریم که آنچه موضوع بحث مهرهها و کارگزاران رژیم است، «دغدغة » خود آنها از همین جوانان نترس و بیباک است. احمدی مقدم که سالیان سرکرده نیروی سرکوبگر انتظامی بوده و از نزدیک در جریان اوضاع و احوال قرار دارد در یک جمله این واقعیت را خلاصه کرده است. او ضمن اعترافهای در مورد سرکوب قیام در سال 88 میگوید: «فرض کنید سال ۹۶، آقای روحانی کاندیدا شده و آقای احمدینژاد هم به میدان آمده است. چه تصوری دارید؟ به احتمال زیاد همان اتفاقات خواهد افتاد. اگر هم نیفند، به هر حال تنش زیاد است». بله، «دغدغة » کارگزاران رژیم، دغدغه انفجار بشکهٴ باروت خشم جوانان به جان آمده از حکومت آخوندی است، نه دلمشغولی کارگزاران بهخاطر «دغدغه» های جوانان.
بهعنوان نمونه حسین علی دلگانی عضو مجلس رژیم ضمن اشاره به رکود و بیکاری و اخراج و حقوق عقب افتادهٴ کارگران، به وزیر ورزش هشدار میدهد و میگوید: «میخواهم دغدغههای بیش از بیست هزار نفر جوان ورزشکار برای تکمیل و تأمین فضاهای ورزشی خصوصاً اختصاصی خواهران را بیشتر از گذشته مورد توجه قرار داده و برای این مهم تدابیری شایسته اتخاذ نمایند». یا در جای دیگری از صحبتهایش میگوید: «برای اشتغال جوانان، این آینده سازان کشور اقدام فوری شود».
حالا سؤال اینجاست که آیا این عضو مجلس ارتجاع و باقی کارگزاران رژیم واقعاً به فکر «دغدغه» های جوانان میهنمان هستند؟! یا اینکه دغدغة حفظ نظام در برابر بشکهٴ باروت و خشم جوانان آنها را مجبور به اتخاذ این مواضع کرده است؟ نگاهی گذارا به برخی اعتراضات در همین چند روز اخیر این موضوع را روشن میکند. بهعنوان نمونه میتوان به چندین درگیری جوانان با مزدوران در میدان صادقیة تهران طی روزهای اخیر با شعار «داعشی حیا کن، کشورمو رها کن» یا حمله جوانان به پایگاه بسیج در شهر ری و تخریب آلات سرکوب مزدوران در آنجا اشاره کرد.
واقعیت این است که وقتی به گسترش کمی و کیفی اعتراضات بهویژه توسط جوانان نگاه میکنیم، بهخوبی میتوانیم نتیجه بگیریم که آنچه موضوع بحث مهرهها و کارگزاران رژیم است، «دغدغة » خود آنها از همین جوانان نترس و بیباک است. احمدی مقدم که سالیان سرکرده نیروی سرکوبگر انتظامی بوده و از نزدیک در جریان اوضاع و احوال قرار دارد در یک جمله این واقعیت را خلاصه کرده است. او ضمن اعترافهای در مورد سرکوب قیام در سال 88 میگوید: «فرض کنید سال ۹۶، آقای روحانی کاندیدا شده و آقای احمدینژاد هم به میدان آمده است. چه تصوری دارید؟ به احتمال زیاد همان اتفاقات خواهد افتاد. اگر هم نیفند، به هر حال تنش زیاد است». بله، «دغدغة » کارگزاران رژیم، دغدغه انفجار بشکهٴ باروت خشم جوانان به جان آمده از حکومت آخوندی است، نه دلمشغولی کارگزاران بهخاطر «دغدغه» های جوانان.