728 x 90

اختلافات سیاسی در ایران,

رویارویی در رأس بر سر قبر خمینی

-

قشون کشی دلواپسان نظام علیه مذاکره کنندگان هسته ای -  آرشيو
قشون کشی دلواپسان نظام علیه مذاکره کنندگان هسته ای - آرشيو
نمایش سالمرگ دجال بر سر قبر او به تشنج کشیده شد و سخنرانی روحانی و حسن خمینی، چند بار با فریادها و شعارهای مخالفان و دلواپسان مختل گردید. چرا مراسمی که به نام خمینی برگزار شده و قاعدتاً بایستی نقطهٴ وحدت باندهای رژیم باشد، به میدان جنگ باندها و قشون‌کشی آنها تبدیل شده و به درگیری و تشنج می‌انجامد؟

این وضعیت، از زخم عمیق و پرعفونتی حکایت می‌کند که ناشی از تضادهای حل نشده است؛ این زخم اکنون سر باز کرده و با هر تلنگری، شروع به فوران عفونت می‌کند.

از سوی دیگر، معنی سیاسی این درگیریها چه فرمانش دست عناصر بالای رژیم باشد چه نباشد، گویای آن است که تضادها به چنان نقطه‌یی رسیده که رژیم حتی قادر به ارائه یک نمایش وحدت هم نیست و هر اقدامی در این زمینه، تبدیل به نمایش شکاف و تشدید و تعمیق آن می‌شود. چرا؟

شاید بتوانیم پاسخ این سؤال را در خود صحنه بیابیم. اما ابتدا نگاهی به آنچه سر قبر خمینی میان سردمداران نظام گذشت؛

با این‌که در شامگاه 13خرداد، بر سر قبر خمینی، فضا اساساً دست دلواپسان بود و حرفهای روحانی به‌دفعات با شعار «مرگ بر منافق» یا شعارهایی هم‌چون «این همه لشکر آمده، به عشق رهبر آمده» قطع می‌شد، با این همه روحانی ولو در پوشش مجیزگویی از «مقام عظمای ولایت»، رئوس مواضعش در برابر خامنه‌ای را با علم کردن خمینی تکرار کرد. از جمله گفت: «ما اگر امروز اعتدال می‌گوییم، اعتدال را از امام آموخته‌ایم… این مسیر را ادامه خواهیم داد و تحریمها را درهم خواهیم شکست». او چند بار روی «آرا» و «انتخابات» با شاهد مثال آوردن از خمینی تأکید نمود و به این وسیله بار دیگر به‌اصطلاح آرای خودش در نمایش انتخابات را به رخ خامنه‌ای کشید.

خامنه‌ای که علی‌القاعده باید در موضعی بالاتر از دو باند ظاهر می‌شد، اساس سخنانش را بر تخطئه رفسنجانی قرار داد و ساختن یک تئوری تحت عنوان «تحریف امام» تلاش کرد مواضع رفسنجانی (و البته روحانی و کل دعاوی باندی آنها) را که بر نقل قولهایی از خمینی متکی است از پایه بزند. خامنه‌ای «تحریف» خمینی را یک «خطر بزرگ» توصیف کرد و گفت: «امروز کسانی می‌آیند طبق میل و سلیقه خود یک جور امام را معرفی می‌کنند». وی سپس به تعریف ویژگیها و به‌اصطلاح اصول دجال پرداخت و جا به جا، صریح یا به اشاره، حریف را مورد طعنه و تخطئه قرار داد و از جمله گفت «نباید به دل خوش کنکهای مستکبران اعتماد کرد».

خامنه‌ای، رفسنجانی و روحانی را به‌عنوان «بعضی که در زبان یا در شعار دنبال آزادیهای فردی باشند اما علیه استقلال کشور حرف بزنند و… برای نفی استقلال کشور، تئوری‌سازی می‌کنند» هدف حمله شدید قرار داد. نکته جالب این‌که تلویزیون هم همزمان با همین جملات خامنه‌ای دوربین را روی رفسنجانی و روحانی می‌برد!

خامنه‌ای اساساً سخنان خودش سر قبر دجال را به همین جنگ باندی و ارتقای آن به بود و نبود نظام ولایت‌فقیه و تأکید بر مبانی رژیم بر اساس حرفها و مواضع و به‌قول خودش «سیرهٴ » خمینی اختصاص داد. حتی کلمه‌یی در مورد بحران اتمی نگفت و جز یک اشارهٴ کوتاه، حرفی در مورد تنگناهای منطقه‌یی رژیم نزد. این‌که چرا چنین کر‌د، دو دلیل می‌تواند داشته باشد. اول این‌که بر سر دو راهی زهر یا بمب هم‌چنان گرفتار است و قدرت تصمیم‌گیری یا اعلام تصمیمی را که گرفته است ندارد. به‌همین دلیل از وارد شدن در این مقولات فعلاً خودداری می‌کند. اما دوم و مهمتر این‌که می‌خواهد همین‌جا سر قبر خمینی سنگ خودش را با رفسنجانی حق کند و شاید عبور از تنگنای کنونی را در پاکسازی نظام از باند رقیب و یکپایه‌سازی نهایی آن می‌جوید.

حالا و با این مقدمه به سؤالی که در ابتدای کلام مطرح شد باز گردیم. ببنیم آیا می‌توانیم جواب این سؤال را که چرا نظام ولایت نمی‌تواند حتی یک نمایش وحدت را با استفاده از فرصت حضور همهٴ باندها بر سر قبر دجال که محور مشترک همهٴ آنهاست، محقق کند؟ گفتیم شاید بتوان جواب را در خود صحنه پیدا کرد. بله جواب در صحنه هست. در جمله‌یی کاملاً حساب‌شده و پر معنی که حسن خمینی به‌عنوان تولیت آستان شیطان در سخنانش مطرح می‌کند: «روزی اگر تقدیر قرار بگیرد، رهبری معظم انقلاب، فرمانده کل قوا، تصمیم بگیرند، اختلافات در همه سطوح برداشته می‌شود و یک کلام خواهیم شد».

به‌نظر می‌رسد جواب سؤال روشن شده است. این خود خامنه‌ای است که عامل اصلی شکاف و جنگ باندی است. همان که خودشان به آن «تفرقه» یا «اختلاف» می‌گویند. خودش می‌گوید اگر صدای اختلافی از حنجره‌یی برآید، آن حنجرهٴ دشمن است، اما بلندترین صدای اختلاف و جنگ باندی را خودش تحت عنوان «تحریف امام» مطرح و برای باند رقیب بزرگترین خط‌ و نشان را می‌کشد.

البته روشن است که به‌فرض این‌که خامنه‌ای تصمیم به پایان دادن به اختلافات باندی بگیرد باز هم یک‌شبه جنگ باندها به صلح و صفا مبدل نخواهد شد، اما واقعیت این است که همین کار را هم نمی‌تواند بکند و با وجود این ولی‌فقیه طلسم‌شکسته و عاجز از تعیین‌تکلیف بحرانهای استراتژیکی که رژیم را فرا گرفته، تشتت و از هم‌پاشیدگی رژیم روز به روز شدیدتر و شقه و شکاف در آن پیوسته عمیق‌تر خواهد شد.
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/9d6735b5-4ad6-4b7f-bb66-21feaea34576"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات