خانم رئیسجمهور، خانمها و آقایان، دوستان عزیز. خانم رئیسجمهور میخواهم با یک نقلقول از نمایشنامهنویسی بزرگ آلمانی برتولت برشت شروع کنم که میگفت: کسانی که مبارزه میکنند، همیشه پیروز نمیشوند، ولی کسانی که از مبارزه امتناع میکنند، میدانند که پیشاپیش شکست خوردهاند. شما از جمله کسانی هستند که هرگز دست بر نمیدارید و به همین دلیل پیروز خواهید شد، و با پیروزی در نبرد در ایران، برای همهٴ کسانی که در جهان برای آزادی مبارزه میکنند، پیروزی به ارمغان خواهید آورد.
در میان روشنفکران بزرگی که انقلاب فرانسه را پایهریزی کردند، یک فرد مهم وجود دارد به نام «مونتسکیو». او تئوری جدایی قوای مختلف را تدوین کرد. یعنی قوه اجرایی، قوه مقننه و قوه قضاییه. و چند لحظهٴ پیش مایکل موکیزی میگفت، باید به رئیسجمهور اوباما یادآوری کرد که همهٴ قدرتها در اختیار او نیست و برخی مواقع باید از کنگره مشورت بگیرد. اینجا هم تقریباً همینطور است. اکثر نمایندگان با سازمان مجاهدین خلق همبسته هستند؛ خانم رئیسجمهور، شما که چندینبار به مجلس نمایندگان دعوت شدید، اینرا بهخوبی میدانید. یک رجل بزرگ سیاسی فرانسه مربوط به پایان قرن نوزدهم و نیمه اول قرن بیستم، «ژان ژورس»، شاید بزرگترین رجل سیاسی، الهامگرفته از انقلاب فرانسه و اصول اومانیستی آن، ژان ژورس میگفت، شجاعت این است که بهدنبال واقعیت بگردی و آنرا بیان کنی. پس بگذار واقعیت را بگوییم. در فرانسه یک متن بنیادی وجود دارد، به ارث گرفته شده از انقلاب فرانسه و آن هم قانون 1905 است که ادیان را از دولت جدا میکند. مادهٴ اول این قانون، آزادی وجدان است، قبل از هر آزادی دیگری. در کشور ما شما میتوانید به بشقابپرنده باور داشته باشید. میتوانید به خدا ایمان داشته باشید. شما میتوانید به هر چیزی باور داشته باشید، به یک شرط و آنهم اینکه به آزادی دیگران تعدی نکنید. و این بنیادی است. و در این کشور، با جدایی قوای مختلف، قضات مأمور هستند به بیان عدالت در شرایطی که ایو بونه یادآوری کرد.
میخواهم از «بروگیر» صحبت کنم که رئیس عملیات تدارک دیدهشده علیه سازمان مجاهدین خلق تحت نام منافعی بود که هیچ ربطی به چهرهٴ فرانسه ندارند. چهرهیی که هنوز در کل جهان میدرخشد و تظاهرات 11ژانویه اینرا اثبات کرد.
برگردیم به «بروگیر». او قاضی عجیبی است. او پروندههایی را هدایت کرده که همگی فقط دارای مشکل بودند. و از آنجایی که باید پروندههایی را هرازگاهی گشود، پرونده مجاهدین خلق را باز میکنند. در این پرونده چیزی وجود ندارد، ولی یکسری مدارک در آن گذاشته میشود. حتی با اینکه این مدارک قلابی هستند، هیچ اهمیتی ندارد. من میگویم که بروگیر، یک قاضی نیست، بلکه مأمور یک دولت خارجی است و در قانون ما این جرم است، یعنی خدمت به یک دولت خارجی بهجای خدمت به کشور خود. و شما خانم رئیسجمهور قربانی اینها بودید. در کشور ما عدالت کند است، ولی قضات درستکاری هم وجود دارند. بهعنوان مثال قاضی «مارک ترویدیک» که بالأخره عدالت را برای شما برقرار کرد. دقت کنید، 10سال، وقتی تاریخ را نگاه میکنیم، آنقدر هم زیاد نیست. کسانی هستند که در تاریخ وارد شدند، مانند مسیح، و زمان خیلی بیشتری برد تا عدالت برای او برقرار بشود. پس این خیلی هم وخیم نیست، چون سرانجام عدالت برای شما برقرار شد و بدین وسیله، هدف مجاهدین خلق در کشور ما پیشرفت کرد. ولی، همواره خلق از دولت خود جلوتر است. نمایندگان مردم از دولت جلوترند.
پس برای بیاعتبار کردن مجاهدین، دولت (وقت) فرانسه چه چیزهایی ساخت؟ «مجاهدین یک سکت هستند»! من که یکی از دو مسئول موضوع سکت در پارلمان بودم و سابقه و تخصص در این زمینه دارم، خانم رئیسجمهور، اگر از فرهنگ لغت کاتولیک استفاده میکنم که البته خودم هم کاتولیک نیستم، من شما را «عفو» میکنم. چون میتوانم به شما اطمینان بدهم که سازمان مجاهدین یک سکت نیست، بلکه یک سازمان مبارز و مقاومت در برابر یک دیکتاتوری خونریز است. و ما فرانسویها که خوب میدانیم ارزش پذیرش دوستان خارجی چیست، بهیاد آوریم دکارت را در زمان لویی چهاردهم که در هلند مورد پذیرش قرار گرفت، بهیاد آوریم ژنرال دو گل را که در لندن در زمان جنگ با نازیها پذیرفته شد
پس امروز که مجاهدین اینجا هستند، باید از آنها پشتیبانی کرد
پیشنهاد من این است، چند لحظهٴ پیش شما با صداقت تمام گفتید که در دوران اشغال عراق، آمریکا مبارزین کمپ اشرف را خلعسلاح کرد و امروز این مقاومین، خلعسلاح شدهاند. ولی در آن زمان آمریکا متعهد به حفاظت این مبارزین شده بود و آنها مشمول کنوانسیونهای ژنو شدند. پس امروز چه شد؟ این مقاومین زندانی شدهاند و بدون دفاع به عوامل تروریست رژیم آخوندها تحویل داده شدهاند. پیشنهاد من آقایان، خانم رئیسجمهور، به این شرح است: از آنجایی که سازمان ملل از تأمین حفاظت اشرفیها عاجز است، از آنجایی که دولت ذیصلاح در بغداد وجود ندارد و از آنجایی که جامعه بینالمللی پاسخگوی مسئولیتهایش نیست، آنها باید امروز بتوانند از خود دفاع کنند. باید سلاحهایشان به آنها بازگردانده شود، برای اینکه وقتی به آنها حمله میشود، بتوانند پاسخ متقابل بدهند. این یک عمل همبستگی است و چیزی که اینجا به یمن شما خانم رئیسجمهور فوقالعاده است، این است که شما قادرید روی تریبونهایتان، افرادی با خاستگاههای بسیار متفاوت را گردهم بیاورید. فرانسویها از احزاب چپ و راست که بلدند وقتی بحث موضوعات اساسی به میان میآید، به هم بپیوندند. شما جمهوریخواهان و دموکراتهایی از آمریکا را گردهم میآورید. چه کسی فکر میکرد که من فرانسوی کمونیست با جمهوریخواهان آمریکایی رفت و آمد داشته باشم؟ خوب این بهیمن شما انجام میشود و من میبینم که پیشنهادم مورد رضایت عموم واقع شد و امیدوارم که برای همهٴ ما، این تبدیل به یک هدف شود. یعنی دادن امکانات به برادران ایرانی مبارزمان، برای اینکه بتوانند از خودشان دفاع کنند هر بار که مورد حمله واقع میشوند و اینکه هیچ مصونیتی برای قاتلان وجود نداشته باشد.
با تشکر.
در میان روشنفکران بزرگی که انقلاب فرانسه را پایهریزی کردند، یک فرد مهم وجود دارد به نام «مونتسکیو». او تئوری جدایی قوای مختلف را تدوین کرد. یعنی قوه اجرایی، قوه مقننه و قوه قضاییه. و چند لحظهٴ پیش مایکل موکیزی میگفت، باید به رئیسجمهور اوباما یادآوری کرد که همهٴ قدرتها در اختیار او نیست و برخی مواقع باید از کنگره مشورت بگیرد. اینجا هم تقریباً همینطور است. اکثر نمایندگان با سازمان مجاهدین خلق همبسته هستند؛ خانم رئیسجمهور، شما که چندینبار به مجلس نمایندگان دعوت شدید، اینرا بهخوبی میدانید. یک رجل بزرگ سیاسی فرانسه مربوط به پایان قرن نوزدهم و نیمه اول قرن بیستم، «ژان ژورس»، شاید بزرگترین رجل سیاسی، الهامگرفته از انقلاب فرانسه و اصول اومانیستی آن، ژان ژورس میگفت، شجاعت این است که بهدنبال واقعیت بگردی و آنرا بیان کنی. پس بگذار واقعیت را بگوییم. در فرانسه یک متن بنیادی وجود دارد، به ارث گرفته شده از انقلاب فرانسه و آن هم قانون 1905 است که ادیان را از دولت جدا میکند. مادهٴ اول این قانون، آزادی وجدان است، قبل از هر آزادی دیگری. در کشور ما شما میتوانید به بشقابپرنده باور داشته باشید. میتوانید به خدا ایمان داشته باشید. شما میتوانید به هر چیزی باور داشته باشید، به یک شرط و آنهم اینکه به آزادی دیگران تعدی نکنید. و این بنیادی است. و در این کشور، با جدایی قوای مختلف، قضات مأمور هستند به بیان عدالت در شرایطی که ایو بونه یادآوری کرد.
میخواهم از «بروگیر» صحبت کنم که رئیس عملیات تدارک دیدهشده علیه سازمان مجاهدین خلق تحت نام منافعی بود که هیچ ربطی به چهرهٴ فرانسه ندارند. چهرهیی که هنوز در کل جهان میدرخشد و تظاهرات 11ژانویه اینرا اثبات کرد.
برگردیم به «بروگیر». او قاضی عجیبی است. او پروندههایی را هدایت کرده که همگی فقط دارای مشکل بودند. و از آنجایی که باید پروندههایی را هرازگاهی گشود، پرونده مجاهدین خلق را باز میکنند. در این پرونده چیزی وجود ندارد، ولی یکسری مدارک در آن گذاشته میشود. حتی با اینکه این مدارک قلابی هستند، هیچ اهمیتی ندارد. من میگویم که بروگیر، یک قاضی نیست، بلکه مأمور یک دولت خارجی است و در قانون ما این جرم است، یعنی خدمت به یک دولت خارجی بهجای خدمت به کشور خود. و شما خانم رئیسجمهور قربانی اینها بودید. در کشور ما عدالت کند است، ولی قضات درستکاری هم وجود دارند. بهعنوان مثال قاضی «مارک ترویدیک» که بالأخره عدالت را برای شما برقرار کرد. دقت کنید، 10سال، وقتی تاریخ را نگاه میکنیم، آنقدر هم زیاد نیست. کسانی هستند که در تاریخ وارد شدند، مانند مسیح، و زمان خیلی بیشتری برد تا عدالت برای او برقرار بشود. پس این خیلی هم وخیم نیست، چون سرانجام عدالت برای شما برقرار شد و بدین وسیله، هدف مجاهدین خلق در کشور ما پیشرفت کرد. ولی، همواره خلق از دولت خود جلوتر است. نمایندگان مردم از دولت جلوترند.
پس برای بیاعتبار کردن مجاهدین، دولت (وقت) فرانسه چه چیزهایی ساخت؟ «مجاهدین یک سکت هستند»! من که یکی از دو مسئول موضوع سکت در پارلمان بودم و سابقه و تخصص در این زمینه دارم، خانم رئیسجمهور، اگر از فرهنگ لغت کاتولیک استفاده میکنم که البته خودم هم کاتولیک نیستم، من شما را «عفو» میکنم. چون میتوانم به شما اطمینان بدهم که سازمان مجاهدین یک سکت نیست، بلکه یک سازمان مبارز و مقاومت در برابر یک دیکتاتوری خونریز است. و ما فرانسویها که خوب میدانیم ارزش پذیرش دوستان خارجی چیست، بهیاد آوریم دکارت را در زمان لویی چهاردهم که در هلند مورد پذیرش قرار گرفت، بهیاد آوریم ژنرال دو گل را که در لندن در زمان جنگ با نازیها پذیرفته شد
پس امروز که مجاهدین اینجا هستند، باید از آنها پشتیبانی کرد
پیشنهاد من این است، چند لحظهٴ پیش شما با صداقت تمام گفتید که در دوران اشغال عراق، آمریکا مبارزین کمپ اشرف را خلعسلاح کرد و امروز این مقاومین، خلعسلاح شدهاند. ولی در آن زمان آمریکا متعهد به حفاظت این مبارزین شده بود و آنها مشمول کنوانسیونهای ژنو شدند. پس امروز چه شد؟ این مقاومین زندانی شدهاند و بدون دفاع به عوامل تروریست رژیم آخوندها تحویل داده شدهاند. پیشنهاد من آقایان، خانم رئیسجمهور، به این شرح است: از آنجایی که سازمان ملل از تأمین حفاظت اشرفیها عاجز است، از آنجایی که دولت ذیصلاح در بغداد وجود ندارد و از آنجایی که جامعه بینالمللی پاسخگوی مسئولیتهایش نیست، آنها باید امروز بتوانند از خود دفاع کنند. باید سلاحهایشان به آنها بازگردانده شود، برای اینکه وقتی به آنها حمله میشود، بتوانند پاسخ متقابل بدهند. این یک عمل همبستگی است و چیزی که اینجا به یمن شما خانم رئیسجمهور فوقالعاده است، این است که شما قادرید روی تریبونهایتان، افرادی با خاستگاههای بسیار متفاوت را گردهم بیاورید. فرانسویها از احزاب چپ و راست که بلدند وقتی بحث موضوعات اساسی به میان میآید، به هم بپیوندند. شما جمهوریخواهان و دموکراتهایی از آمریکا را گردهم میآورید. چه کسی فکر میکرد که من فرانسوی کمونیست با جمهوریخواهان آمریکایی رفت و آمد داشته باشم؟ خوب این بهیمن شما انجام میشود و من میبینم که پیشنهادم مورد رضایت عموم واقع شد و امیدوارم که برای همهٴ ما، این تبدیل به یک هدف شود. یعنی دادن امکانات به برادران ایرانی مبارزمان، برای اینکه بتوانند از خودشان دفاع کنند هر بار که مورد حمله واقع میشوند و اینکه هیچ مصونیتی برای قاتلان وجود نداشته باشد.
با تشکر.