یک هفته پس از شکست مذاکرات یک سال و نیمه هستهیی با 5+1 و تمدید قرارداد موقت ژنو برای 7ماه دیگر، آثار این شکست که نقطه عطفی در موضوع هستهیی و طبعاً در سرنوشت رژیم است، در دو وجه متضاد، در رسانهها واظهارات سردمداران رژیم نمایان شده است. این دو وجه در واقع دو روی سکة موقعیت کنونی این رژیم به زانو درآمده است و این همان وضعیتی است که روزنامه رسالت (4آذر 93) از آن با عنوان «برزخ هستهیی» یاد کرده بود.
یک روی این سکه، همان است که در سخنرانی آخوند حسن روحانی در گرگان (11آذر) و در اظهارات وزیر خارجه او در همایش «دیپلوماسی هستهیی» ظاهر شد. البته در لفافهیی از رنگ و لعابها و توجیهات مسخره، از ترس دلواپسان و برای فریب مردم.
مثلاً روحانی در سخنرانی خود، ضمن انبوهی شعارها و ادعاهای مسخره در مورد موفقیتهای دولتش، تعهد خود مبنی بر خوراندن سه جام زهر به ولیفقیه، شامل آویختن اقتصادی به غرب و آمریکا، جام زهر اجتماعی و جام زهر اتمی را تحت عنوان «نجات اقتصاد کشور، احیای اخلاق در جامعه و تعامل سازنده» تکرار کرد و گفت «من پای وعدهٴ خود تا لحظهٴ آخر با تمام توانم ایستادهام» (تلویزیون رژیم 11آبان93).
یک روی این سکه، همان است که در سخنرانی آخوند حسن روحانی در گرگان (11آذر) و در اظهارات وزیر خارجه او در همایش «دیپلوماسی هستهیی» ظاهر شد. البته در لفافهیی از رنگ و لعابها و توجیهات مسخره، از ترس دلواپسان و برای فریب مردم.
مثلاً روحانی در سخنرانی خود، ضمن انبوهی شعارها و ادعاهای مسخره در مورد موفقیتهای دولتش، تعهد خود مبنی بر خوراندن سه جام زهر به ولیفقیه، شامل آویختن اقتصادی به غرب و آمریکا، جام زهر اجتماعی و جام زهر اتمی را تحت عنوان «نجات اقتصاد کشور، احیای اخلاق در جامعه و تعامل سازنده» تکرار کرد و گفت «من پای وعدهٴ خود تا لحظهٴ آخر با تمام توانم ایستادهام» (تلویزیون رژیم 11آبان93).
آخوند روحانی در گرگان -930911
ظریف هم تلاش کرد همین پیام را در لابلای انبوهی گزافهگویی و توجیهات شیادانه، برای وارونه جلوه دادن شکست مذاکرات، برساند و «تعامل» یا در واقع دست گدایی دراز کردن نزد آمریکا و قدرتهای غربی را بهعنوان تنها راه نجات رژیم تبلیغ کند. او در حالی که «مذاکرات» را «یک کالای قابل عرضه در صحنهٴ جهانی» مینامید، آن را با این عبارات جار زد: «کالایی که برای ما قدرت میخرد و کالایی که از آسیبپذیری ما و مردم ما و نظام ما و کشور ما میکاهد». وی در توضیح بیشتر تصریح کرد: «مذاکره هم یعنی بده و بستان… یکطرفه نیست» و به این وسیله تلاش کرد به دلواپسان حالی کند که اگر حفظ نظام را میخواهید، باید یک چیزی مثلاً اتمی را بپردازید!
ظریف هم تلاش کرد همین پیام را در لابلای انبوهی گزافهگویی و توجیهات شیادانه، برای وارونه جلوه دادن شکست مذاکرات، برساند و «تعامل» یا در واقع دست گدایی دراز کردن نزد آمریکا و قدرتهای غربی را بهعنوان تنها راه نجات رژیم تبلیغ کند. او در حالی که «مذاکرات» را «یک کالای قابل عرضه در صحنهٴ جهانی» مینامید، آن را با این عبارات جار زد: «کالایی که برای ما قدرت میخرد و کالایی که از آسیبپذیری ما و مردم ما و نظام ما و کشور ما میکاهد». وی در توضیح بیشتر تصریح کرد: «مذاکره هم یعنی بده و بستان… یکطرفه نیست» و به این وسیله تلاش کرد به دلواپسان حالی کند که اگر حفظ نظام را میخواهید، باید یک چیزی مثلاً اتمی را بپردازید!
ظریف- تلویزیون رژیم- 930911
اما وجه دیگر این سکه، سکة حفظ موجودیت نظام متزلزل آخوندی را، پاسدار حسین شریعتمداری، از تئوریسینهای باند ولیفقیه و نمایندهٴ خامنهای در کیهان به طریقی کاملاً متضاد به نمایش گذاشت و بهصراحت، چکیده و حرف آخر این باند را در یادداشت روز 11آذر بیان کرد و در مورد مفهوم میز مذاکره از نظر این باند نوشت: «میز مذاکره قبل از آن که محل تلاقی گفتهها و دیدگاهها باشد، محل تلاقی قدرتهاست». او سپس چنگ و دندان تروریستی رژیم در منطقه را تحت عنوان «اقتدار» به رخ کشید و افزود: «معادلات منطقه نمیتواند بیرون از اراده ایران اسلامی رقم بخورد که تحولات فلسطین، لبنان، عراق، افغانستان، سوریه، یمن، بحرین و... فقط نمونههایی از آن است». شریعتمداری سپس با نفی مسیر «تعامل» مورد نظر باند رقیب، نتیجه گرفت: «جلب اعتماد آمریکا فقط هنگامی است که از ماهیت واقعی خود دست برداریم!».
البته نیازی به توضیح نیست که هارت و پورتهای شریعتمداری و امثال او در شرایط فروریختن عمق استراتژیک ولایت در عراق و سوریه، ارزشی بیش از پارس خوابیده ندارد! اما این رجزخوانیها یک واقعیت مهم را آشکار میکند و آن این است که رژیم ولایتفقیه نمیتواند از «ماهیت (تروریستی) خود دست بردارد» و ولیفقیه ارتجاع نمیتواند آرزوهای شوم اتمی خود را به فراموشی بسپارد. دقیقاً همین آرزوهای شوم و لهله زدن برای بمب اتمی است که موجب شده رژیم بهرغم نیاز شدیدش به آنچه تعامل مینامد و برای یک ذره شل شدن طناب تحریمها بر گردنش لحظهشماری میکند، از پذیرش توافق که مستلزم دست کشیدن از سودای اتمی است، طفره برود و موقعیتی را که در وین به وجود آمده بود و بسیاری از ناظران و رسانههای بینالمللی و حتی مهرهها و رسانههای باند رفسنجانی ـ روحانی هم آن را «آخرین فرصت» و «فرصت طلایی» مینامیدند، از دست بدهد و به مصداق هم چوب و هم پیاز، به تمدید مذاکرات تن بدهد. این در حالی است که هم روحانی در گرگان و هم ظریف در سخنرانیهای خود بر ادامه مذاکرات و مسیر تعامل تا آخر تأکید میکنند و بهخصوص روحانی برای محکمکاری با دجالگری آخوندی، مدعی میشود: «تعامل با جهان… راهی است که اسلام برای ما تعیین کرده است» (تلویزیون رژیم 11آبان93).
اما خامنهای که حرف آخر را در رژیم ولایت میزند در سخنرانی اخیر خود در جمع بسیجیها، بهرغم تأیید تمدید قرارداد، بلافاصله با تمایلات باند رفسنجانی مرزبندی میکند و با آوردن یک نقلقول از خمینی دجال مبنی بر اینکه «حفظ نظام از اوجب واجبات است» میگوید: «افرادی که (این) را درک نکردند، در برخی مقاطع خطاهایی فاحش مرتکب شدند». خطای فاحش از نظر خامنهای، یعنی دست کشیدن از بمب اتمی، که بهخصوص پس از تحولات اخیر منطقه و فرو ریختن عمق استراتژیک نظام در عراق و سوریه، تنها ضامن استراتژیک بقای نظام پلید اوست.
بهاین ترتیب، یک بار دیگر صحت موضع مقاومت ایران به اثبات میرسد؛ موضعی که پس از اعلام شکست مذاکرات وین، بار دیگر رئیسجمهور برگزیده مقاومت بر آن تأکید کرد و هشدار داد: «هر گونه سستی و تعلل و کوتاه آمدن از سوی جامعه بینالمللی باعث میشود که خامنهای بار دیگر با فریبکاری و تقلب به سمت تولید بمب اتمی پیش برود».
آری تا آنجا که به ولیفقیه و رژیم فریبکار آخوندها برمیگردد، آنها میخواهند هم راهی به دهکدهٴ جهانی داشته و با کدخدای آن پالوده بخورند و راهی هم به کارگاه بمبسازی خود داشته باشند و آرزوهای شوم اتمی خود را محقق کنند، اما مجاهدین و مقاومت سازمانیافته مردم ایران، این آرزو را به کابوس ولایت و موقعیت کنونی رژیم را به «برزخ» آخوندها تبدیل کردهاند، برزخی که سرانجامی جز قعر دوزخ ندارد.