(درسهایی از 30خرداد تا امروز)
روز 30خرداد از چنان وضوح و درخشش خیرهکنندهیی برخوردار است که در هیچیک از سرفصلهای مبارزاتی تاریخ معاصر ایران نظیر ندارد. در جزر و مدهای مبارزه برای آزادی در میهن ما، 30خرداد سال1360 یک سرفصل مهم است. نقطهی عطف گذار از مبارزهی مسالمتآمیز سیاسی به مبارزهی مسلحانه انقلابی در برابر رژیم خمینی است. در این مبارزهی علمی و قانونمند، هیچ تصادفی در کار نیست. ناشی از سطح عالی مبارزهی سازمانیافتهیی است که در روند تکاملی خود به چنین سرفصلی راه برده است.
پس از انقلاب ضدسلطنتی، مبارزهی مسالمتآمیز سیاسی بهمدت دو سالونیم در سراسر ایران گسترده بود و جریان داشت. این مبارزه با پرهیز از هر گونه چپروی و رویکرد غیرمسئولانه و خشونتطلبانه و در منتهای متانت، گام به گام پیش رفت.
رادیو، تلویزیون، مطبوعات، منبرها و مساجد در انحصار مطلق خمینی دجال و رژیمش بود. با وجود سلطهی انحصاری ارتجاع آخوندی، این مبارزه قدمبهقدم و بهطور فزاینده، حمایت تودههای مردم را (در پایین) جلب کرد و (در بالا) شکاف و شقهیی بزرگ را به حاکمیت تحمیل نمود. همان شقهیی که به عزل و جراحی اولین رئیسجمهور خمینی منجر شد.
عظمت ابعاد اجتماعی و سیاسی این مبارزهی مسالمتآمیز و روشنگرانه و سیمای روشن و درخشانش، در تظاهرات نیم میلیونی مردم تهران در روز 30خرداد سال1360 به تمام و کمال نمایان شد و به بلوغ خود رسید. جنبشی که بهدعوت سازمان مجاهدین خلق ایران برگزار گردید و بهدستور خمینی به گلوله بسته شد.
این نقطهی درخشان، درسی سیاسی و ایدئولوژیک را در تاریخ مبارزات مردم ایران برای آزادی، به ثبت رساند. سالها بعد، جبههی استحاله و حفظ رژیم آخوندی در دورهی خاتمی ـ که با حمایت کامل بخش خارجی آن همراه بود ـ در تبلیغات بیمایه و از نفس افتادهٴ خود کوشید مجاهدین و مقاومت انقلابی را به خشونتطلبی کور متهم کند! کوشید چنین جلوه دهد که گویا کاشفان نورسیدهی مبارزهی مسالمتآمیز هستند! حال آنکه پیشینه و دستاوردشان را بهروی نامبارک خود نمیآوردند. خواستند به روی خود نیاورند که:
ـ از نخستین مسئولان و دستاندرکاران چماقداری بودند،
از نخستین توطئهچینان در دجالبازی گروگانگیری بودند،
ـ از نخستین دستاندرکاران و حامیان کودتای ضدفرهنگی و تهاجم به دانشگاهها در دوران مبارزه سیاسی بودند،
ـ از نخستین آمران و عاملان شکنجه و اعدام و قتلعام زندانیان سیاسی در سالهای بعد بودند،
ـ و از نخستین حامیان و فعالان و عاملان جنگ ضدمیهنی هشت ساله و توجیهگران جنایتهای جنگی خمینی و رژیمشان بر علیه دو ملت ایران و عراق بودند.
با این سابقه و اوصاف، جبههی حفظ نظام یکبار دیگر بور شد. همچنانکه مقاومت ایران از آغاز گفته بود، افعی کبوتر نزایید. از آستین خاتمی «خندان» هم، ماری بهنام احمدینژاد سر برآورد.
آری، حماسهی درخشان 30خرداد، آن مرزبندی قاطع و کامل با تمامیت رژیم آخوندی، آن عزم راسخ برای سرنگونی تام و تمام این رژیم نامشروع بهمثابه زیربنای 34سال مقاومت، سرفصل سرفصلها و نقطهی عطف بزرگ و ترسیمکننده مسیر پیروزی است. اگر 30خرداد نبود، دشمنان آزادی مردم ایران با رنگ کردن فلان «حجتالاسلام» ـ و همکیشان و همنوعانش ـ مبارزات و آرزوهای یک ملت را برای یک دورهی تاریخی دیگر به قربانگاه میبردند.
روز 30خرداد از چنان وضوح و درخشش خیرهکنندهیی برخوردار است که در هیچیک از سرفصلهای مبارزاتی تاریخ معاصر ایران نظیر ندارد. در جزر و مدهای مبارزه برای آزادی در میهن ما، 30خرداد سال1360 یک سرفصل مهم است. نقطهی عطف گذار از مبارزهی مسالمتآمیز سیاسی به مبارزهی مسلحانه انقلابی در برابر رژیم خمینی است. در این مبارزهی علمی و قانونمند، هیچ تصادفی در کار نیست. ناشی از سطح عالی مبارزهی سازمانیافتهیی است که در روند تکاملی خود به چنین سرفصلی راه برده است.
پس از انقلاب ضدسلطنتی، مبارزهی مسالمتآمیز سیاسی بهمدت دو سالونیم در سراسر ایران گسترده بود و جریان داشت. این مبارزه با پرهیز از هر گونه چپروی و رویکرد غیرمسئولانه و خشونتطلبانه و در منتهای متانت، گام به گام پیش رفت.
رادیو، تلویزیون، مطبوعات، منبرها و مساجد در انحصار مطلق خمینی دجال و رژیمش بود. با وجود سلطهی انحصاری ارتجاع آخوندی، این مبارزه قدمبهقدم و بهطور فزاینده، حمایت تودههای مردم را (در پایین) جلب کرد و (در بالا) شکاف و شقهیی بزرگ را به حاکمیت تحمیل نمود. همان شقهیی که به عزل و جراحی اولین رئیسجمهور خمینی منجر شد.
عظمت ابعاد اجتماعی و سیاسی این مبارزهی مسالمتآمیز و روشنگرانه و سیمای روشن و درخشانش، در تظاهرات نیم میلیونی مردم تهران در روز 30خرداد سال1360 به تمام و کمال نمایان شد و به بلوغ خود رسید. جنبشی که بهدعوت سازمان مجاهدین خلق ایران برگزار گردید و بهدستور خمینی به گلوله بسته شد.
این نقطهی درخشان، درسی سیاسی و ایدئولوژیک را در تاریخ مبارزات مردم ایران برای آزادی، به ثبت رساند. سالها بعد، جبههی استحاله و حفظ رژیم آخوندی در دورهی خاتمی ـ که با حمایت کامل بخش خارجی آن همراه بود ـ در تبلیغات بیمایه و از نفس افتادهٴ خود کوشید مجاهدین و مقاومت انقلابی را به خشونتطلبی کور متهم کند! کوشید چنین جلوه دهد که گویا کاشفان نورسیدهی مبارزهی مسالمتآمیز هستند! حال آنکه پیشینه و دستاوردشان را بهروی نامبارک خود نمیآوردند. خواستند به روی خود نیاورند که:
ـ از نخستین مسئولان و دستاندرکاران چماقداری بودند،
از نخستین توطئهچینان در دجالبازی گروگانگیری بودند،
ـ از نخستین دستاندرکاران و حامیان کودتای ضدفرهنگی و تهاجم به دانشگاهها در دوران مبارزه سیاسی بودند،
ـ از نخستین آمران و عاملان شکنجه و اعدام و قتلعام زندانیان سیاسی در سالهای بعد بودند،
ـ و از نخستین حامیان و فعالان و عاملان جنگ ضدمیهنی هشت ساله و توجیهگران جنایتهای جنگی خمینی و رژیمشان بر علیه دو ملت ایران و عراق بودند.
با این سابقه و اوصاف، جبههی حفظ نظام یکبار دیگر بور شد. همچنانکه مقاومت ایران از آغاز گفته بود، افعی کبوتر نزایید. از آستین خاتمی «خندان» هم، ماری بهنام احمدینژاد سر برآورد.
آری، حماسهی درخشان 30خرداد، آن مرزبندی قاطع و کامل با تمامیت رژیم آخوندی، آن عزم راسخ برای سرنگونی تام و تمام این رژیم نامشروع بهمثابه زیربنای 34سال مقاومت، سرفصل سرفصلها و نقطهی عطف بزرگ و ترسیمکننده مسیر پیروزی است. اگر 30خرداد نبود، دشمنان آزادی مردم ایران با رنگ کردن فلان «حجتالاسلام» ـ و همکیشان و همنوعانش ـ مبارزات و آرزوهای یک ملت را برای یک دورهی تاریخی دیگر به قربانگاه میبردند.