از روز پنجشنبه 6فروردین، تحولات یمن، در صدر مهمترین اخبار جهان قرار گرفت و آن هنگامی بود که نیروهای نظامی ائتلاف منطقهیی، که در روزهای اخیر با شرکت 10کشور و محوریت عربستان شکل گرفته بود، به یک تهاجم برقآسای نظامی در یمن دست زدند و ضربات خردکنندهیی را به گروه حوثیها وارد آوردند. این اقدام نظامی پس از شکست تلاشهای سیاسی از سوی کشورهای عضو ائتلاف برای متقاعد کردن حوثیها به حل و فصل مسالمتآمیز بحران از طریق مذاکره صورت گرفت. زیرا گروه حوثی که کاملاً تحت فرمان رژیم ایران هستند، نه تنها به این فراخوانها و هشدارها جواب منفی داد، بلکه با ضعف تلقی کردن این فراخوانها، تهاجم سنگینی را به عدن در جنوب یمن، که دولت قانونی این کشور به آنجا منتقل شده بود، آغاز کردند.
در نتیجه هنگامی که نیروهای ائتلاف بنابه درخواست مردم یمن و دولت قانونی این کشور، از اولین ساعتهای بامداد روز پنجشنبه تهاجم خود را با ضربات هوایی به اهداف حوثیها آغاز کرد، از مشروعیت گسترده منطقهیی برخوردار بود و با استقبال هم مردم یمن و هم جامعه جهانی روبهرو شد. آمریکا، کشورهای اصلی اروپا و اتحادیه اروپا، از عملیات حمایت کردند. مصر مراکش، سودان و پاکستان برای مشارکت در این عملیات که توسط نیروهای عربستان، اردن، کویت، امارات و قطر آغاز شده بود، اعلام آمادگی کردند. افزون بر آنها اتحادیه عرب و حتی سازمان کشورهای اسلامی از این عملیات حمایت نمودند. در این میان حمایت تمامعیار رئیسجمهور ترکیه بهعنوان یک کشور مهم منطقه، بسیار مهم است. رجب طیب اردوغان گفت: رژیم ایران باید نیروهایش از سوریه، عراق و یمن بیرون بکشد. او تأکید کرد که رژیم ایران برای ترکیه و کشورهای منطقه بهویژه عربستان تحملناپذیر شده است.
به این ترتیب یک صفبندی و آرایش سیاسی جدید در منطقه شکل گرفته که در یک طرف آن تقریباً تمام کشورهای منطقه، شمال آفریقا، اروپا و آمریکا و در یک کلام تمام دنیا رودرروی رژیم و دم و دنبالچههایش از جمله حوثیها قرار گرفتهاند.
بیجهت نیست که بین لحن مقامات رژیم و تبلیغات آن، قبل از این حمله و پس از آن، یعنی در یک فاصلهٴ چند ساعته، یک دنیا فاصله دیده میشود. قبل از این تهاجم، توپ آخوندها کاملاً پر بود. دستگاه تبلیغاتی رژیم با آب و تاب از پیشرویهای حوثیها سخن میگفت و از «اعزام نیروها و تجهیزات نظامی و… کنترل کامل تعز سومین شهر بزرگ یمن» توسط حوثیها خبر میداد. (تلویزیون رژیم- 2فروردین 94)
و با هیاهو اعلام میکرد: «جنبش انصارالله (نامی که رژیم به گروه حوثی داده) نیروهای جدیدی به جنوب یمن اعزام کرده تا پس از تعز شهر عدن را نیز به کنترل خود درآورد» (تلویزیون رژیم – 4فروردین 94).
پیش از آن هم بالاترین مقامها و سرکردگان رژیم تاخت و تازهای حوثیها در یمن را، «تجلی دستاوردهای انقلاب اسلامی در خارج از مرزها» توصیف میکردند (پاسدار جعفری سرکرده سپاه ـ خبرگزاری حکومتی ایرنا- 27مهر 93).
و صراحتاً میگفتند: «یک روزی مرزهای ما شلمچه بود، حاج عمران بود، مهران بود، امروز مرز ما ساحل مدیترانه است، امروز یمن دارد شعار اسلامی و انقلابی میدهد» (آخوند سعیدی نماینده خامنهای در سپاه تلویزیون رژیم 20اسفند 93).
و خود خامنهای با تأکید بر اینکه «حفظ نظام از اوجب واجبات است» باد به دماغ میانداخت که «تفکر بسیجی که خمینی آن را خلق کرد، دارد پیش میرود و در لبنان و عراق و سوریه و غزه و فلسطین و یمن دارد فعالیت میکند».
اما این پیشرفت و رشد بادکنکی که انگیزهٴ حرکت آن، چنان که خامنهای به صراحت گفت «حفظ نظام» رو به زوال آخوندی بود و بر هیچ پایه مادی و واقعی استوار نبود با اولین اقدام «قاطع» همچون بادکنکی که سوزنی به آن فرو شود، یک مرتبه بادش خالی شد و تمام هیبت ظاهر فریبش فرو ریخت.
با وارد شدن اولین ضربات، دیگر از آن شاخ و شانه کشیدنها خبری نبود؛ ظریف وزیر خارجه رژیم، برای «تمامیت ارضی یمن»، «خونریزی و کشتار مردم» که تا قبل از این واژههای بیمعنایی برای رژیم بودند، ابراز نگرانی مینمود و تأکید میکرد «لازم است که هر چه سریعتر اقدامات نظامی پایان پیدا بکند و گفتگو برای راهحل شروع بشود» (تلویزیون رژیم 6فروردین 93).
و افخم سخنگوی وزارتخارجه آخوندها نیز با سرآسیمگی، از «پیچیدهتر شدن اوضاع و گستردهتر شدن دامنه بحران و از دست رفتن فرصتها برای حل و فصل مسالمت آمیز» (تلویزیون رژیم-6فروردین 93) ابراز نگرانی کرد. این در حالی بود که پیش از این، رژیم تمام این کلمات را به سخره میگرفت و بیان آنها را علامت ضعف طرف مقابل تلقی میکرد، از همین رو بود که در برابر این اقدامات نظامی این چنین غافلگیر شد.
بهراستی آیا رژیم فکر عواقب جنگافروزیهای خود را نکرده بود؟ آنهم بدون داشتن نیرو و قدرتی که با اتکا به آن بتواند پیامدهایش را تحمل کند؟ شاید تصورش دشوار باشد، اما رژیم هم، مثل هر موجود دیگر در محاصره بحرانها آن قدر نیازمند این قدرتنماییها بود که نمیتوانست به فکر عواقب اقداماتش باشد. در نتیجه، با تبلیغات توخالی تنها تلاش میکرد و تلاش میکند بر ضعف و ذلتش سرپوش بگذارد، و از این گسترش بیپایه و بادکنکی بهعنوان برگ قدرت در مذاکرات هستهیی استفاده کند و به نیروهای ریزشی و دلواپس خود، قوت قلب بدهد.
معنای سیاسی این تغییر لحن تبلیغات رژیم و تبدیل آن شاخ و شانه کشیدنها به این آه و نالهها این است که رژیم بهخوبی میداند برگی ورق خورده و قضایا در مسیری درست عکس آن چیزی که انتظار داشت قرار گرفته است. آنچه در یمن آغاز شده، در خود یمن به پایان نمیرسد. امواج این تغییر به سرعت تمام عرصههایی را که رژیم در آنها حضور دارد، از مذاکرات اتمی تا عراق و سوریه و فلسطین و لبنان را فرا میگیرد.
البته در یک نگاه عمیقتر تحولات یمن اولین حلقه این زنجیر نیست. حلقه ماقبل آن، عراق است که رژیم با سرازیر کردن شبهنظامیان تحت فرمان خود و پاسدارانش، خیز آن را برداشته بود تا با تصرف تکریت و استان صلاحالدین در عمق عراق، میخ هژمونی و سلطه خود را در عراق بکوبد. سلطهیی که پس از اسقاط مالکی از کفش بیرون شده است. اما سرش به سختی به سنگ خورد و پس از تحمل تلفات سنگین، نیروهای خود را از استان صلاحالدین خارج کرد. آمریکا تنها به شرط آنکه شبهنظامیان وابسته به رژیم ایران از منطقه بیرون بکشند با درخواست دولت عراق مبینی بر حملات هوایی موافقت کرد (اظهارات ژنرال لوید آستین، به کمیته نیروهای مسلح سنا آسوشیتدپرس ـ 6 فروردین).
بیجهت نیست که تحلیلگر رژیم نیز ائتلاف منطقهیی در یمن را ادامه ائتلاف بینالمللی در عراق میداند (سعدالله زارعی ـ تلویزیون رژیم 6فروردین 93).
اکنون سؤال این است که رژیم در قبال این تحول چه خواهد کرد؟
دو راه پیش پای رژیم است؛ اول اینکه با تمام قوا پشت حوثیها قرار بگیرد و بخواهد با زور و قدرت نظامی ورق را برگرداند. راه دوم است که در برابر این واقعیت و تعادل قوای جدید تمکین کند و شکست را بپذیرد.
تعادل قوای شکل گرفته با تشکیل ائتلاف منطقهیی و حمایت عظیم جهانی، نشان میدهد که رژیم اگر هم بخواهد مطلقاً توان رویارویی با چنین نیرویی را ندارد. مضافاً اینکه نیروی نظامی حوثیها کمرشکن شده و آنها فاقد حداقل توان و کارایی نظامی هستند که بتوانند در این تعادلقوا به حساب آیند. بنابراین هر گونه اقدام نظامی جز خودکشی معنای دیگری ندارد. اما مسأله این است که عقبنشینی در یمن، در یمن به پایان نمیرسد و بلافاصله عقبنشینی در سایر جبههها را به رژیم تحمیل میکند و این را خود رژیم بهتر از هر کسی میداند. به این ترتیب رژیم مشابه وضعیتش در مسألهٴ اتمی، اینجا نیز بر سر یک دو راهی مرگبار قرار گرفته، مرگ یا خودکشی؟!
در نتیجه هنگامی که نیروهای ائتلاف بنابه درخواست مردم یمن و دولت قانونی این کشور، از اولین ساعتهای بامداد روز پنجشنبه تهاجم خود را با ضربات هوایی به اهداف حوثیها آغاز کرد، از مشروعیت گسترده منطقهیی برخوردار بود و با استقبال هم مردم یمن و هم جامعه جهانی روبهرو شد. آمریکا، کشورهای اصلی اروپا و اتحادیه اروپا، از عملیات حمایت کردند. مصر مراکش، سودان و پاکستان برای مشارکت در این عملیات که توسط نیروهای عربستان، اردن، کویت، امارات و قطر آغاز شده بود، اعلام آمادگی کردند. افزون بر آنها اتحادیه عرب و حتی سازمان کشورهای اسلامی از این عملیات حمایت نمودند. در این میان حمایت تمامعیار رئیسجمهور ترکیه بهعنوان یک کشور مهم منطقه، بسیار مهم است. رجب طیب اردوغان گفت: رژیم ایران باید نیروهایش از سوریه، عراق و یمن بیرون بکشد. او تأکید کرد که رژیم ایران برای ترکیه و کشورهای منطقه بهویژه عربستان تحملناپذیر شده است.
به این ترتیب یک صفبندی و آرایش سیاسی جدید در منطقه شکل گرفته که در یک طرف آن تقریباً تمام کشورهای منطقه، شمال آفریقا، اروپا و آمریکا و در یک کلام تمام دنیا رودرروی رژیم و دم و دنبالچههایش از جمله حوثیها قرار گرفتهاند.
بیجهت نیست که بین لحن مقامات رژیم و تبلیغات آن، قبل از این حمله و پس از آن، یعنی در یک فاصلهٴ چند ساعته، یک دنیا فاصله دیده میشود. قبل از این تهاجم، توپ آخوندها کاملاً پر بود. دستگاه تبلیغاتی رژیم با آب و تاب از پیشرویهای حوثیها سخن میگفت و از «اعزام نیروها و تجهیزات نظامی و… کنترل کامل تعز سومین شهر بزرگ یمن» توسط حوثیها خبر میداد. (تلویزیون رژیم- 2فروردین 94)
و با هیاهو اعلام میکرد: «جنبش انصارالله (نامی که رژیم به گروه حوثی داده) نیروهای جدیدی به جنوب یمن اعزام کرده تا پس از تعز شهر عدن را نیز به کنترل خود درآورد» (تلویزیون رژیم – 4فروردین 94).
پیش از آن هم بالاترین مقامها و سرکردگان رژیم تاخت و تازهای حوثیها در یمن را، «تجلی دستاوردهای انقلاب اسلامی در خارج از مرزها» توصیف میکردند (پاسدار جعفری سرکرده سپاه ـ خبرگزاری حکومتی ایرنا- 27مهر 93).
و صراحتاً میگفتند: «یک روزی مرزهای ما شلمچه بود، حاج عمران بود، مهران بود، امروز مرز ما ساحل مدیترانه است، امروز یمن دارد شعار اسلامی و انقلابی میدهد» (آخوند سعیدی نماینده خامنهای در سپاه تلویزیون رژیم 20اسفند 93).
و خود خامنهای با تأکید بر اینکه «حفظ نظام از اوجب واجبات است» باد به دماغ میانداخت که «تفکر بسیجی که خمینی آن را خلق کرد، دارد پیش میرود و در لبنان و عراق و سوریه و غزه و فلسطین و یمن دارد فعالیت میکند».
اما این پیشرفت و رشد بادکنکی که انگیزهٴ حرکت آن، چنان که خامنهای به صراحت گفت «حفظ نظام» رو به زوال آخوندی بود و بر هیچ پایه مادی و واقعی استوار نبود با اولین اقدام «قاطع» همچون بادکنکی که سوزنی به آن فرو شود، یک مرتبه بادش خالی شد و تمام هیبت ظاهر فریبش فرو ریخت.
با وارد شدن اولین ضربات، دیگر از آن شاخ و شانه کشیدنها خبری نبود؛ ظریف وزیر خارجه رژیم، برای «تمامیت ارضی یمن»، «خونریزی و کشتار مردم» که تا قبل از این واژههای بیمعنایی برای رژیم بودند، ابراز نگرانی مینمود و تأکید میکرد «لازم است که هر چه سریعتر اقدامات نظامی پایان پیدا بکند و گفتگو برای راهحل شروع بشود» (تلویزیون رژیم 6فروردین 93).
و افخم سخنگوی وزارتخارجه آخوندها نیز با سرآسیمگی، از «پیچیدهتر شدن اوضاع و گستردهتر شدن دامنه بحران و از دست رفتن فرصتها برای حل و فصل مسالمت آمیز» (تلویزیون رژیم-6فروردین 93) ابراز نگرانی کرد. این در حالی بود که پیش از این، رژیم تمام این کلمات را به سخره میگرفت و بیان آنها را علامت ضعف طرف مقابل تلقی میکرد، از همین رو بود که در برابر این اقدامات نظامی این چنین غافلگیر شد.
بهراستی آیا رژیم فکر عواقب جنگافروزیهای خود را نکرده بود؟ آنهم بدون داشتن نیرو و قدرتی که با اتکا به آن بتواند پیامدهایش را تحمل کند؟ شاید تصورش دشوار باشد، اما رژیم هم، مثل هر موجود دیگر در محاصره بحرانها آن قدر نیازمند این قدرتنماییها بود که نمیتوانست به فکر عواقب اقداماتش باشد. در نتیجه، با تبلیغات توخالی تنها تلاش میکرد و تلاش میکند بر ضعف و ذلتش سرپوش بگذارد، و از این گسترش بیپایه و بادکنکی بهعنوان برگ قدرت در مذاکرات هستهیی استفاده کند و به نیروهای ریزشی و دلواپس خود، قوت قلب بدهد.
معنای سیاسی این تغییر لحن تبلیغات رژیم و تبدیل آن شاخ و شانه کشیدنها به این آه و نالهها این است که رژیم بهخوبی میداند برگی ورق خورده و قضایا در مسیری درست عکس آن چیزی که انتظار داشت قرار گرفته است. آنچه در یمن آغاز شده، در خود یمن به پایان نمیرسد. امواج این تغییر به سرعت تمام عرصههایی را که رژیم در آنها حضور دارد، از مذاکرات اتمی تا عراق و سوریه و فلسطین و لبنان را فرا میگیرد.
البته در یک نگاه عمیقتر تحولات یمن اولین حلقه این زنجیر نیست. حلقه ماقبل آن، عراق است که رژیم با سرازیر کردن شبهنظامیان تحت فرمان خود و پاسدارانش، خیز آن را برداشته بود تا با تصرف تکریت و استان صلاحالدین در عمق عراق، میخ هژمونی و سلطه خود را در عراق بکوبد. سلطهیی که پس از اسقاط مالکی از کفش بیرون شده است. اما سرش به سختی به سنگ خورد و پس از تحمل تلفات سنگین، نیروهای خود را از استان صلاحالدین خارج کرد. آمریکا تنها به شرط آنکه شبهنظامیان وابسته به رژیم ایران از منطقه بیرون بکشند با درخواست دولت عراق مبینی بر حملات هوایی موافقت کرد (اظهارات ژنرال لوید آستین، به کمیته نیروهای مسلح سنا آسوشیتدپرس ـ 6 فروردین).
بیجهت نیست که تحلیلگر رژیم نیز ائتلاف منطقهیی در یمن را ادامه ائتلاف بینالمللی در عراق میداند (سعدالله زارعی ـ تلویزیون رژیم 6فروردین 93).
اکنون سؤال این است که رژیم در قبال این تحول چه خواهد کرد؟
دو راه پیش پای رژیم است؛ اول اینکه با تمام قوا پشت حوثیها قرار بگیرد و بخواهد با زور و قدرت نظامی ورق را برگرداند. راه دوم است که در برابر این واقعیت و تعادل قوای جدید تمکین کند و شکست را بپذیرد.
تعادل قوای شکل گرفته با تشکیل ائتلاف منطقهیی و حمایت عظیم جهانی، نشان میدهد که رژیم اگر هم بخواهد مطلقاً توان رویارویی با چنین نیرویی را ندارد. مضافاً اینکه نیروی نظامی حوثیها کمرشکن شده و آنها فاقد حداقل توان و کارایی نظامی هستند که بتوانند در این تعادلقوا به حساب آیند. بنابراین هر گونه اقدام نظامی جز خودکشی معنای دیگری ندارد. اما مسأله این است که عقبنشینی در یمن، در یمن به پایان نمیرسد و بلافاصله عقبنشینی در سایر جبههها را به رژیم تحمیل میکند و این را خود رژیم بهتر از هر کسی میداند. به این ترتیب رژیم مشابه وضعیتش در مسألهٴ اتمی، اینجا نیز بر سر یک دو راهی مرگبار قرار گرفته، مرگ یا خودکشی؟!