خبرنگار: کرمان ما معدن زیاد داره. انگار تو دل این استان گنجهای خدایی نهفتهس. گنجهایی که برای همهٴ مردمه. برای همهٴ اونهایی که میرن تو اعماق زمین و اونها رو بیرون میکشن تا چرخ اقتصاد بچرخه. چرخ اقتصاد میچرخه اما از اون گنجها چیزی عایدشون نمیشه و دسترنجشون رو غارتگرای حکومتی میخورن. تنها عایدی از آن معادن، رنگ سیاه نشسته بر چهره کارگران معادن کرمانه. میدونستم که کرمان حرف اول رو تو معادن ایران میزنه، چون آمار رسمی حکومتی رو میدونستم که از مجموع 84هزار و 922نفری که در کل ایران در معادن کار میکنند، 15732نفرش مال استان ما یعنی کرمانه. چیزی حدود 19درصد میشه. راه افتادم و سراغ یکی از این معادن رفتم. حالا اومدم اینجا دم در معدن با یکی از این کارگرا صحبت کنم که ظاهراً مدتیه از کار اخراج شده و منتظره که دوباره باهاش قرارداد ببندن. ازش پرسیدم: اسمت چیه؟ چندساله اینجا کار؟ یه خورده از خودت و سوابقت تو این کار برام بگو.
کارگر معدن: اسمم محسنه. 34سالمه. متأهلم، دو تا پسر قد و نیم قد دارم. دو سال کارگری ساختمان کردم بعد رفتم سربازی چون بیمهام نمیکردن. از دانشگاه پیام نور کرمان لیسانس الهیأت دارم.
خبرنگار: آقا محسن با این تحصیلات تو معدن چه کار میکنی؟
کارگرمعدن: آقا چون کار گیر نمیاد من هر کاری بتونم میکنم. مثل من زیاده، رانندگی میکنم. البته صاحب این معدن میگه 4ماهه فروش نداشته و ما رو اخراج کردن و ما هم بیکار شدیم. البته ما باور نکردیم فروش نداشته باشه! و دست به اعتصاب و اعتراض زدیم اما از اونجایی که صاحب معدن با نیروی انتظامی و اطلاعات همدسته بهراحتی ما رو اخراج کردن.
خبرنگار: محسن آقا، شما مگه بیمه بیکاری نیستین؟
کارگرمعدن: نه! اینجا چون کارگر متقاضی کار زیاده، خیلی راحت کارگرا رو بیمه نمیکنن. کارگرم که پشت و پناهی نداره. بنابراین مجبوره تن بده. یه مدتی تو معدن کرومیت کرمان اطراف شهر کهنوج کار میکردم. اونجا هم همینطور بود.
خبرنگار: مگه بیمه کردن جزو ضوابط و قوانین استخدامی کار نیست؟
کارگرمعدن: قوانین استخدامی؟! اینجا چیزی که نیست قانونه! رفتیم اعتراض کردیم، گفتیم آقا مگه تو قانون نیومده که باید کارگر بیمه شه. گفتن قانون ما اینه. میخوای کار کنی بکن نمیخوای هم خداحافظ. به اسم کاهش هزینه اصلاً کسی رو بیمه نمیکنن. وزارت کارم همدست خودشونه.
خبرنگار: بعد که از معدن اخراجتون کردن چه کار کردید؟
کارگر معدن: اولاً سه ماه حقوق و مطالباتمون رو نپرداختن. من با دوتا بچه و همسر و اجاره خونه و قسط و پول آب و برق چیکار کنم. هر روز وضع در حال بد تر شدنه و همه چیز گرونتر میشه. نه حقوق سه ماه کارم رو میدن و تصفیه حساب کنن. نه دوباره سر کارم میذارن، موندیم رو هوا. هر روزم نمیتونم پول کرایه ماشین بدم بیام اینجا. یعنی تو این حکومت خیلی راحت حق کارگر رو میخورن. ما خودمونیم که باید متحد باشیم و حقمون رو بگیریم.
خبرنگار: محسن آقا گوشهٴ چشمش اشکی غلتید و گفت: شما صدای ما کارگرا باشید.
کارگر معدن: اسمم محسنه. 34سالمه. متأهلم، دو تا پسر قد و نیم قد دارم. دو سال کارگری ساختمان کردم بعد رفتم سربازی چون بیمهام نمیکردن. از دانشگاه پیام نور کرمان لیسانس الهیأت دارم.
خبرنگار: آقا محسن با این تحصیلات تو معدن چه کار میکنی؟
کارگرمعدن: آقا چون کار گیر نمیاد من هر کاری بتونم میکنم. مثل من زیاده، رانندگی میکنم. البته صاحب این معدن میگه 4ماهه فروش نداشته و ما رو اخراج کردن و ما هم بیکار شدیم. البته ما باور نکردیم فروش نداشته باشه! و دست به اعتصاب و اعتراض زدیم اما از اونجایی که صاحب معدن با نیروی انتظامی و اطلاعات همدسته بهراحتی ما رو اخراج کردن.
خبرنگار: محسن آقا، شما مگه بیمه بیکاری نیستین؟
کارگرمعدن: نه! اینجا چون کارگر متقاضی کار زیاده، خیلی راحت کارگرا رو بیمه نمیکنن. کارگرم که پشت و پناهی نداره. بنابراین مجبوره تن بده. یه مدتی تو معدن کرومیت کرمان اطراف شهر کهنوج کار میکردم. اونجا هم همینطور بود.
خبرنگار: مگه بیمه کردن جزو ضوابط و قوانین استخدامی کار نیست؟
کارگرمعدن: قوانین استخدامی؟! اینجا چیزی که نیست قانونه! رفتیم اعتراض کردیم، گفتیم آقا مگه تو قانون نیومده که باید کارگر بیمه شه. گفتن قانون ما اینه. میخوای کار کنی بکن نمیخوای هم خداحافظ. به اسم کاهش هزینه اصلاً کسی رو بیمه نمیکنن. وزارت کارم همدست خودشونه.
خبرنگار: بعد که از معدن اخراجتون کردن چه کار کردید؟
کارگر معدن: اولاً سه ماه حقوق و مطالباتمون رو نپرداختن. من با دوتا بچه و همسر و اجاره خونه و قسط و پول آب و برق چیکار کنم. هر روز وضع در حال بد تر شدنه و همه چیز گرونتر میشه. نه حقوق سه ماه کارم رو میدن و تصفیه حساب کنن. نه دوباره سر کارم میذارن، موندیم رو هوا. هر روزم نمیتونم پول کرایه ماشین بدم بیام اینجا. یعنی تو این حکومت خیلی راحت حق کارگر رو میخورن. ما خودمونیم که باید متحد باشیم و حقمون رو بگیریم.
خبرنگار: محسن آقا گوشهٴ چشمش اشکی غلتید و گفت: شما صدای ما کارگرا باشید.