728 x 90

-

گفتگو با آقا محمدعلی توحیدی در رابطه با پیامدهای زهرخوران اتمی رژیم

-

محمدعلی توحیدی
محمدعلی توحیدی
مجری: همان‌طور که این روزها مشاهده می‌کنید، در افکار عمومی آمریکا و همین‌طور در کنگره و سنای این کشور، توافق اتمی با رژیم آخوندی را زیر سؤال برده‌اند. همین‌طور خبرها حاکی از افزایش مخالفت با این توافق است. در این رابطه، گفتگویی داریم با آقای محمدعلی توحیدی.

سوال: آقای توحیدی، پرسش اول این است که اگر آمریکا و به‌طور مشخص کنگرهٴ این کشور، توافق را رد کند، چه می‌شود؟ همچنین در این صورت، بحث زهر اتمی و پیامدهای آن به کجا می‌کشد؟

محمدعلی توحیدی: به نظر من در صورتی که این اتفاق بیفتد، یعنی توافق رد شود، آثار زهری که رژیم خورده مضاعف خواهد شد. فکر کنم پیامدهای این زهر با شدت بسیار بیشتر ظاهر خواهد شد و گسترش خواهد یافت. علت هم این است که چنین رخدادی به‌معنای یک شکست دوم برای رژیم هست. یعنی اضافه بر شکستی که ابتدا در تن‌دادن به این توافق خورده بود. چرا؟ به این علت که آن شکافها و امتیازهایی که به ناحق و در چارچوب مماشات به این رژیم داده شده بود، آنها از بین خواهند رفت. این اتفاق رژیم را در وضعیت خاصی قرار خواهد داد که در آن نه تنها تعادل ندارد، بلکه اوضاع بیشتر در داخل خودش بهم خواهد ریخت؛ یعنی از نظر بحرانهای سیاسی داخل رژیم، بسیار آشفتگی ایجاد خواهد کرد، رژیم در سطح منطقه‌یی و جهانی هم ضعیف‌تر و هم منزوی‌تر خواهد شد، آن هم با طرد و تحریم بیشتر. تحمل این وضعیت برای رژیم بسیار مشکل است.
در داخل در اثر این بحران سیاسی و مخاصماتی که شدت خواهد گرفت، بسیاری از مسائل پشت پرده بیرون خواهد زد. انزجار اجتماعی و بحرانهای اقتصادی- اجتماعی شدت خواهد گرفت. در یک کلام به نظرم، چنین وضعیتی بحران سرنگونی را برای رژیم به‌طور جدی تشدید خواهد کرد.
فکر کنم به همین علت و پیامدهایی که برای رژیم دارد، وضعیت باند روحانی- رفسنجانی که بسیار روشن است، اما تمامیت رژیم و در رأس آنها خامنه‌ای، به‌شدت از چنین اتفاقی وحشت دارند و می‌ترسند.

سوال: پس چرا ما شاهد این حملات بی‌دنده و ترمزی هستیم که باند دلواپسان، یعنی همان باند خامنه‌ای به این توافق می‌کنند؟ این روزها هم موضوع حرفهای عراقچی را داریم و حملاتی که به او می‌کنند و این‌که تأکید دارند که مجلس باید این را بررسی کرده، قانون شود و...

محمدعلی توحیدی: هم‌چنان که گفتید اینها بسیار هم بی‌دنده و ترمز هست، از کنترل رژیم و خامنه‌ای، از رعایت مصالح عمومی رژیم خارج است. این‌ها همان آثار زهر است. مضمون واقعی آن، جنگ و جدال بر سر قدرت و سهم در آن است، آن هم در یک موقعیت ضربه خورده و زهر سرکشیده. هم‌چنان که گفتم رعایت مصالح نظام را نمی‌توانند بکنند.
خود روحانی و وزارت ارشاد او، با وجود ادعاهای باز کردن فضاهای باز و... بخشنامه داده‌اند که این مسائل را پخش نکنید. حتی در همین دعوای عراقچی، حرف او این بوده که این حرفها را تلویزیون نزند و چرا می‌زند؟ حتی روزنامه‌های باند دلواپسان را تعطیل کرده است. برای مثال روزنامه‌ای با نام «9 دی». چرا که تیترهای این‌چنینی زده بود. همچنین به روزنامه کیهان اخطار داده است. بنابراین، همهٴ آنها از این وضعیت ناراضی هستند. هر دو باند می‌گویند بر ضدامنیت کل نظام است. اما به علت وضعیت رژیم، قادر به مهار آن نیستند.

سوال: چرا احساس خطر خامنه‌ای و توصیه‌هایی که هر دو باند در این رابطه دارند، اثر نمی‌کند و شاهد شقه و شکاف هر چه‌بیشتر در درون رژیم هستیم؟

محمدعلی توحیدی: توجه کنید که پس از زهر صورت مسألهٴ این نظام، بهم خوردن تعادل است. تعادل ندارد. این میان، باند روحانی-رفسنجانی تلاش می‌کنند با یک تخته‌پاره‌ای به نام توافق، نظام را نجات بدهند. اما خود آنها هم که مدعی نجات رژیم از این غرقاب هستند، این عدم تعادل را حس کرده و به آن اشراف دارند. دلواپسان که اصلاً اسمشان دلواپس است؛ این‌ها هم می‌دانند و حس می‌کنند که از این وضعیت درمان و نجاتی برای رژیم متصور نیست. حتی با این توافق. چندی پیش شخصی به نام مسعود نیلی که اقتصاددان است، مصاحبه مفصلی در هفته‌نامه تجارت فردا- شمارهٴ 139- سوم مرداد انجام داده و در آن می‌گوید: «به‌طور مداوم وضع بدتر شده و الآن وضعیت فعلی ما مثل بدترین شرایط جنگ است». یعنی شرایطی که رژیم را مجبور به‌سر کشیدن زهر آتش‌بس کرد. همان حرفها که می‌زدند که «خزانه خالی شده است و.»...
جالب است، در همان مصاحبه از او می‌پرسند: «بعد از لغو تحریم‌ها چه اتفاقی می‌افتد؟». او می‌گوید: «من ترجیح می‌دهم خیلی با احتیاط درباره این‌که پس از توافق قرار است چه اتفاقی رخ دهد، نظر بدهم! در مقابل تقریباً مطمئن هستیم که از نظر منابع و ظرفیتهای اجرایی و توان کارشناسی دولت، با محدودیتهای زیادی مواجه خواهیم بود».
ببینید، ابراز تردید و احتیاط می‌کند نسبت به این‌که چیزی تغییر کند و ابراز یقین می‌کند به این‌که ما محدودیتها و مشکلات بسیار زیادی از نظر کارشناسی خواهیم داشت. یعنی فنی و عملی. دقت کنید، این مدعی نجات است. حتی خود روحانی، در همین مصاحبه تلویزیونی که داشت، بسیار دروغ و شیادی و حیله‌گری کرد. اما در مورد این‌که وضع اقتصادی خراب است و بعد از توافق اتفاق مهمی نمی‌افتد مجبور به اعتراف شد. حتی تصریح می‌کرد بعد از توافق همان اقتصاد مقاومتی که رهبر معظم! گفته، باید ادامه بدهید. مردم باید خود مشکلاتشان را حل کنند.
بله، به علت این عدم تعادل، این وضعیت ادامه دارد. یعنی این بی‌تعادلی در رژیم یک واقعیت است و آثار خود را هم دارد.

سوال: شما توافق اتمی را مانند داستان زهرخوردن خمینی در جنگ 8ساله، برای رژیم شکستی استراتژیک توصیف کردید. اما خود روحانی در همین صحبت اخیرش، هم آن زهرخوردن خمینی در جنگ ضدمیهنی و هم این توافق را به‌عنوان یک پیروزی نام می‌برد. چرا؟

محمدعلی توحیدی: به نظر من، جدای از این‌که می‌خواهد بازارگرمی کند، نفس این مقایسه که می‌کند، اذعان به شکست است. آخر آن که رهبر همهٴ این‌ها بود، به‌روشنی گفت: من آبرویم را معامله کردم، من زهر بدتر از مرگ خوردم. حالا روحانی موضوع اتمی را با آن مقایسه می‌کند. پس معلوم است در محتوا صحبت از یک شکست است، نه پیروزی.
اما جدای از ادعا، یک واقعیتی وجود دارد. دقت کنید این شکست یا پیروزی، که می‌گوییم استراتژیک است، در مقابل مقاومت و مردم ایران معنی پیدا می‌کند. واقعیت این است که خمینی شعارش این بود که جنگش را ادامه دهد. «جنگ جنگ تا پیروزی- جنگ جنگ تا رفع فتنه از عالم-صلح دفن اسلام است و.»... خب سیاست مقاومت و خواست مردم صلح بود. اما خمینی روی ادامه جنگ، با قیمت آن هم کشته و ویرانی، اصرار داشت. حتی اصرار داشت و می‌گفت: تا آخرین خانه در تهران، من به جنگ ادامه خواهم داد. این عین حرف خمینی بود. یعنی چه؟ یعنی حتی پیشروی عراق تا استانهای کشور و خود تهران مهم نیست؛ برای من این مسأله مقدس است، آرمانی است، صلح هم دفن اسلام است و من تا آخرین خشت خانهٴ تهران مقاومت می‌کنم.
اما خمینی فقط وقتی زهر را خورد که خطر سرنگونی را بالای سرش دید. خطر مجاهدین را دید. با شعار «امروز مهران- فردا تهران» در عملیات چلچراغ و فتح مهران. بله، خمینی به‌طور واقع امروز مهران- فردا تهران را دید. وقتی کار به این‌جا رسید، خمینی در برابر استراتژی صلح مقاومت شکست خورد و بعد هم زهر را سر کشید. این یک شکست واضح است. هیچ چیز دیگری به جز این، خمینی را به نقطهٴ زهرخوری نمی‌رساند.
حال درست عین همین داستان، در رابطه با اتمی هم هست. شعار خامنه‌ای چه بود؟ پروژه اتمی، به قول خودش عزت اسلام و قدرت ایران و سمبل استقلال و... است. بعد هم با کمال وقاحت آن را با ملی کردن نفت توسط دکتر مصدق مقایسه می‌کرد؛ این را هم می‌گفت که تحریم هم اصلاً هم نیست و... این‌ها شعارهای خامنه‌ای بود. حال چرا خامنه‌ای زهر خورد و از اتمی دست برداشت؟ الآن عراقچی هم می‌گوید که ما پروژه بمب‌سازی را دادیم. چرا؟
علت یک چیز بود. مقاومت ایران! وگرنه چه چیز دیگری رژیم را به زهرخوری واداشت؟ جز افشاگریهای مقاومتی که جلوی این پروژه ایستاد؟ دنیا را بیدار کرد. پروژه رژیم را افشا کرد. طرد و تحریم جهانی را برای این رژیم ایجاد کرد تا این کورهٴ ضدایرانی را خاموش کند. خب رژیم در برابر استراتژی مقاومت شکست خورده است. بارها هم رهبر مقاومت می‌گفت که واپس بتمرگید، عقب بنشینید و دست بردارید... تا این‌که این مسیر پیروز شد و آن مسیر شکست خورد. خب نمی‌شود اینرا بپوشانیم. نه این حقیقت را می‌شود پوشاند و نه عامل اصلی رسیدن رژیم به این نقطه، یعنی مقاومت ایران را می‌شود پنهان کرد. بنابراین نفس این مقایسه اعتراف به شکست است. ولی واقعیت چیزی است که در صحنه هست. عنصر انقلابی، عنصر مردمی، سیاست انقلابی، سیاست مردمی با سیاست ضدانقلابی، ضد‌مردمی و ارتجاعی چنگ در چنگ شد و آن را شکست داد. جامعه ایران این رژیم را شکست داد. قیام‌ها شکست داد. حتی در قیام‌ها، وقتی خامنه‌ای عاشورای 88 را دید، وقتی شعارهای «مرگ بر اصل ولایت‌فقیه را دید»، وقتی شعار «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» علیه صدور تروریسم و علیه سیاست خود را دید، آنوقت وحشت کرد و در برابر این خطرات مجبور شد دست از این پروژه بردارد.
آخر جامعه ایران و عنصر و سیاست انقلابی را در برابر خود می‌دید و به همین علت تن به عقب‌نشینی داد. در غیراین صورت رژیم در برابر مخالفتهای امثال خاتمی، موسوی و کروبی که جا نمی‌زند. آخر دیدیم که چگونه خاتمی را لوله کرد. روحانی هم که کسی‌ست که همین الآن هم می‌گوید صحبت از آزادیها نکنید. این‌ها که برای خامنه‌ای خطر و تهدید نبودند و مسأله را برای او سیاسی نمی‌کردند که احساس خطر سرنگونی کند. در مقابل جامعه ایران، در مقابل عنصر انقلابی و مردمی در این جامعه و پتانسیل انقلابی و قیام و سرنگونی، خامنه‌ای احساس خطر کرد و الآن به این تخته‌پارهٴ توافق چسبیده که خودش را از مهلکه در ببرد.

سوال: زهر اتمی چگونه می‌تواند فعال شود و همان سیاست مردمی و انقلابی چگونه می‌تواند عمل کند؟

محمدعلی توحیدی: ببینید، این زهر حتماً عمل خواهد کرد. چرا؟ پیش از هر چیز در عالم واقع، این جامعه وقتی به چنین بحرانهایی می‌رسد، وقتی وضعیت این‌قدر برای دشمن خطیر می‌شود، یک پتانسیل انقلابی هم در این جامعه هست که جدی‌ترین پدیده است. اما این پتانسیل، این ظرفیت انقلابی با همان عنصری که دشمن را وادار به شکست و عقب‌نشینی کرد، باید تلفیق شود. در این نقطه ما می‌بینیم که خود رژیم با تمام قوا، همچنین متحدان داخلی و بین‌المللی‌اش هم با تمام قوا، بسیج می‌شوند که از این ترکیب شدن و از این اتفاق جلوگیری کنند. روحانی می‌گوید نباید از آزادیها بحث شود، بوقهای استعماری مانند بی.بی.سی که در دوران جنگ، دوران اتمی همیشه در کنار رژیم بودند نیز به پشتیبانی از رژیم اقدام می‌کنند. بله، تبلیغات ارتجاعی- استعماری بوقهای مشابه، 2 کار می‌کنند:
از یک طرف علیه نیروی انقلابی، مجاهدین، سیاست صلح، سیاست ضداتمی رژیم، انواع و اقسام تبلیغات و دروغ و دغل راه‌اندازی می‌کنند، الآن هم می‌کنند؛ البته الآن چون آخر خط هستند، بسیار رسوا و مفتضح است؛ کار دیگری هم که می‌کنند، صورت مسأله را از خود رژیم و جامعه ایران عوض می‌کنند. دقت کنید، 2هزار میلیارد دلار از کیسه مردم ایران رفته، این ملت روی دریای نفت مجبور به فروش کلیه است، کارگرانش حقوق زیر خط فقر کاری که انجام داده‌اند را حتی 6ماه به 6ماه و یک‌سال به یک‌سال دریافت نمی‌کنند، معلمانش می‌گویند تحقیر می‌شویم، تبعیض می‌شویم، حرمت نداریم، سپس در سراسر ایران به خیابان می‌آیند، اما پاسخشان سرکوب و بگیر و ببند است؛ حکم اعدام برای معلمی صادر می‌کنند که یک کلاس گذاشته است، این هم پاسخ رژیم.
خب این ملت برای این 2هزار میلیارد دلاری که از کیسه‌اش رفته و به این وضعیت دچارش کرده باید حسابرسی کند. صورت مسألهٴ ایران الآن این است. کی دزدید؟ کی برد؟ کی کرد؟ کی حمایت کرد؟ کی بادمجان دور قاب چید؟ از متحدان خارجی تا داخلی و بوقهای استعماری مانند همین بی.بی.سی.این‌ها باید جواب پس بدهند. صورت مسأله الآن این است؛ صورت مسأله الآن چیز دیگری نیست! این‌ها بحث را به اینطرف و آنطرف می‌برند. حتی خبرهای دعواهای درونی رژیم را هم می‌دهند، اما گویا مثلاً انگار واقعاً خامنه‌ای ضد آمریکایی هست و یک حرفهایی می‌زند که مثلاً استقلال این‌طور است... یا روحانی هم طرفدار آزادیها و گشایش است! در حالیکه هر دو حرف دروغ است. آخر صورت مسأله این نیست. صورت مسألهٴ جامعه ایران الآن حسابرسی از این رژیم است. پس باید به این صورت مسأله پاسخ گفت. یعنی حسابرسی از رژیم، اعتراض، قیام علیه این دیکتاتوری که تنها راه‌حل نجات این ملت است. بله، باید با قیام، حقوق به یغما رفته را از حلقوم این رژیم بیرون کشید.
بله، جنگی سیاسی در صحنهٴ سیاسی وجود دارد. در صحنهٴ عملی هم در کف خیابان، در جامعه، در مقابلهٴ عملی عنصر رزمنده ایرانی، ضد رژیم، ارتش آزادی، با شعار «مرگ بر اصل ولایت‌فقیه» و سرنگونی تمامیت این نظام. اینها پاسخ تغییر در ایران است. وگرنه چیزی تغییر نخواهد کرد. آخر خودشان می‌گویند تغییر نمی‌کند و واقعیت هم این است که تغییر نمی‌تواند بکند. پس ضرورت هست و مهم‌تر این‌که زمینه انقلابی هست و راه‌حل هم تلفیق سیاست انقلابی و خواست انقلابی و آزادیخواهانهٴ مردم، با زمینه عینی و صورت‌مسألهٴ حسابرسی از رژیم که امروز مطرح است و صورت مسألهٴ روز، پس از زهر خوردن رژیم ولایت‌فقیه است.
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/25f51267-7d41-42a7-940e-c0681f239c80"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات