728 x 90

ماه مبارك رمضان,

«اندر خم آن کوچه...» -منزل چهارم- باز جستن یاران

-

..
..
گر بنگری به خویش که بینی که کیستی
شاید که حس کنی که سراپای، نیستی
و چه دردناک بود احساس «نیستن» آنگاه که در آن حرای تنهایی و اشراف به خویش مشرف شدم.

چه سیرابی بدم دور از تب عشق
بنشنیده کلامی از لب عشق
ندیده نور عشقی در شب عشق
اما چون آن سخن سروشان شنیدم و از حرای خویش بیرون آمدم، یاران را منتظر بر درگاه بدیدم. همگی در بیابان تشنگی زیر باران نیاز نشسته، می‌خوانند:
مرا تعریف کن! ای دانش عشق! بشویم زیر بار بارش عشق!

مرا بنویس ای زیبایی درک به روی دفتر دانایی درک

مرا بنیاد کن با مرمر مهر چنان چون جاده‌ای تا آخر مهر

بکن بنیادم و ویرانه‌ام کن ز عشقم پر کن و دیوانه‌ام کن

قلم برگیر و بر دیباچه شور مرا تعریف کن! با جوهر نور

من نیز به اندیشه مشغول بودم که ناخودآگاه کلماتی بر زبانم جاری شد:
تعریفی تازه یافته بودم که «تعریفی تازه نبود»
ادراکی تازه برای من بی‌ادراک بود
که: انسان، آن است که علیه زنجیر
می‌جنگد.
زنجیر خویش و زنجیر ناخویش
و این حقیقتی سیّال بود
که بر سطح جهان می‌لغزید
چون رودخانه‌ای شاد
پر از حبابهای شیطان و شرور
بی‌نیاز
از این‌که فهمیده شود
و سروده شود
و در آن دشت دیدم که به راستی
به خرگوشی میمانم
ـ نه با معصومیت تمام اوـ
مبهوت خروش رودخانهٴ شادان
که شیرینی ادراک
مستش کرده است.
و دریافتم دریافتهایی همه نو: که این‌گونه بود که
مردگان را مرده می‌پنداشتم
ـ خاک شدگانیکه از دست زمین رفته‌اند ـ
و از هیمنهٴ جلادان بر این زمین
به درد میآمدم
اما برای جنگیدن با زنجیر
شعفی در من نمی‌جوشید
و یاران همه رودر من کردند که:
این تعریفی تازه نبود.
تو خویش را تعریف کردی و آنگاه راز این معرفت بر تو گشوده شد.
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/d1aece63-a128-4674-98e4-c643d837291b"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات