چهره کریه فقر بر زندگی مردم سایه انداخته و کمر مردم زیر بار آن شکسته است؛ آنچنان که رسانهها و مقامات حکومتی نیز ناگزیرند به آن اعتراف کنند. زیرا هر قدر هم که به فریب، لاپوشانی و کوچکنمایی مشکلات مردم متوسل میشوند، باز ابعاد واقعیت دردناک اقتصادی و اجتماعی که گریبان مردم را گرفته است، بعضاً آنها را وادار میکند که به ناگزیر به این واقعیتها اعتراف کنند، حتی اگر این اعتراف نفی کننده اقتصاد مقاومتی ”مقام عظمای ولایت“ باشد.
زیرا نمیتوان شمار خانوارهای فقیر رانده شده به زیر خط فقر را که هماکنون بیش از70 درصد است لاپوشانی کرد.
در همین رابطه، آخوند جوادی آملی در دیدار با نوبخت سخنگوی دولت اعتراف میکند که جیب و کیف ملت خالی است و ”قیام و ایستادگی یک ملت هم در سایه این است که کیف و جیبش خالی نباشد“.
این آخوند دانه درشت حکومتی و مرجع تقلید یکی از باندهای رژیم، سپس حرفها و شعر و شعارهای پوشالی خامنهای در زمینه اقتصاد مقاومتی را این چنین به باد تمسخر میگیرد: ”ما با اقتصاد مقاومتی روبهرو هستیم. ملت مقروض، دولت مقروض میطلبد و لذا وقتی صحبت از تحریم میشود همه صدایشان در میآید“.
جوادی آملی در مورد معیشت توده مردم میگوید: ”فقیر کسی است که ستون فقراتش شکسته باشد؛ کسی که با قسط، زندگی خود را میگذراند و عمر فروشی میکند در حقیقت ستون فقراتش شکسته و ویلچری است. چنین ملتی چگونه میتواند بایستد؟“
جوادی آملی سپس به بلایی که در نظام ولایت بر سر کشور و مردم ایران آمده اشاره میکند و میگوید: ”زمانی ما آفریقاییها را مذمّت میکردیم که از گنجهای طلایی که در اختیارشان است استفاده نمیکنند اما حالا ما خودمان این همه نعمت داریم اما آنچه نداریم، عرضه است“. (جمهوری29مهر93)
آخوند صدیقی امام جمعه خامنهای در تهران نیز ناگزیر شد اعتراف کند که فقر و بیکاری باعث بروز بسیاری از جرایم آسیبهای اجتماعی شده است: ”مشکل جوانان مشکل جدی است. مشکل بیکاری، مشکل جانکاه است و بسیاری از مشکلاتی که بعد جزایی پیدا میکند و نیروی انتظامی و دستگاه قضایی را گرفتار میکند، منشأ آن بیکاری و فقر است“. (18مهر93)
اعتراف آخوندهای حکومتی به فقر روزافزون مردم در حالی است که بنا بهنوشته روزنامه مردمسالاری (29مهر93) بسیاری از مقامات رژیم که عربدههای بهاصطلاح ضداستکباریشان گوش فلک را کر میکند، فرزندانشان در غرب و بهخصوص آمریکا مشغول تحصیل هستند و در حالی که اکثریت مردم در فقر مطلق هستند اینها ”به کمتر از بورسهای آنچنانی در مراکز بینالمللی آمریکا، کانادا، انگلیس و سوئیس رضایت نمیدهند!“
اختلاف طبقاتی در نظام آخوندی و فقر اکثریت مردم آنچنان است که بر پایه آمار رسمی، فاصله درآمدی میان فقیرترین و غنیترین دهکهای جامعهایران سالانه به 40 میلیون تومان رسیده است. به این معنا که کم د رآمدترین گروه کشور که بخش عظیمی از مردم را تشکیل میدهند، بهطور متوسط سالانه چهار میلیون و 500هزار تومان درآمد دارد، در حالی که درآمد پر درآمدترین سالانه به 43 میلیون و 580هزار تومان بالغ میشود.
البته روشن است که حساب درآمد و چپاول یک قشر چپاولگر وابسته به رژیم، در این چارچوبها نمیگنجد و درآمد آنها را نه با مقیاس میلیون، بلکه با مقیاس میلیارد و صدها میلیارد باید سنجید.
آخوند جوادی آملی تلاش کرده است با این جمله که ”این همه نعمت داریم اما آنچه نداریم، عرضه است“. مسائل و مشکلات را به مدیریت و به قول خودش به نداشتن عرضه ربط بدهد اما کیست که نداند فقر اکثریت مردم و فاصله 40 میلیو ن تومانی درآمد سالانه قشر محدودی با اکثریت مردم، حاصل چپاول و غارت سردمداران رژیم از جمله شخص ولیفقیه، رفسنجانی و سایر سردمداران رژیم و نورچشمیهای دست پرورده آنها و به لطف این حاکمیت! و اختلاسها و فسادهای چندین هزار میلیاردی است.
زیرا نمیتوان شمار خانوارهای فقیر رانده شده به زیر خط فقر را که هماکنون بیش از70 درصد است لاپوشانی کرد.
در همین رابطه، آخوند جوادی آملی در دیدار با نوبخت سخنگوی دولت اعتراف میکند که جیب و کیف ملت خالی است و ”قیام و ایستادگی یک ملت هم در سایه این است که کیف و جیبش خالی نباشد“.
این آخوند دانه درشت حکومتی و مرجع تقلید یکی از باندهای رژیم، سپس حرفها و شعر و شعارهای پوشالی خامنهای در زمینه اقتصاد مقاومتی را این چنین به باد تمسخر میگیرد: ”ما با اقتصاد مقاومتی روبهرو هستیم. ملت مقروض، دولت مقروض میطلبد و لذا وقتی صحبت از تحریم میشود همه صدایشان در میآید“.
جوادی آملی در مورد معیشت توده مردم میگوید: ”فقیر کسی است که ستون فقراتش شکسته باشد؛ کسی که با قسط، زندگی خود را میگذراند و عمر فروشی میکند در حقیقت ستون فقراتش شکسته و ویلچری است. چنین ملتی چگونه میتواند بایستد؟“
جوادی آملی سپس به بلایی که در نظام ولایت بر سر کشور و مردم ایران آمده اشاره میکند و میگوید: ”زمانی ما آفریقاییها را مذمّت میکردیم که از گنجهای طلایی که در اختیارشان است استفاده نمیکنند اما حالا ما خودمان این همه نعمت داریم اما آنچه نداریم، عرضه است“. (جمهوری29مهر93)
آخوند صدیقی امام جمعه خامنهای در تهران نیز ناگزیر شد اعتراف کند که فقر و بیکاری باعث بروز بسیاری از جرایم آسیبهای اجتماعی شده است: ”مشکل جوانان مشکل جدی است. مشکل بیکاری، مشکل جانکاه است و بسیاری از مشکلاتی که بعد جزایی پیدا میکند و نیروی انتظامی و دستگاه قضایی را گرفتار میکند، منشأ آن بیکاری و فقر است“. (18مهر93)
اعتراف آخوندهای حکومتی به فقر روزافزون مردم در حالی است که بنا بهنوشته روزنامه مردمسالاری (29مهر93) بسیاری از مقامات رژیم که عربدههای بهاصطلاح ضداستکباریشان گوش فلک را کر میکند، فرزندانشان در غرب و بهخصوص آمریکا مشغول تحصیل هستند و در حالی که اکثریت مردم در فقر مطلق هستند اینها ”به کمتر از بورسهای آنچنانی در مراکز بینالمللی آمریکا، کانادا، انگلیس و سوئیس رضایت نمیدهند!“
اختلاف طبقاتی در نظام آخوندی و فقر اکثریت مردم آنچنان است که بر پایه آمار رسمی، فاصله درآمدی میان فقیرترین و غنیترین دهکهای جامعهایران سالانه به 40 میلیون تومان رسیده است. به این معنا که کم د رآمدترین گروه کشور که بخش عظیمی از مردم را تشکیل میدهند، بهطور متوسط سالانه چهار میلیون و 500هزار تومان درآمد دارد، در حالی که درآمد پر درآمدترین سالانه به 43 میلیون و 580هزار تومان بالغ میشود.
البته روشن است که حساب درآمد و چپاول یک قشر چپاولگر وابسته به رژیم، در این چارچوبها نمیگنجد و درآمد آنها را نه با مقیاس میلیون، بلکه با مقیاس میلیارد و صدها میلیارد باید سنجید.
آخوند جوادی آملی تلاش کرده است با این جمله که ”این همه نعمت داریم اما آنچه نداریم، عرضه است“. مسائل و مشکلات را به مدیریت و به قول خودش به نداشتن عرضه ربط بدهد اما کیست که نداند فقر اکثریت مردم و فاصله 40 میلیو ن تومانی درآمد سالانه قشر محدودی با اکثریت مردم، حاصل چپاول و غارت سردمداران رژیم از جمله شخص ولیفقیه، رفسنجانی و سایر سردمداران رژیم و نورچشمیهای دست پرورده آنها و به لطف این حاکمیت! و اختلاسها و فسادهای چندین هزار میلیاردی است.