دو پدیده متضاد و متناقض حاکمیت آخوندها در ایران، نمایانگر چهره کریه این حاکمیت است. پدیده نوکیسهها، سرمایه داران، رانت خوارها، اختلاس کنندگان حکومتی از قبل غارت و چپاول جیب مردم و با تکیه به اهرمهای قدرت وحکومتی، یک سوی چهره کریه نظام آخوندی است. فقر روزافزون مردم ایران طرف دیگری از چهره ننگین این حاکمیت منحوس است.
در این حاکمیت قشر محدود و
معدودی همه چیز دارند از تمامی نعمات زندگی برخوردارند و مشکلشان این است پولهای بادآورده و غارت شده از
جیب اکثریت محروم و فقیر را چطور خرج کنند. در مقابل توده فقیران، بیخانمانها، آوارهها وحاشیه نشینان قرار دارند که برای سیکردن خودشان نان خالی هم ندارند تا جایی که به روایت خبرنگار روزنامه حکومتی ابتکار (31تیر93) از یکی از حاشیههای شهرتهران، در این محله اصلاً قصابی وجود ندارد و مردم رنگ گوشت نمیبینند و لابد بچههای کوچک این محله نمیدانند که غذایی به نام گوشت هم وجود دارد! در این محله، مردم از یکدیگر و یا نانوایی نان قرض میگیرند.
نرخ ابتلا به فقر و نابرابری در این حاکمیت رو به گسترش است و سیر صعودی آن سر بازایستادن و توقف ندارد. سرپرستهای خانوارهایی که بازنشسته میشوند به خیل ارتش فقرا میپیوندند. نرخ ابتلا به فقر در خانوارهای با سرپرست زن بیش از دوبرابر خانوارهای با سرپرست مرد است و این هم یکی ازجلوههای زنستیزی این حاکمیت منفور است.
نرخ خانوارهای فقیر هماکنون بیش از 70 درصد است. نرخ فقر برای خانوارهایی که سرپرست آنها به سن بازنشستگی میرسد افزایش مییابد به این دلیل که در نظام ولایتفقیه نظام مالی حاکم این امکان را نمیدهد که فرد در جوانی پسانداز کند.
بهدلیل افزایش هزینه زندگی و گرانی سرسامآور است که هزینه خانوارها افزایش یافته و در مقابل رفاه خانوارها کاهش مییابد و خانوارها حفاظ خود را در مقابل فقر از دست میدهند.
وضعیت خانوارهای فقیر روستایی از خانوارهای فقیر شهری به مراتب بدتر است؛ نزدیک به 70 درصد خانوارهای روستایی در
فقر مطلق زندگی میکنند.
یکی از کارشناسان اقتصادی رژیم میگوید: ”خانوادهها در برابر رکود از سه ناحیه آسیب میبینند: از دست دادن شغل سرپرست خانوار، کاهش تعداد شاغلین و افزایش بار تکفل خانوار و کاهش درآمد افراد شاغل“
اعتیاد، انواع بزهکاری و انحرافات است از جمله 9 میلیون حاشیهنشین معلول این حاکمیت است.
”ارتش بیکاران“ و کودکان کار و خیابانی وجوه دیگری از چهره کریه حاکمیت آخوندی را به نمایش میگذارد تا جایی که با گسترش این پدیدهها، اکنون سرمداران رژیم امنیتشان را درخطر میبینند. آخوند صدیقی در نماز جمعه تهران به ناگزیر اعتراف میکند: ”هم مطالبات مردم، همه وعدههایی که دولت به مردم داده، مشکل جوانان مشکل جدی است. مشکل بیکاری، مشکل جانکاه است و بسیاری از مشکلاتی که بعد جزایی پیدا میکند و نیروی انتظامی و دستگاه قضایی را گرفتار میکند، منشأ آن بیکاری و فقر است. و این رسالت اولیه دولت است“.
18مهر93)
اما دولتی که خود بخشی از علت این وضعیت فاجعهبار است، کجا میتواند آن را علاج کند! رسالت تغییر این وضعیت که جز با ریشهکن کردن شجرهٴ خبیثهیی که تمام این فجایع و ناهنجاریها شاخ و برگهای آن است، تنها بر عهدهٴ مردم ایران و مقاومت آزادیستانشان است.
در این حاکمیت قشر محدود و
معدودی همه چیز دارند از تمامی نعمات زندگی برخوردارند و مشکلشان این است پولهای بادآورده و غارت شده از
جیب اکثریت محروم و فقیر را چطور خرج کنند. در مقابل توده فقیران، بیخانمانها، آوارهها وحاشیه نشینان قرار دارند که برای سیکردن خودشان نان خالی هم ندارند تا جایی که به روایت خبرنگار روزنامه حکومتی ابتکار (31تیر93) از یکی از حاشیههای شهرتهران، در این محله اصلاً قصابی وجود ندارد و مردم رنگ گوشت نمیبینند و لابد بچههای کوچک این محله نمیدانند که غذایی به نام گوشت هم وجود دارد! در این محله، مردم از یکدیگر و یا نانوایی نان قرض میگیرند.
نرخ ابتلا به فقر و نابرابری در این حاکمیت رو به گسترش است و سیر صعودی آن سر بازایستادن و توقف ندارد. سرپرستهای خانوارهایی که بازنشسته میشوند به خیل ارتش فقرا میپیوندند. نرخ ابتلا به فقر در خانوارهای با سرپرست زن بیش از دوبرابر خانوارهای با سرپرست مرد است و این هم یکی ازجلوههای زنستیزی این حاکمیت منفور است.
نرخ خانوارهای فقیر هماکنون بیش از 70 درصد است. نرخ فقر برای خانوارهایی که سرپرست آنها به سن بازنشستگی میرسد افزایش مییابد به این دلیل که در نظام ولایتفقیه نظام مالی حاکم این امکان را نمیدهد که فرد در جوانی پسانداز کند.
بهدلیل افزایش هزینه زندگی و گرانی سرسامآور است که هزینه خانوارها افزایش یافته و در مقابل رفاه خانوارها کاهش مییابد و خانوارها حفاظ خود را در مقابل فقر از دست میدهند.
وضعیت خانوارهای فقیر روستایی از خانوارهای فقیر شهری به مراتب بدتر است؛ نزدیک به 70 درصد خانوارهای روستایی در
فقر مطلق زندگی میکنند.
یکی از کارشناسان اقتصادی رژیم میگوید: ”خانوادهها در برابر رکود از سه ناحیه آسیب میبینند: از دست دادن شغل سرپرست خانوار، کاهش تعداد شاغلین و افزایش بار تکفل خانوار و کاهش درآمد افراد شاغل“
اعتیاد، انواع بزهکاری و انحرافات است از جمله 9 میلیون حاشیهنشین معلول این حاکمیت است.
”ارتش بیکاران“ و کودکان کار و خیابانی وجوه دیگری از چهره کریه حاکمیت آخوندی را به نمایش میگذارد تا جایی که با گسترش این پدیدهها، اکنون سرمداران رژیم امنیتشان را درخطر میبینند. آخوند صدیقی در نماز جمعه تهران به ناگزیر اعتراف میکند: ”هم مطالبات مردم، همه وعدههایی که دولت به مردم داده، مشکل جوانان مشکل جدی است. مشکل بیکاری، مشکل جانکاه است و بسیاری از مشکلاتی که بعد جزایی پیدا میکند و نیروی انتظامی و دستگاه قضایی را گرفتار میکند، منشأ آن بیکاری و فقر است. و این رسالت اولیه دولت است“.
18مهر93)
اما دولتی که خود بخشی از علت این وضعیت فاجعهبار است، کجا میتواند آن را علاج کند! رسالت تغییر این وضعیت که جز با ریشهکن کردن شجرهٴ خبیثهیی که تمام این فجایع و ناهنجاریها شاخ و برگهای آن است، تنها بر عهدهٴ مردم ایران و مقاومت آزادیستانشان است.