یک هفته پس از خیزش مهاباد، خشم مردم بهخاطر قتل مظلومانهٴ فریناز خسروانی، همچنان شعله میکشد. شعلههایی که دامنهٴ آن از شهرهای منطقه به شهرهای دورتر مثل اصفهان کشیده شده و حتی از مرزهای ایران هم فراتر رفته است؛ عکسهای فریناز و ریحانه و شیرین سهقربانی زنستیزی آخوندها در دست جوانان اربیل و خارافز و کوبانی، نمونهٴ روشن این واقعیت است. آنچه تا همین جا رخ داده، گواه و بینهیی است از موقعیت انقلابی جامعه ایران. این وضعیت تنها مختص مهاباد نیست، فضای ملتهب و انفجاری در سراسر کشور موج میزند؛ روزی نیست که خبر تظاهرات یا خبر درگیری مردم با نیروهای سرکوبگر را از اینجا و آنجای کشور دریافت نکنیم. در همین روزهای اخیر همزمان با خیزش مهاباد، خبر حمله روستاییان منطقهٴ ایرانشهر در سیستان و بلوچستان و به آتش کشیدن کلانتری و پاسگاه روستای محمدآباد را داشتیم که در واکنش به قتل جنایتکارانه دو هموطن زحمتکش بلوچ صورت گرفت.
اینها نمودهای موقعیت انقلابی جامعه ایران است و آتش خشم مردمی که حتی در شرایط سرکوب و اختناق مطلق و در زیر سایهٴ چوبههای دار و اعدامهای جمعی، در این جا و آنجا شعله میکشد و به اشکال مختلف به حاکمیت فاسد و جنایتکار آخوندی «نه» میگوید. حاکمیتی که عمر تاریخیش سر آمده است. این شعلهها از آتشی و آتشفشانی نهفته در بطن جامعه ایران خبر میدهد. واقعیتی که رژیم آخوندی نیز بهخوبی متوجه آن است و پیوسته با عبارت «فتنه»، «فتنهیی که در راه است»، «فتنهیی بهمراتب بدتر و مخربتر از فتنهٴ 88» نسبت به آن هشدار میدهد. برجستهترین هشدار مربوط به خود خامنهای است که در اظهارات 16اردیبهشت خودش از جمله گفت: کشور درگیر «یک جنگ است. این را اگر کسی نداند، آنوقت خواب خواهد ماند… امروز صحنه کشور این است». اینکه خامنهای این طور صریح هشدار میدهد و اعلام خطر میکند؛ خود گویای شدت انفجاری بودن فضای جامعه و موقعیت انقلابی آن است.
ضد و نقیضگوییهای سردمداران رژیم در جریان خیزش مهاباد تنها نشان شکافهای عمیق در رأس حاکمیت نیست، بلکه نشانهٴ نوعی بههمریختگی ناشی از مرحلهیی که دستگاه سرکوب آخوندی احساس میکند برای حفظ مهار جامعه با معضلات زیادی مواجه است. مثلاً در حالی که منتظرالمهدی، یکی از سرکردگان نیروی انتظامی میگوید: «عامل اصلی حادثه هتل تارا دستگیر و اعتراف کرد»، آخوند رئیسی بیدادستان کل رژیم جنایت هتل تارا را «یک حادثه عادی» عنوان میکند و میگوید: «دشمنان در فضای مجازی و ماهوارهها از یک حادثهٴ عادی یک بحران ساختند» و معاون سیاسی امنیتی و اجتماعی استاندار رژیم در آذربایجان غربی ناله سر میدهد که «رسانههای معاند، با دروغپردازی و نشر اکاذیب بهدنبال تحریک جوانان مهابادی هستند» و سرانجام خبرگزاری آخوندی مهر با غیظ بسیار بر درد اصلی نظام انگشت میگذارد و مینویسد: «مجاهدین آتشبیار معرکه هستند» یا یک سایت حکومتی دیگر آه و ناله میکند که «مجاهدین بهحادثه مهاباد کبریت کشیدند».
اینها نمودهای موقعیت انقلابی جامعه ایران است و آتش خشم مردمی که حتی در شرایط سرکوب و اختناق مطلق و در زیر سایهٴ چوبههای دار و اعدامهای جمعی، در این جا و آنجا شعله میکشد و به اشکال مختلف به حاکمیت فاسد و جنایتکار آخوندی «نه» میگوید. حاکمیتی که عمر تاریخیش سر آمده است. این شعلهها از آتشی و آتشفشانی نهفته در بطن جامعه ایران خبر میدهد. واقعیتی که رژیم آخوندی نیز بهخوبی متوجه آن است و پیوسته با عبارت «فتنه»، «فتنهیی که در راه است»، «فتنهیی بهمراتب بدتر و مخربتر از فتنهٴ 88» نسبت به آن هشدار میدهد. برجستهترین هشدار مربوط به خود خامنهای است که در اظهارات 16اردیبهشت خودش از جمله گفت: کشور درگیر «یک جنگ است. این را اگر کسی نداند، آنوقت خواب خواهد ماند… امروز صحنه کشور این است». اینکه خامنهای این طور صریح هشدار میدهد و اعلام خطر میکند؛ خود گویای شدت انفجاری بودن فضای جامعه و موقعیت انقلابی آن است.
ضد و نقیضگوییهای سردمداران رژیم در جریان خیزش مهاباد تنها نشان شکافهای عمیق در رأس حاکمیت نیست، بلکه نشانهٴ نوعی بههمریختگی ناشی از مرحلهیی که دستگاه سرکوب آخوندی احساس میکند برای حفظ مهار جامعه با معضلات زیادی مواجه است. مثلاً در حالی که منتظرالمهدی، یکی از سرکردگان نیروی انتظامی میگوید: «عامل اصلی حادثه هتل تارا دستگیر و اعتراف کرد»، آخوند رئیسی بیدادستان کل رژیم جنایت هتل تارا را «یک حادثه عادی» عنوان میکند و میگوید: «دشمنان در فضای مجازی و ماهوارهها از یک حادثهٴ عادی یک بحران ساختند» و معاون سیاسی امنیتی و اجتماعی استاندار رژیم در آذربایجان غربی ناله سر میدهد که «رسانههای معاند، با دروغپردازی و نشر اکاذیب بهدنبال تحریک جوانان مهابادی هستند» و سرانجام خبرگزاری آخوندی مهر با غیظ بسیار بر درد اصلی نظام انگشت میگذارد و مینویسد: «مجاهدین آتشبیار معرکه هستند» یا یک سایت حکومتی دیگر آه و ناله میکند که «مجاهدین بهحادثه مهاباد کبریت کشیدند».