برآیای صبح مشتاقان اگر هنگام روز آمد
که بگرفت این شب یلدا ملال از ماه و پروینم
یلدا، شبی سیاه و بلند و آبستن صبح روشن رهایی و شکوفایی.
روز اول دی، یا به تعبیر ایرانیان باستان «دیگان»، برابر است با تولد نور در دل تیرگی و نوید صبح پیروزی. روزی که دستها بهیکدیگر فشرده میشوند و محبت و برادری و رحمت به ارمغان میآید. روز نزدیکی قلبها، روز تازه کردن دیدارها و اهدای هدایا به نشانهٴ عشق و محبت. ایرانیان باستان، روز اول دیماه، موسوم به «دیگان» و «خور روز» را روز تولد دوباره خورشید، پس از بلندترین شب سال میدانستند. این عقیده از حدود 2هزار سال پیش از میلاد مسیح بین ایرانیان کهن رایج بود. بهزعم آنان، پس از طولانیترین تاریکی و سیاهی، این نور و روشنایی است که به حکم هستی و سنت طبیعت، میبایست متولد شود. آنان با نگرانی از طولانی بودن آخرین شب آذر و با ترس از باز نیامدن خورشید، تا سپیدهدم در کنار یکدیگر بیدار مینشستند و این شب بلند و سیاه را جشن میگرفتند تا اندوه ظلمت را فراموش کنند. آنان روز پس از آن شب، یعنی اول دیماه را، «خور روز» و «دیگان» (مانند «مهرگان» ) میخواندند.
واژه «خور» تغییر یافته واژه «هور» بهمعنی خورشید است. کلمه «خورشید» نیز مرکب از دو واژه «خور» و «شید» میباشد و «شید» بهمعنی نور و روشنایی است. بنابراین کلمه «خور روز» همان «خورشید روز» و بهمعنی روز خورشید است. روزی که خورشید پس از طولانیترین شب، متولد میشود؛ یعنی «دیگان» یا اولین روز دی.
میگویند پایان طولانیترین شب آذر (شب یلدا) و تولد خورشید در اولین روز دی، مصادف است با میلاد حضرت عیسی مسیح. به این جهت گفته میشود ریشهٴ واژه «یلدا» از کلمه «میلاد» است.
سخنم بلندنام از سخن تو گشت و شاید
که دراز نامی، از نام مسیح یافت یلدا
در ایران باستان، یلدا در اصل جشن ظهور میترا یا مهر بوده و مسیحیان ایران، آن را در قرن چهارم میلادی، از آیین مهرپرستی ایرانیان گرفته و روز میلاد مسیح را با آن مقارن قرار دادند.
هر چند شب یلدا شبی بلند و سرد و طولانی و سیاهترین شبهاست، اما با خودش مژده برآمدن صبح، آمدن روز و طلوع خورشید را دارد. در دل همین شب است که مسیح بهدنیا میآید و یلدا با خود بشارتی مسیحایی و برآمدن صبحی روشن را دارد. این منطق تاریخ و منطق حرکت هستی است، هر شبی بشارت صبح است و هر حکومت سیاهی بشارت آمدن مسیحا نفسی را دارد.
در میهن ما، ایران، هم نوید سرنگونی شبی که پر از سایههای شوم است، از همه افقها به گوش میرسد و ستارههای مجاهدت و آزادیخواهی در دل این شب سیاه میفروزند. با چنین ستارههای روشنی در ایران و با خورشیدی چون خورشید مقاومت، که شب سرد و سیاه را در مینوردد، دیرپایی شب حاکم، کسی را مأیوس نمیکند.
یلدا از صبح میگوید. امروز همه مردم ایران منتظر صبح روشنی هستند که نامش آزادی است. صبح روشنی که بعد از شب تیره ستم ولایتفقیه خواهد دمید. برای دمیدن این صبح، باید امید داشت. باید چهره یوسف آزادی را در ته چاه شب یلدا دید.
آری! شب یلدا، شب بیدار نشستن و شب جشن است. مردم ایران همه بیدار و منتظرند. در تیرگی یلدای ستم کنونی، بنا به سنت ایرانی، همه بیدارند تا نحسی حاکمیت ولایتفقیه را با جشن و شادی از خانههایشان بهدر کنند.
که بگرفت این شب یلدا ملال از ماه و پروینم
یلدا، شبی سیاه و بلند و آبستن صبح روشن رهایی و شکوفایی.
روز اول دی، یا به تعبیر ایرانیان باستان «دیگان»، برابر است با تولد نور در دل تیرگی و نوید صبح پیروزی. روزی که دستها بهیکدیگر فشرده میشوند و محبت و برادری و رحمت به ارمغان میآید. روز نزدیکی قلبها، روز تازه کردن دیدارها و اهدای هدایا به نشانهٴ عشق و محبت. ایرانیان باستان، روز اول دیماه، موسوم به «دیگان» و «خور روز» را روز تولد دوباره خورشید، پس از بلندترین شب سال میدانستند. این عقیده از حدود 2هزار سال پیش از میلاد مسیح بین ایرانیان کهن رایج بود. بهزعم آنان، پس از طولانیترین تاریکی و سیاهی، این نور و روشنایی است که به حکم هستی و سنت طبیعت، میبایست متولد شود. آنان با نگرانی از طولانی بودن آخرین شب آذر و با ترس از باز نیامدن خورشید، تا سپیدهدم در کنار یکدیگر بیدار مینشستند و این شب بلند و سیاه را جشن میگرفتند تا اندوه ظلمت را فراموش کنند. آنان روز پس از آن شب، یعنی اول دیماه را، «خور روز» و «دیگان» (مانند «مهرگان» ) میخواندند.
واژه «خور» تغییر یافته واژه «هور» بهمعنی خورشید است. کلمه «خورشید» نیز مرکب از دو واژه «خور» و «شید» میباشد و «شید» بهمعنی نور و روشنایی است. بنابراین کلمه «خور روز» همان «خورشید روز» و بهمعنی روز خورشید است. روزی که خورشید پس از طولانیترین شب، متولد میشود؛ یعنی «دیگان» یا اولین روز دی.
میگویند پایان طولانیترین شب آذر (شب یلدا) و تولد خورشید در اولین روز دی، مصادف است با میلاد حضرت عیسی مسیح. به این جهت گفته میشود ریشهٴ واژه «یلدا» از کلمه «میلاد» است.
سخنم بلندنام از سخن تو گشت و شاید
که دراز نامی، از نام مسیح یافت یلدا
در ایران باستان، یلدا در اصل جشن ظهور میترا یا مهر بوده و مسیحیان ایران، آن را در قرن چهارم میلادی، از آیین مهرپرستی ایرانیان گرفته و روز میلاد مسیح را با آن مقارن قرار دادند.
هر چند شب یلدا شبی بلند و سرد و طولانی و سیاهترین شبهاست، اما با خودش مژده برآمدن صبح، آمدن روز و طلوع خورشید را دارد. در دل همین شب است که مسیح بهدنیا میآید و یلدا با خود بشارتی مسیحایی و برآمدن صبحی روشن را دارد. این منطق تاریخ و منطق حرکت هستی است، هر شبی بشارت صبح است و هر حکومت سیاهی بشارت آمدن مسیحا نفسی را دارد.
در میهن ما، ایران، هم نوید سرنگونی شبی که پر از سایههای شوم است، از همه افقها به گوش میرسد و ستارههای مجاهدت و آزادیخواهی در دل این شب سیاه میفروزند. با چنین ستارههای روشنی در ایران و با خورشیدی چون خورشید مقاومت، که شب سرد و سیاه را در مینوردد، دیرپایی شب حاکم، کسی را مأیوس نمیکند.
یلدا از صبح میگوید. امروز همه مردم ایران منتظر صبح روشنی هستند که نامش آزادی است. صبح روشنی که بعد از شب تیره ستم ولایتفقیه خواهد دمید. برای دمیدن این صبح، باید امید داشت. باید چهره یوسف آزادی را در ته چاه شب یلدا دید.
آری! شب یلدا، شب بیدار نشستن و شب جشن است. مردم ایران همه بیدار و منتظرند. در تیرگی یلدای ستم کنونی، بنا به سنت ایرانی، همه بیدارند تا نحسی حاکمیت ولایتفقیه را با جشن و شادی از خانههایشان بهدر کنند.