بهار آمد؛ بهار لاله افروز
بهار گل بر افشان، اهرمن سوز
بهار آمد، بهار مشک مقدم،
خجسته زاد و شادی کار و پیروز
نسیم فروردین پیچید در دشت
پر از آوای مرغان گشت، گلگشت
زمزد چشم و چتر گل بر سر شاخ،
قبیلهی آهوان از دشت، بگذشت
بنفشه، هشته گیسو بر لب جوی
گشاده بید مجنون بر گذر، موی
نسیم آغشته عطری دلانگیز،
شقایق، جام در کف، ارغوان روی
بهار آمد، قبای سبز بر تن
شکوفه و بید مشک و گل، به دامن
بهار آمد، بجوش ای چشمه دل!
بهار آمد، بخند ای غنچه من!
به دستی گل، به دستی، جام شبنم
پر از گل گیسو، گیسو سخت در هم
به لب خنده؛ به خنده، سینی نقل،
بهار آمد، بهار آمد، برو، غم!
ای ایران! مقدم عیدت، مبارک!
طلوع روی خورشیدت، مبارک!
سرای عاشقان، ای خانهٴ ما!
طلیعهی سبز امیدت، مبارک!
دماوندت به گل بنشسته بادا!
به فرقش، تاجی از گلدسته بادا!
به دامانش، دمنها، غرق در گل،
بهار شادیات، پیوسته بادا!
خوشا شیراز در صبح بهاران
خوشا مازندران و رشت و گیلان
خوشا هنگام رقص حاجی فیروز،
گذر، بر کوچههای شاد تهران
کسی آید؛ کسی فرخنده مقدم
کسی، نامش، زلال اشک شبنم
کسی، چون قصهیی در شهر رؤیا
کسی، مجموع خوبیهای عالم
نگاهش، سبز دریا، بیکرانه
دلش، یک جنگل پر از جوانه
پر از میوهی رهایی، دستهایش
کلامش، عاشقانه عاشقانه
بهار آمد؛ مبارک دم، گل افشان
شکفت آفاق تار از آذرخشان
شد از عطر شکوفهی گیج، دل، باز
پریشان و پریشان و پریشان
بر آی از دل، برون از خواب، بنشین!
میان کوچه و مهتاب بنشین!
همه جان شو، همه پرواز، یا عطر
چو گل در خون دل، سیراب، بنشین!
شقایق پر شراب آمد، زمین، مست
چکاوک از شکوفهی فرودین، مست
نهیی محرم، شکن خود را؛ خراب آ
میا در جمع مستان، یا نشین مست
دلم، بال کبوتر، خیس باران
دلم، آتشکده، چون لاله زاران
دلم، چون باد فروردین همه مست،
دلم، شبنم زده، چون روی یاران
پگاه فرودین، باران نم نم
رخان نسترن، دریای شبنم
هوا، بال و پر قو، آسمان، عطر
دل از یاد وطن؛ اما پر از غم
بهار آمد؛ بهار لاله افروز
بهار گل بر فشان، اهرمنسوز
بهار آمد؛ بهار مشک مقدم
خجسته چهر و فرخ نقش و پیروز.
بهار گل بر افشان، اهرمن سوز
بهار آمد، بهار مشک مقدم،
خجسته زاد و شادی کار و پیروز
نسیم فروردین پیچید در دشت
پر از آوای مرغان گشت، گلگشت
زمزد چشم و چتر گل بر سر شاخ،
قبیلهی آهوان از دشت، بگذشت
بنفشه، هشته گیسو بر لب جوی
گشاده بید مجنون بر گذر، موی
نسیم آغشته عطری دلانگیز،
شقایق، جام در کف، ارغوان روی
بهار آمد، قبای سبز بر تن
شکوفه و بید مشک و گل، به دامن
بهار آمد، بجوش ای چشمه دل!
بهار آمد، بخند ای غنچه من!
به دستی گل، به دستی، جام شبنم
پر از گل گیسو، گیسو سخت در هم
به لب خنده؛ به خنده، سینی نقل،
بهار آمد، بهار آمد، برو، غم!
ای ایران! مقدم عیدت، مبارک!
طلوع روی خورشیدت، مبارک!
سرای عاشقان، ای خانهٴ ما!
طلیعهی سبز امیدت، مبارک!
دماوندت به گل بنشسته بادا!
به فرقش، تاجی از گلدسته بادا!
به دامانش، دمنها، غرق در گل،
بهار شادیات، پیوسته بادا!
خوشا شیراز در صبح بهاران
خوشا مازندران و رشت و گیلان
خوشا هنگام رقص حاجی فیروز،
گذر، بر کوچههای شاد تهران
کسی آید؛ کسی فرخنده مقدم
کسی، نامش، زلال اشک شبنم
کسی، چون قصهیی در شهر رؤیا
کسی، مجموع خوبیهای عالم
نگاهش، سبز دریا، بیکرانه
دلش، یک جنگل پر از جوانه
پر از میوهی رهایی، دستهایش
کلامش، عاشقانه عاشقانه
بهار آمد؛ مبارک دم، گل افشان
شکفت آفاق تار از آذرخشان
شد از عطر شکوفهی گیج، دل، باز
پریشان و پریشان و پریشان
بر آی از دل، برون از خواب، بنشین!
میان کوچه و مهتاب بنشین!
همه جان شو، همه پرواز، یا عطر
چو گل در خون دل، سیراب، بنشین!
شقایق پر شراب آمد، زمین، مست
چکاوک از شکوفهی فرودین، مست
نهیی محرم، شکن خود را؛ خراب آ
میا در جمع مستان، یا نشین مست
دلم، بال کبوتر، خیس باران
دلم، آتشکده، چون لاله زاران
دلم، چون باد فروردین همه مست،
دلم، شبنم زده، چون روی یاران
پگاه فرودین، باران نم نم
رخان نسترن، دریای شبنم
هوا، بال و پر قو، آسمان، عطر
دل از یاد وطن؛ اما پر از غم
بهار آمد؛ بهار لاله افروز
بهار گل بر فشان، اهرمنسوز
بهار آمد؛ بهار مشک مقدم
خجسته چهر و فرخ نقش و پیروز.