آخوند روحانی روز 5خرداد با حضور در یک ورزشگاه در تهران، حل مشکلات اقتصادی و بحران بیکاری نسل جوان را مستلزم «آرام بودن جامعه» دانست و گفت: «بیتردید برای حل مشکلات اقتصادی و اجتماعی مردم و جامعه، ایجاد شغل برای نسل جوان... . نیازمند جامعه آرام است» اما منظور از این «جامعه آرام» در حرفهای روحانی چیست؟ و چه هدفی رو دنبال میکند؟
واقعیت این است که امروزه معضل بیکاری و بهخصوص بیکاری جوانهای تحصیل کرده به یکی از اصلیترین بحرانهای درون رژیم تبدیل شده و برای نظام بار امنیتی پیدا کرده است. مسألهای که به قول رفسنجانی یکی از اصلیترین نگرانیهای نظام آخوندی است. ضمن اینکه اخیراً سردمداران نظام هم در سخنانشان به خطری که از جانب لشگر عظیم بیکاران و بهخصوص میلیونها جوان فارغالتحصیل بیکار متوجه رژیم است دست گذاشتهاند و دست آویزی برای جنگ باندی کرده و برای هم خط و نشان میکشند.
اما نکته جالب در حرفهای آخوند روحانی این بود که با آه و نالههایی مثل «دولت در تنگناهای مالی قرار داره» و «امسال قیمت نفت کاهش پیدا کرده» در حالی که آشکارا به بنبست نظام اذعان میکرد، از ابزار آخوندی دجالگری علیه ولیفقیه خودش استفاده میکرد تا جام زهر اتمی را به خامنهای حقنه کند. بعد هم به باند رقیب هشدار داد که اگر از انفجار اجتماعی و خیزش عظیم لشگر بیکاران میترسید پس هر چه سریعتر باید به خوردن جام زهر تن بدهید! جالب اینکه چند روز قبل آشتیانی عضو مجلس رژیم از قم دقیقاً 180 درجه برعکس حرفهای روحانی «گره زدن مسائل کشور به مذاکرات را امیدی عبث!» تعریف کرده بود.
حالا سؤال این است که چرا سردمداران نظام از هر دو باند بر سر یک بحران با همدیگر دعوا راه انداختهاند؟ جواب وحشت همهی باندهای نظام از نسل جوان و عاصی که این روزها میلیونها نفر از آنها عضو ارتش بیکاران هستند و در اثر فقر و نداری کارد به استخوانشان رسیده است میباشد. جوانهایی که دنبال لحظهای و فرصتی برای بپا کردن شورش و طغیاناند. مانند جوانهای با غیرت رباط کریم که دوشنبه شب در اعتراض به گرانی بنزین، شروع به شعار دادن علیه خامنهای کردند و وقتی مأموران سرکوبگر انتظامی سر رسیدند، بیباک و بیم به سمت آنها حمله کردند و با شکستن شیشههای پمپبنزین درس فراموشیناپذیر به آنها دادند.
بنابراین حرف یک چیز بیشتر نیست: آخوند روحانی روز 3خرداد وضعیت وخیم اقتصادی را که در محاصره تحریمها و بحرانهاست، به جسمی که خون در رگش گردش نمیکند تشبیه کرد! و گفت «اگر کمی بگذره تبدیل به عفونت میشه، که این دست رو باید قطع کرد» اما مردم و جوانهای با غیرت و آزادیخواه که سرمنشاء اصلی این عفونت در جامعهی ایران را بهتر از هر کسی میشناسند، کمر همت بستند که در پیوند با یکانهای ارتش آزادی، بهزودی به جای «دست» «سر» هیولا رو قطع حان!
واقعیت این است که امروزه معضل بیکاری و بهخصوص بیکاری جوانهای تحصیل کرده به یکی از اصلیترین بحرانهای درون رژیم تبدیل شده و برای نظام بار امنیتی پیدا کرده است. مسألهای که به قول رفسنجانی یکی از اصلیترین نگرانیهای نظام آخوندی است. ضمن اینکه اخیراً سردمداران نظام هم در سخنانشان به خطری که از جانب لشگر عظیم بیکاران و بهخصوص میلیونها جوان فارغالتحصیل بیکار متوجه رژیم است دست گذاشتهاند و دست آویزی برای جنگ باندی کرده و برای هم خط و نشان میکشند.
اما نکته جالب در حرفهای آخوند روحانی این بود که با آه و نالههایی مثل «دولت در تنگناهای مالی قرار داره» و «امسال قیمت نفت کاهش پیدا کرده» در حالی که آشکارا به بنبست نظام اذعان میکرد، از ابزار آخوندی دجالگری علیه ولیفقیه خودش استفاده میکرد تا جام زهر اتمی را به خامنهای حقنه کند. بعد هم به باند رقیب هشدار داد که اگر از انفجار اجتماعی و خیزش عظیم لشگر بیکاران میترسید پس هر چه سریعتر باید به خوردن جام زهر تن بدهید! جالب اینکه چند روز قبل آشتیانی عضو مجلس رژیم از قم دقیقاً 180 درجه برعکس حرفهای روحانی «گره زدن مسائل کشور به مذاکرات را امیدی عبث!» تعریف کرده بود.
حالا سؤال این است که چرا سردمداران نظام از هر دو باند بر سر یک بحران با همدیگر دعوا راه انداختهاند؟ جواب وحشت همهی باندهای نظام از نسل جوان و عاصی که این روزها میلیونها نفر از آنها عضو ارتش بیکاران هستند و در اثر فقر و نداری کارد به استخوانشان رسیده است میباشد. جوانهایی که دنبال لحظهای و فرصتی برای بپا کردن شورش و طغیاناند. مانند جوانهای با غیرت رباط کریم که دوشنبه شب در اعتراض به گرانی بنزین، شروع به شعار دادن علیه خامنهای کردند و وقتی مأموران سرکوبگر انتظامی سر رسیدند، بیباک و بیم به سمت آنها حمله کردند و با شکستن شیشههای پمپبنزین درس فراموشیناپذیر به آنها دادند.
بنابراین حرف یک چیز بیشتر نیست: آخوند روحانی روز 3خرداد وضعیت وخیم اقتصادی را که در محاصره تحریمها و بحرانهاست، به جسمی که خون در رگش گردش نمیکند تشبیه کرد! و گفت «اگر کمی بگذره تبدیل به عفونت میشه، که این دست رو باید قطع کرد» اما مردم و جوانهای با غیرت و آزادیخواه که سرمنشاء اصلی این عفونت در جامعهی ایران را بهتر از هر کسی میشناسند، کمر همت بستند که در پیوند با یکانهای ارتش آزادی، بهزودی به جای «دست» «سر» هیولا رو قطع حان!