آنچه روز دوشنبه (24آذر) در دانشگاه تهران اتفاق افتاد، تصویری و شمایی بود از واقعیتی که در حال حاضر در ایران جریان دارد. پاسدار حسین شریعتمداری، نمایندهٴ ولیفقیه در کیهان و تیغکش او در عرصه رسانه که دانشجویان او را روز 16آذر به دانشگاه راه نداده بودند، دوباره با روداری خود را به دانشگاه رسانده بود تا جبران مافات کند؛ اما این بار دانشجویان او و اربابش خامنهای جنایتکار را شدیدتر از پیش و با شعارهای «بازجو برو گمشو!» «داعشی» «دیکتاتوری ماندنی نیست» و «رجا و فارس و کیهان، رسانههای شیطان» افشا و مفتضح نمودند.
دو باند حاکم در 16آذر میخواستند این نماد جنبش دانشجویی و بخشی از مقاومت آزادیستان مردم ایران را که نتوانستند خفه یا مصادره کنند، دستکم به جانب دعواهای مافیایی باندهای حاکم منحرف کنند و هر باند بخشی از آن را بهعنوان قشون پیادهنظام خود بهکار بگیرد. اما دانشجویان آگاه، با شعارهای افشاگرانهٴ خود هم علیه روحانی و باند او و هم علیه ولیفقیه و گماشتههایش برخاستند، با شعارها و فریادهای اعتراض خود، خشم و نفرتشان از هر دو باند و از تمامیت دیکتاتوری حاکم را ابراز نمودند.
آنچه اکنون در سطوح بالای رژیم و در رسانههای دو باند، بهطور علنی جریان دارد، در ظاهر امر چنان است کهگویی صحنهٴ سیاسی ایران، عرصه جنگ و دعوای باندهای حاکم است؛ همزمان با شریعتمداری، آخوند روحانی هم طی سخنانی در بانک مرکزی، با اشاره به این که: «عدهیی در 12سال گذشته سنگی را به چاه انداختهاند» به جنگ و جدال باندهای درونی رژیم اشاره میکند و میگوید: «امروز عدهیی به ما میگویند زود باشید و عدهیی میگویند این کار را رها کنید. که ما به حرف هیچکدام گوش نمیدهیم و آرام و آرام و حساب شده کار خود را ادامه خواهیم داد. چون هم طناب و هم راه و هم زور بیرون آوردن این سنگ را از چاه داریم» (خبرگزاری حکومتی ایسناـ24آذر).
البته او نمیگوید کدام نیرو بود که آن سنگ بزرگ را در چاه رژیم انداخت و لقمه حرام هستهیی را گلوگیر رژیم کرد و تنها با اشاره به جنگ و جدال دو باند بر سر بیرون آوردن آن، باند دیگر را به ندانمکاری متهم میکند و لاف میزند که گویا او و باندش میتواند رژیم را از این بنبست و بحران نجات دهد. البته باند رقیب هم میتواند به او بگوید که مگر تو خودت پیش از این رئیس تیم مذاکرهکننده نبودی؟!
یا روحانی و باند او درجنگ قدرت و غارت با باند رقیب، روضهٴ «تجمیع فسادآور تفنگ و پول و رسانه» میخواند تا دست سپاه پاسداران را از منابع عظیم ثروت و غارت کوتاه کند و به چنگ خودش بگیرد و ظاهراً فراموش میکند که این مراد او رفسنجانی بود که به بهانهٴ سازندگی پای سپاه را به عرصه اقتصادی و غارت باز کرد و میخواست به این وسیله سپاه را وابسته به خودش بکند اما البته ولیفقیه آن را از دستش ربود.
در زمینه حقوقبشر و سرکوب نیز رفسنجانی با رندی و با به نعل و به میخ زدن، نهایتاً میخواهد جنایتها را یکسره به حساب ولیفقیه و باند او بگذارد و وانمود کند که گویا او طرفدار فضای باز است و این باند رقیب است که نمیگذارد؛ اما در دانشگاه تهران دیدیم که وقتی دانشجویان بهعنوان نیروی اصلی وارد صحنه میشوند، شریعتمداری وقتی با شعار بازجو برو گمشو! دانشجویان مواجه میشود، ناگزیر پتة شیادی روحانی و شرکا را روی آب میاندازد و لقب «عالیجناب سرخپوش» رفسنجانی را به رخ کشید تا نقش او بهعنوان آمر سلسله جنبان قتلهای زنجیرهیی و ترورهای داخل و خارج کشوری را که در زمان خاتمی «اصلاحطلب» به اوج خود رسید، یادآوری کرده باشد. و راستی کدام خیانت و جنایت رژیم طی این سالیان است که دو باند حاکم در آن شریک و همدست نبوده باشند؟
این واقعیتی بود که روز دوشنبه و دانشجویان بهعنوان قشر آگاه و پیشرو مردم ایران، در دانشگاه تهران به صدای بلند فریاد زدند و نشان دادند که در ورای جنگ و دعوای باندهای مافیایی حاکم، جنگ اصلی، جنگ مردم ایران است بر سر حق حاکمیت غصب شدهاش، بر سر حق آزادی پایمال شدهاش با تمامیت این دیکتاتوری قرونوسطایی حاکم! و مردم ایران و مقاومت آزادیستان این مردم عزم کرده است که حق خود را از حلقوم این سارقان بیرون بکشد و چنین خواهد کرد!
دو باند حاکم در 16آذر میخواستند این نماد جنبش دانشجویی و بخشی از مقاومت آزادیستان مردم ایران را که نتوانستند خفه یا مصادره کنند، دستکم به جانب دعواهای مافیایی باندهای حاکم منحرف کنند و هر باند بخشی از آن را بهعنوان قشون پیادهنظام خود بهکار بگیرد. اما دانشجویان آگاه، با شعارهای افشاگرانهٴ خود هم علیه روحانی و باند او و هم علیه ولیفقیه و گماشتههایش برخاستند، با شعارها و فریادهای اعتراض خود، خشم و نفرتشان از هر دو باند و از تمامیت دیکتاتوری حاکم را ابراز نمودند.
آنچه اکنون در سطوح بالای رژیم و در رسانههای دو باند، بهطور علنی جریان دارد، در ظاهر امر چنان است کهگویی صحنهٴ سیاسی ایران، عرصه جنگ و دعوای باندهای حاکم است؛ همزمان با شریعتمداری، آخوند روحانی هم طی سخنانی در بانک مرکزی، با اشاره به این که: «عدهیی در 12سال گذشته سنگی را به چاه انداختهاند» به جنگ و جدال باندهای درونی رژیم اشاره میکند و میگوید: «امروز عدهیی به ما میگویند زود باشید و عدهیی میگویند این کار را رها کنید. که ما به حرف هیچکدام گوش نمیدهیم و آرام و آرام و حساب شده کار خود را ادامه خواهیم داد. چون هم طناب و هم راه و هم زور بیرون آوردن این سنگ را از چاه داریم» (خبرگزاری حکومتی ایسناـ24آذر).
البته او نمیگوید کدام نیرو بود که آن سنگ بزرگ را در چاه رژیم انداخت و لقمه حرام هستهیی را گلوگیر رژیم کرد و تنها با اشاره به جنگ و جدال دو باند بر سر بیرون آوردن آن، باند دیگر را به ندانمکاری متهم میکند و لاف میزند که گویا او و باندش میتواند رژیم را از این بنبست و بحران نجات دهد. البته باند رقیب هم میتواند به او بگوید که مگر تو خودت پیش از این رئیس تیم مذاکرهکننده نبودی؟!
یا روحانی و باند او درجنگ قدرت و غارت با باند رقیب، روضهٴ «تجمیع فسادآور تفنگ و پول و رسانه» میخواند تا دست سپاه پاسداران را از منابع عظیم ثروت و غارت کوتاه کند و به چنگ خودش بگیرد و ظاهراً فراموش میکند که این مراد او رفسنجانی بود که به بهانهٴ سازندگی پای سپاه را به عرصه اقتصادی و غارت باز کرد و میخواست به این وسیله سپاه را وابسته به خودش بکند اما البته ولیفقیه آن را از دستش ربود.
در زمینه حقوقبشر و سرکوب نیز رفسنجانی با رندی و با به نعل و به میخ زدن، نهایتاً میخواهد جنایتها را یکسره به حساب ولیفقیه و باند او بگذارد و وانمود کند که گویا او طرفدار فضای باز است و این باند رقیب است که نمیگذارد؛ اما در دانشگاه تهران دیدیم که وقتی دانشجویان بهعنوان نیروی اصلی وارد صحنه میشوند، شریعتمداری وقتی با شعار بازجو برو گمشو! دانشجویان مواجه میشود، ناگزیر پتة شیادی روحانی و شرکا را روی آب میاندازد و لقب «عالیجناب سرخپوش» رفسنجانی را به رخ کشید تا نقش او بهعنوان آمر سلسله جنبان قتلهای زنجیرهیی و ترورهای داخل و خارج کشوری را که در زمان خاتمی «اصلاحطلب» به اوج خود رسید، یادآوری کرده باشد. و راستی کدام خیانت و جنایت رژیم طی این سالیان است که دو باند حاکم در آن شریک و همدست نبوده باشند؟
این واقعیتی بود که روز دوشنبه و دانشجویان بهعنوان قشر آگاه و پیشرو مردم ایران، در دانشگاه تهران به صدای بلند فریاد زدند و نشان دادند که در ورای جنگ و دعوای باندهای مافیایی حاکم، جنگ اصلی، جنگ مردم ایران است بر سر حق حاکمیت غصب شدهاش، بر سر حق آزادی پایمال شدهاش با تمامیت این دیکتاتوری قرونوسطایی حاکم! و مردم ایران و مقاومت آزادیستان این مردم عزم کرده است که حق خود را از حلقوم این سارقان بیرون بکشد و چنین خواهد کرد!