بحرانهای لاعلاج نظام در زمینههای اجتماعی و اقتصادی، جنگ وجدال در رأس نظام ولایت را وارد مدار جدیدی کرده است. روحانی در سخنرانی اخیر خود دو موضوع را مطرح کرد: یکی رفراندوم برای مسایل مهم نظام و دیگری اینکه آرمان نظام ولایت به سانتریفوژ بند نیست. که البته بلافاصله باند مقابل نیز متقابلاً بحث آرمانها و پایبندی به آنها را به میان کشیدند.
جنگ آرمان بین باندها آن هم در رژیم ولایت که اساسش بر ”حفظ نظام “به هر قیمت است، تنها بیانگر عمق دجالیت این رژیم ضدانسانی است
ولایت فقیه خمینی اساساً یک ترفند و توجیه سیاسی با پوشش مذهبی برای بهچنگ آوردن قدرت و حفظ آن است. مسألهيی که متفکران اصیل اسلامی به کرات آن را بهعنوان یک بدعت رد و محکوم کردهاند.
در اندیشه ارتجاعی خمینی، هیچ اصل و ارزش اسلامی، دینی و انسانی جایی ندارد. مفاهیم مذهبی تنها ابزاری هستند برای توجیه اهداف ارتجاعی و ضدمردمی. ولی هر جا که این مفاهیم مزاحم بودند بدون هیچ تردید و تأملی زیر پا گذاشته میشود
خمینی حاکمیت بلامنازع ولیفقیه برمردم را که همه آرمان رژیم است اینچنین مشخص میکند: ”رابطه ولیفقیه با مردم از لحاظ حقوقی مانند رابطه قیم با صغار (کودکان) است. حکومت که شعبهیی از ولایت مطلقه رسولالله است، یکی از احکام اولیه است و مقدم بر تمام احکام فرعیه، حتی نماز و روزه و حج است. حکومت میتواند قراردادهای شرعی را که خود با مردم بسته است، در مواقعی که آن قرارداد مخالف مصالح کشور و اسلام باشد، یکجانبه لغو نماید. حکومت میتواند هر امری را چه عبادی و یا غیرعبادی، که جریان آن مخالف مصالح اسلام است، از آن، مادامی که چنین است، جلوگیری کند“.
خامنهای نیزدر مورد نقش آرای مردم در نظام ولایتفقیه در نماز جمعه اول بهمن 1366 گفت:” اکثریت مردم چه حقی دارندکه قانون اساسی را امضا و لازمالاجراکنند؟! “
علی سعیدی نماینده خامنهای درسپاه اردیبهشت سال 93 در گفتگو با خبرگزاری فارس گفت: «در حاکمیت اسلامی، هماهنگکننده و سیاستگذار اصلی نظام طبق قانون اساسی، ولیفقیه است و تخلف از فرمان او نیز در حکم تخلف از فرمان خدا و امام زمان محسوب میشود».
آخوند علمالهدی نماینده خامنهای در مشهد و عضو خبرگان رژیم آرای مردم درنظام ولایت را صفر نامید و گفت: «مشروعیت نظام جمهوری اسلامی به ولایتفقیه وابسته بوده و در واقع هر نظامی منهای ولایتفقیه طاغوت است. زمانی که مردم به یک رئیسجمهور رأی میدهند، آراء آنها عددهای صفر است و عددی که آن صفرها را معنا دار کرده و به آن مشروعیت میدهد تنفیذ ولایت و مقام معظم رهبری است». (خبرگزاری فارس7اردیبهشت90)
بنابراین در نظام ولایتفقیه تمامی امور در ولیفقیه و سلطنت مطلقه او گره میخورند و مردم تنها صغاری هستند که نیاز به قیم و سرپرست دارند و در یک کلام از آنجا که ”حفظ نظام از اوجب واجبات است“ همه امور در خدمت همین بهاصطلاح آرمان است.
منتظری در شهریور 88 در پاسخ به سوالی درباره این دجالیت خمینی که ”حفظ نظام از اوجب واجبات است ”گفت: «آنچه از روح اسلام و سیره معصومین به دست میآید این است که هیچگاه اسلام نمیخواهد حاکمیت بر مردم هر چند حاکمیت به حق و معصومانه باشد با زور و اکراه باشد و لذا مشاهده میشود پیامبر اکرم با اینکه از طرف خداوند دارای ولایت و ”اولی بالمومنین من انفسهم “ بودند با این حال در امور اجتماعی که به سرنوشت جامعه و مردم مربوط بود با رضایت آنان از آنان بیعت میگرفتند و سپس عمل و اعمال ولایت مینمودند و در حدیث معروفی نیز به حضرت امیر (ع) فرمودند: اگر مردم از تو روی گرداندند آنها را بهحال خودشان رها کن...“.
خمینی برای اینکه برای کسی ابهامی نباشد بهروشنی آرمان نظامش را بیان کرده است. آنجا که در26مرداد 58 گفت: «اگر ما از اول… بهطور انقلابی عمل کرده بودیم و قلم تمام مطبوعات مزدور را شکسته بودیم تمام مجلات فاسد و مطبوعات فاسد را تعطیل کرده بودیم و رؤسای آنها را به محاکمه کشیده بودیم و حزبهای فاسد را ممنوع اعلام کرده بودیم و رؤسای آنها را به جزای خودشان رسانده بودیم و چوبههای دار را در میدانهای بزرگ برپا کرده بودیم و مفسدین و فاسدین را درو کرده بودیم، این زحمتها پیش نمیآمد... اگر ما انقلابی بودیم، اجازه نمیدادیم اینها اظهار وجود کنند؛ تمام احزاب را ممنوع میکردیم؛ تمام جبهه ها را ممنوع میکردیم و یک حزب؛ حزبالله؛ حزب مستضعفین تشکیل میدادیم و من توبه میکنم از این اشتباهی که کردم»
همچنین خمینی در توجیه شکنجه و زندانی کردن مخالفان گفته بود «آدم گاهی درست نمیشود مگر اینکه ببرّ ند و داغ کنند تا درست بشود. با اشخاصی که برخلاف این هستند آنها را بکشید و بزنید، حبس کنید»، «ما خلیفه میخواهیم که دست ببرد و حد بزند و رجم کند»
خمینی البته در سنگ بناي ايدئولوژي ارتجاعیاش یعنی زنستیزی نیز شکافی باقی نگذاشته است و میگوید: «تساوی زن و مرد من جمیع الجهات پایمال کردن چند حکم ضروری اسلام و نفی برخی از احکام صریح قرآن است و تکلیف معتقدان به چنین مطلبی را اسلام تعیین کرده است». (روزنامه رسالت 30مهر76)
جنگ آرمان بین باندها آن هم در رژیم ولایت که اساسش بر ”حفظ نظام “به هر قیمت است، تنها بیانگر عمق دجالیت این رژیم ضدانسانی است
ولایت فقیه خمینی اساساً یک ترفند و توجیه سیاسی با پوشش مذهبی برای بهچنگ آوردن قدرت و حفظ آن است. مسألهيی که متفکران اصیل اسلامی به کرات آن را بهعنوان یک بدعت رد و محکوم کردهاند.
در اندیشه ارتجاعی خمینی، هیچ اصل و ارزش اسلامی، دینی و انسانی جایی ندارد. مفاهیم مذهبی تنها ابزاری هستند برای توجیه اهداف ارتجاعی و ضدمردمی. ولی هر جا که این مفاهیم مزاحم بودند بدون هیچ تردید و تأملی زیر پا گذاشته میشود
خمینی حاکمیت بلامنازع ولیفقیه برمردم را که همه آرمان رژیم است اینچنین مشخص میکند: ”رابطه ولیفقیه با مردم از لحاظ حقوقی مانند رابطه قیم با صغار (کودکان) است. حکومت که شعبهیی از ولایت مطلقه رسولالله است، یکی از احکام اولیه است و مقدم بر تمام احکام فرعیه، حتی نماز و روزه و حج است. حکومت میتواند قراردادهای شرعی را که خود با مردم بسته است، در مواقعی که آن قرارداد مخالف مصالح کشور و اسلام باشد، یکجانبه لغو نماید. حکومت میتواند هر امری را چه عبادی و یا غیرعبادی، که جریان آن مخالف مصالح اسلام است، از آن، مادامی که چنین است، جلوگیری کند“.
خامنهای نیزدر مورد نقش آرای مردم در نظام ولایتفقیه در نماز جمعه اول بهمن 1366 گفت:” اکثریت مردم چه حقی دارندکه قانون اساسی را امضا و لازمالاجراکنند؟! “
علی سعیدی نماینده خامنهای درسپاه اردیبهشت سال 93 در گفتگو با خبرگزاری فارس گفت: «در حاکمیت اسلامی، هماهنگکننده و سیاستگذار اصلی نظام طبق قانون اساسی، ولیفقیه است و تخلف از فرمان او نیز در حکم تخلف از فرمان خدا و امام زمان محسوب میشود».
آخوند علمالهدی نماینده خامنهای در مشهد و عضو خبرگان رژیم آرای مردم درنظام ولایت را صفر نامید و گفت: «مشروعیت نظام جمهوری اسلامی به ولایتفقیه وابسته بوده و در واقع هر نظامی منهای ولایتفقیه طاغوت است. زمانی که مردم به یک رئیسجمهور رأی میدهند، آراء آنها عددهای صفر است و عددی که آن صفرها را معنا دار کرده و به آن مشروعیت میدهد تنفیذ ولایت و مقام معظم رهبری است». (خبرگزاری فارس7اردیبهشت90)
بنابراین در نظام ولایتفقیه تمامی امور در ولیفقیه و سلطنت مطلقه او گره میخورند و مردم تنها صغاری هستند که نیاز به قیم و سرپرست دارند و در یک کلام از آنجا که ”حفظ نظام از اوجب واجبات است“ همه امور در خدمت همین بهاصطلاح آرمان است.
منتظری در شهریور 88 در پاسخ به سوالی درباره این دجالیت خمینی که ”حفظ نظام از اوجب واجبات است ”گفت: «آنچه از روح اسلام و سیره معصومین به دست میآید این است که هیچگاه اسلام نمیخواهد حاکمیت بر مردم هر چند حاکمیت به حق و معصومانه باشد با زور و اکراه باشد و لذا مشاهده میشود پیامبر اکرم با اینکه از طرف خداوند دارای ولایت و ”اولی بالمومنین من انفسهم “ بودند با این حال در امور اجتماعی که به سرنوشت جامعه و مردم مربوط بود با رضایت آنان از آنان بیعت میگرفتند و سپس عمل و اعمال ولایت مینمودند و در حدیث معروفی نیز به حضرت امیر (ع) فرمودند: اگر مردم از تو روی گرداندند آنها را بهحال خودشان رها کن...“.
خمینی برای اینکه برای کسی ابهامی نباشد بهروشنی آرمان نظامش را بیان کرده است. آنجا که در26مرداد 58 گفت: «اگر ما از اول… بهطور انقلابی عمل کرده بودیم و قلم تمام مطبوعات مزدور را شکسته بودیم تمام مجلات فاسد و مطبوعات فاسد را تعطیل کرده بودیم و رؤسای آنها را به محاکمه کشیده بودیم و حزبهای فاسد را ممنوع اعلام کرده بودیم و رؤسای آنها را به جزای خودشان رسانده بودیم و چوبههای دار را در میدانهای بزرگ برپا کرده بودیم و مفسدین و فاسدین را درو کرده بودیم، این زحمتها پیش نمیآمد... اگر ما انقلابی بودیم، اجازه نمیدادیم اینها اظهار وجود کنند؛ تمام احزاب را ممنوع میکردیم؛ تمام جبهه ها را ممنوع میکردیم و یک حزب؛ حزبالله؛ حزب مستضعفین تشکیل میدادیم و من توبه میکنم از این اشتباهی که کردم»
همچنین خمینی در توجیه شکنجه و زندانی کردن مخالفان گفته بود «آدم گاهی درست نمیشود مگر اینکه ببرّ ند و داغ کنند تا درست بشود. با اشخاصی که برخلاف این هستند آنها را بکشید و بزنید، حبس کنید»، «ما خلیفه میخواهیم که دست ببرد و حد بزند و رجم کند»
خمینی البته در سنگ بناي ايدئولوژي ارتجاعیاش یعنی زنستیزی نیز شکافی باقی نگذاشته است و میگوید: «تساوی زن و مرد من جمیع الجهات پایمال کردن چند حکم ضروری اسلام و نفی برخی از احکام صریح قرآن است و تکلیف معتقدان به چنین مطلبی را اسلام تعیین کرده است». (روزنامه رسالت 30مهر76)
خامنهای نیز در مورد نقض حقوق زنان در حاکمیت آخوندها گفت: «این مسأله که زنان باید در صحنههای اجتماعی به همان تعداد و کمیتی که مردها هستند، حضور داشته باشند، نکتهیی منفی، فکری ابتدایی، بسیط و کودکانه است (رادیو رژیم، 30تیر76) ».
رفسنجانی نيز در مورد زنان گفت مغز زن کوچکتر ازمرد است و سخیفانه میخواست نابرابری بین مرد و زن را تئوریزه کنند و زنان از صحنه اجتماع به کنج خانه رانده شوند.
درعرصه ديگر همین خامنهای بعد از جنایت قتلهای زنجیرهیی که در دوران رياست جمهوري رفسنجاني شروع شد و دردوره آخوند شیاد محمد خاتمی با قتل روشنفکران، کیششهای مسیحی و دگراندیشان به اوج خود رسید، در نماز جمعه در دیماه 77 گفت: «حالا یک اتفاقی افتاده است، چند نفر اونجا یک جرمی را مرتکب شدند، برای خاطر اونها یک عدهیی دارند از اصل وزارت اطلاعات میخواهند انتقام بگیرند».
آنچه که به آن اشاره شد قطرهيی است از دریای جنایات این رژیم، و نشاندهنده این است که آنچه روحانی و باند مقابل، از آرمان مطرح میکنند چیزی جز دجالیت و فریب و استفاده ابزاری از این مقولات برای کشتار و کسب قدرت و چپاول اموال مردم نیست.
بنابراین واقعیت این است که در مقوله آرمان واقعی نظام ولایتفقیه ”حفظ نظام “به هرقیمت (به قیمت سرکوب و اختناق، تروریسم و..) تمامیت باندها و دستهجات رژیم و همدست وهمداستان و سر و ته یک کرباسند. بي دليل نيست که روحانی بهاصطلاح ”معتدل“ در رژیم آخوندي رکوردار اعدام درجهان میشود!
ادعای آرمان توسط آخوند روحانی و باند مقابل تنها مرغ پخته را به خنده وار میدارد والا کیست که نداند وقتی پای منافع نظام ولیفقیه در کار است، تیغ و دار اعدام و شکنجه مستمر در داخل و زانو زدن و تسلیم زبوبانه در خارج، مباحترین مسأله در رژیم است.
مردم ایران که بیش از هرکس، واقعیت ظلم و ستم رژیم آخوندی را بر گرده خویش حس کردهاند، خوب میدانند که این ادعاها و ادا و اطوارها جوشیده از شرایط مرحله سرنگونی است. یعنی همان چیزی که مردم و مقاومت مردم ایران به تحقق آن اراده کردهاند و ذرهیی از آن عقب نخواهند نشست.
رفسنجانی نيز در مورد زنان گفت مغز زن کوچکتر ازمرد است و سخیفانه میخواست نابرابری بین مرد و زن را تئوریزه کنند و زنان از صحنه اجتماع به کنج خانه رانده شوند.
درعرصه ديگر همین خامنهای بعد از جنایت قتلهای زنجیرهیی که در دوران رياست جمهوري رفسنجاني شروع شد و دردوره آخوند شیاد محمد خاتمی با قتل روشنفکران، کیششهای مسیحی و دگراندیشان به اوج خود رسید، در نماز جمعه در دیماه 77 گفت: «حالا یک اتفاقی افتاده است، چند نفر اونجا یک جرمی را مرتکب شدند، برای خاطر اونها یک عدهیی دارند از اصل وزارت اطلاعات میخواهند انتقام بگیرند».
آنچه که به آن اشاره شد قطرهيی است از دریای جنایات این رژیم، و نشاندهنده این است که آنچه روحانی و باند مقابل، از آرمان مطرح میکنند چیزی جز دجالیت و فریب و استفاده ابزاری از این مقولات برای کشتار و کسب قدرت و چپاول اموال مردم نیست.
بنابراین واقعیت این است که در مقوله آرمان واقعی نظام ولایتفقیه ”حفظ نظام “به هرقیمت (به قیمت سرکوب و اختناق، تروریسم و..) تمامیت باندها و دستهجات رژیم و همدست وهمداستان و سر و ته یک کرباسند. بي دليل نيست که روحانی بهاصطلاح ”معتدل“ در رژیم آخوندي رکوردار اعدام درجهان میشود!
ادعای آرمان توسط آخوند روحانی و باند مقابل تنها مرغ پخته را به خنده وار میدارد والا کیست که نداند وقتی پای منافع نظام ولیفقیه در کار است، تیغ و دار اعدام و شکنجه مستمر در داخل و زانو زدن و تسلیم زبوبانه در خارج، مباحترین مسأله در رژیم است.
مردم ایران که بیش از هرکس، واقعیت ظلم و ستم رژیم آخوندی را بر گرده خویش حس کردهاند، خوب میدانند که این ادعاها و ادا و اطوارها جوشیده از شرایط مرحله سرنگونی است. یعنی همان چیزی که مردم و مقاومت مردم ایران به تحقق آن اراده کردهاند و ذرهیی از آن عقب نخواهند نشست.