728 x 90

انقلاب ضد سلطنتي,

دو شعر برای ایران و قیام - از م. شوق

-

گل و قاصدک
گل و قاصدک
به ایران
سر بامها نشستم به نظارهٴ تو ایران
ز دریچهٴ همیشه به دوبارهٴ تو ایران
ز دهان بغضهایت چه شراره‌ها که دیدم
ز فرود اشکهایت چه ترانه‌ها شنیدم
همه جا درون رگها چه تبی چه شوق و شوری
و به انقلاب گفتم نکند تو در عبوری؟!
ز نگاه مادرانت گل سرخ فخر چیدم
و نهادمش به سینه، گل سینهٴ امیدم
ز طلوع دخترانت سر تپهٴ تهاجم
دل شعر من درآمد به تپیدن و تلاطم
همه جا شرار و نوری، گل و غنچهٴ غروری
و به انقلاب گفتم، نکند تو در عبوری؟!
ته هر اجاق خاموش، که گشت بد فرامش
شرری جهیده بیهوش ز شوق سوختن خوش
به کتاب هر خیابان، ز رمان سرخ میدان
چه حکایتی که خواندم ز شهامت جوانان
به فضای شهر دیدم چه تراکم حضوری
و به انقلاب گفتم نکند تو در عبوری؟!
 

برای قیام
یک هوای ترد و تازه، در فضای میهن است
شور توفانی وزان در بادهای میهن است
در گذر از سی بهار خفته در خون پشت سر
ملت اینک در پی باد صبای میهن است
آسمان خونین دل و دشت وطن آلاله پوش
پرچم سرخ قیام اینک ردای میهن است
بشنوش در بانگهای دختران شیر شهر
نغمه‌ای که خوشترین بانگ و ندای میهن است
عزم برگشتن نموده سوی شهر سوخته
ابر پرباری که بارانش صفای میهن است
خیز! رگبارش گرفت این ابر سرخ انقلاب
شد اجابت آن دعایی که دعای میهن است.
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/bcdd16fa-ea76-4185-989a-0053406e9262"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات