728 x 90

مهر سال نود و سه,

گفتگو با خانم سهیلا صادق، مسئول کمیسیون آموزش و پرورش در شورای ملی مقاومت ایران

-

خانم سهیلا صادق
خانم سهیلا صادق
سؤال: یک سال تحصیلی را پشت سر گذاشتیم، در شروع سال تحصیلی جدید می‌خواستیم ببینیم شما به‌عنوان مسئول کمیسیون آموزش و پرورش شورای ملی مقاومت ایران، سال تحصیلی گذشته را چطور ارزیابی می‌کنید و سال جدید در چه شرایطی سال تحصیلی شروع می‌شود؟

سهیلا صادق: اجازه بدهید ابتدا سلام کنم به همهٴ نوجوانان و جوانها، دانش‌آموزان و دانشجویان، به‌ویژه به آن نوگلهای کشورمان که امسال نخستین سالی است که می‌خواهند قدم به مدرسه بگذارند. همچنین سلام می‌کنم خدمت تمامی فرهنگیان زحمتکش و شریف میهنمان.

واقعیت این است که اول مهر، برای تمامی ما ایرانیان، با انبوهی از خاطرات خوش، همراه است. البته این سالهای سیاهی و تباهی آخوندهای حاکم بر میهنمان، بر روی این زیبایی سایه انداخته است. رژیمی که چون توان حل مسائل جامعه را نداشت، از روز نخست حکومت ننگین خود، به سرکوب و نابودی قشر آگاه و نوجوی کشورمان، کمر بست. یعنی سرکوب جوانان و زنان ایران. در این رابطه هم، 35سال است هر کاری از دستش برآمده، کرده؛ اما مهم این است که نتوانسته شعلهٴ مقاومت را خاموش کند.

بله، در تمامی این سالیان، مدرسه و دانشگاه، سنگر آگاهی و آزادی بوده و هست. یادمان نرفته که در نخستین سالهای حاکمیت خمینی، دورانی که به «فاز سیاسی» معروف است، دانشجویان و دانش‌آموزانی که در کسوت میلیشیای مجاهد خلق، پیکهای آگاهی بودند، در گوشه و کنار ایران، چهرهٴ ارتجاع خمینی را افشا می‌کردند و بذر آگاهی را در سراسر کشور می‌پاشیدند. البته با بهایی سرخ و سنگین.

از همان سالهای نخست پس از انقلاب ضدسلطنتی، تا سالهای پس از 30خرداد 60، تا آن حماسه‌های مقاومت در زندانها و میدانهای رزم، تا آن 30هزار قهرمان سر بدار 67، تا خیزش جوانان قیام‌آفرین در تیر78، تا روزهای پرشکوه خیزش و قیام سال88 و تا همین امروز و برافراشته شدن پرچم مقاومت، پایداری، شورش و عصیان بر ضددیکتاتوری، یعنی همان پرچم «هزار اشرف».

امروز می‌بینیم که جوانان و زنان چطور رژیم آخوندی را مستأصل کرده‌اند.

اما در رابطه با سؤالی که کردید، اجازه بدهید که ابتدا یک نکته پایه‌یی را توضیح بدهم، آن هم اشاره به این واقعیت دردناک است که در دوران سیاه حکومت آخوندها، آموزش و پرورش ایران، به‌تدریج نابود شده و امروز در معرض نابودی کامل است. درست مانند دریاچه‌ها و رودخانه‌های ایران، که در حاکمیت شوم آخوندها، یکی یکی در حال خشک شدن هستند؛ درست مانند صنعت، کشاورزی، اقتصاد، فرهنگ و همه چیز که در ایران امروز، در حال نابودی است. بله، آموزش و پرورش هم به‌دست این آخوندهای دزد و غارتگر، به درهٴ نابودی پرتاب شده است.

در نتیجه باید گفت «سال به سال، دریغ از پارسال!». یعنی امسال وضعیت آموزش و پرورش ما، بسیار بدتر از پارسال است. فرهنگیان ما، دانش‌آموزان و دانشجویان ما، با مشکلات بسیار بیشتری روبه‌رو هستند.

سؤال: بر اساس آمارهای خود رژیم، در 10سال گذشته، در شمار دانش‌آموزان ایران، سیر نزولی داشته‌ایم. یعنی از 18میلیون دانش‌آموز در 10سال پیش، امسال 6میلیون نفر کمتر شده و به 5/12میلیون نفر رسیده است. پس می‌شود نتیجه گرفت که باید حجم مشکلات معلمان و دانش‌آموزان کمتر شده باشد. یعنی وضع آموزش و پرورش باید بهتر شده باشد. چون نیاز‌های 6میلیون دانش‌آموز دیگر مطرح نیست. آیا این طور نیست؟

سهیلا صادق: این حرف در شرایطی درست است که سیستم و دولتی بخواهد مسأله حل کند. اما مگر آخوندها، ذره‌یی در پی حل مشکلات و مسائل مردم هستند؟ مگر درد مردم دارند؟ رژیم ولایت‌فقیه، تنها و تنها یک درد دارد؛ حفظ حاکمیت ننگینش! به قول خمینی دجال، حفظ حاکمیت برای آنها، «اوجب واجبات» است. بعد هم، درد بعدیشان، پر کردن جیب‌های گشادشان است.

از این‌رو، کارکرد آخوندها در این سی و چند سال را، در تمامی زمینه‌ها، می‌توان در دو مؤلفه خلاصه کرد:
سرکوب وحشیانه
غارت نجومی و بی‌سابقه در تاریخ ایران
تمامی کارها، حرفها و موضع‌گیریهای دیگرشان، در خدمت همین دو مؤلفه است.

در رابطه با سرکوب که اصلاً ویژگی پایه‌یی این رژیم است. در تمامی جامعه و در مدارس، یادمان هست که از چه زمانی، امور تربیتی راه افتاد. بعد از آن هم، در این سالیان، یکی یکی به ارگانهای سرکوب در مدارس، افزوده شد. تحقیر دانش‌آموزان، معلمین و دانشجویان و تشدید فشار بر آنها هم، نتیجه همین خط سرکوب است.

در رابطه با غارت نیز، از روز اول، آموزش و پرورش، برای آخوندها، محلی برای سرمایه‌گذاری آیندهٴ کشور، با رشد و پرورش جوانان به‌عنوان سرمایهٴ انسانی جامعه نبود. شکوفایی کشور برای آخوندها، جایی نداشته و ندارد. بر خلاف کشورهای پیشرفته دنیا، که با سرمایه‌گذاری کلان روی جوانان، آیندهٴ کشور را تضمین می‌کنند؛ آموزش و پرورش برای آخوندها، منبعی برای چپاول بوده. آنها به آموزش و پرورش و نیاز فرزندان مردم، به‌عنوان فرصتی برای چاپیدن مردم و مکیدن خون آنها نگاه می‌کنند. در این رابطه هم، انواع شیوه‌های کثیف و بهانه‌ها را به‌کار می‌برند.

برای نمونه، شهریه‌ها سال به سال افزایش پیدا می‌کند؛ گرفتن پول از مردم و اولیای دانش‌آموزان، به بهانه‌های مختلف؛ گرانی نوشت‌افزار، آن هم در شرایطی که عموم مردم ایران، از فقری طاقت‌فرسا در رنج هستند.

دقت کنید، در همه جای دنیا سمت حرکت، تسهیل و گسترش آموزش و پرورش است؛ رایگان کردن آموزش و پرورش است، اما در این رژیم، درست معکوس است. تعداد مدرسه‌های دولتی، هر سال کمتر می‌شود و شهریه‌ها مدام افزایش پیدا می‌کند. در نتیجه، وقتی چند میلیون دانش‌آموز هم کمتر بشود، یا درآمد نفت چند برابر شود، باز برای مردم و وضعیت آموزش و پرورش، فرقی نمی‌کند. چرا که محل خرج این درآمدها جای دیگری است. همان‌طور که گفتم، این رژیم تنها و تنها در پی حفظ حاکمیت شوم خود است. از این‌رو، برای ساخت بمب اتم و حفظ دیکتاتور خونخوار و هم‌پیمان خود در سوریه، میلیاردها دلار خرج می‌کند. همچنین ثروت مردم ما را که باید صرف آموزش و پرورش نوباوگان کشور شود خرج صدور ارتجاع، تروریسم و بنیادگرایی در منطقه می‌کند.

سؤال: تا جایی که می‌دانیم تحصیل در کشور باید رایگان باشد. در قانون همین رژیم و در اصل 30 قانون اساسی آن آمده است: «دولت موظف است امکانات تحصیل رایگان را برای همه شهروندان تا پایان دوره متوسطه فراهم کند».

سهیلا صادق: یادم هست چند سال پیش، آخوند یونسی وزیر اطلاعات پیشین رژیم، گفت که بسیاری از محورهای قانون اساسی که بار اجتماعی و خدمات عمومی رایگان دارند، در زمانی نوشته شده‌اند که زیر برق شعارهای مجاهدین در فاز سیاسی، مجبور به نوشتن آنها شدیم. یونسی تصریح که حالا دیگر نیازی به آنها نیست!

معنی حرف آخوند یونسی این است که از همان روزهای نخست حکومت این رژیم قرون وسطایی، تحصیلات رایگان تنها یک فریب بوده تا شرایط آن دوران را از سر بگذرانند. مانند سایر قوانینی که نوشتند. مانند قانون منع شکنجه. در حالی‌که 150 نوع شکنجه وحشیانه، در زندانهای این رژیم، اعمال می‌شود.

تحصیل رایگان نیز، در این رژیم معنایی ندارد جز شهریه 11 تا 15میلیون تومان. یادم هست سال گذشته، یکی از روزنامه‌های رژیم نوشت که سیاست آموزش و پرورش به سمتی ا‌ست که تعداد مدارس غیرانتفاعی بیشتر از مدارس دولتی بشود؛ چرا که برای حل مسألهٴ کمبود بودجه آموزش و پرورش، بهترین راه همین است.

می‌بینید که نوجوانان و جوانهای کشور ما، یعنی سرمایه‌های آیندهٴ ایران، سهمشان از درآمد عظیم نفت چیست! سهمی که به جای آن که صرف پیشرفت آموزش و پرورش شود، به جیب آخوندهای دزد رفته است. وضعیت آن‌قدر خراب است که مدیر کل آموزش و پرورش تهران، واژه «شهریه‌های نجومی» را به‌کار می‌برد.

سؤال: در مورد شهریه مدارس دولتی چی؟
سهیلا صادق: در مورد مدارس دولتی نیز، باز فرقی ندارد، دستگاه یکی است. آنجا هم با بهانه‌های مختلف، مانند تعمیر کلاسها، راه‌اندازی کلاسهای جدید، بازسازی سالن، هزینه‌های فوق برنامه و بهانه‌های دیگر، باز مردم را سرکیسه می‌کنند. اما شیادانه، اسمش را می‌گذارند «کمکهای مردمی»، البته کمکهایی که اجباری هستند!

تازه‌یین تنها مسألهٴ شهریه است. گرانی نوشت‌افزار هم فشار طاقت‌فرسایی بر روی بیشتر خانواده‌ها می‌آورد.

سؤال: با توجه به این واقعیت که طبقه متوسط تقریباً از بین رفته و تقریباً 80، 90درصد مردم زیر خط فقر هستند، این فشار اقتصادی به مردم به‌خاطر تحصیل فرزندانشان چه تأثیری روی مردم دارد؟

سهیلا صادق: البته این فشارهای اقتصادی، بخشی از سرکوب مردم توسط رژیم آخوندی است. هدف هم روشن است؛ می‌خواهند آن‌قدر مردم را زیر فشار مشکلات زندگی قرار بدهند، تا مردم صبح تا شب درگیر مسائل روزمرهٴ خود باشند. از طرف دیگر، با سرکوب وحشیانه، حتی اعتراضات صنفی را نیز سرکوب می‌کنند. با این اقدامات، می‌خواهند کاری کنند که حتی فکر و امکان اعتراض و شورش را از مردم بگیرند.

اجازه بدهید همین‌جا به یک نمونه اشاره کنم. یکی از روزنامه‌های رژیم، قیمت چند نمونه از نوشت‌افزار را نوشته بود. دقت کنید: مداد، هزار تومان؛ خودکار، هزار تومان؛ یک دفتر مشق 40برگی، 3500 تومان. بعد هم محاسبه کرده بود که اگر دانش‌آموزی به دو خودکار، یک مداد، یک پاک‌کن، چند دفتر، یک کیف، کفش و روپوش نیاز داشته باشد، هزینهٴ متوسط او بیش از 133هزار تومان می‌شود. حال بیایید این هزینهٴ سرسام‌آور را در تعداد بچه‌های یک خانواده، ضرب کنید.

این را هم یادآوری کنم، از ایرانی صحبت می‌کنیم که در جریان طرح ضد‌ملی حذف یارانه‌ها، از 75 میلیون ایرانی، 73 میلیون اعلام کردند که به یارانهٴ روزی «48 سنت» معادل 1500 تومان، نیازمند هستند.

حال با این وضعیت، هزینهٴ کمرشکن تحصیل کودکان نیز، هر سال فشار بیشتر و بیشتری را بر دوش خانواده‌های ایران تحمیل می‌کند. واقعیت این است که رژیم می‌خواهد به این شکل، مردم را غرق در مشکلات خودشان کند.

سؤال: با این حال ما می‌بینیم که جوانان در اعتراضات شهری هر جا که بتونند علیه رژیم و نیروهای سرکوبگرش دست به اعتراض می‌زنند و با اونها درگیر می‌شوند.

سهیلا صادق: البته من خواسته رژیم را گفتم که می‌خواهد مردم در مشکلات خود غرق شوند. اما از آن طرف، همین فشارها، خشم انفجاری مردم و به‌ویژه جوانان را هم اضافه می‌کند. برای همین، رژیم هیچ‌گاه از خشم و خروش مردم خلاصی نداشته و ندارد. همین روزها هم، نمونه‌های گوشمالی دادن مزدوران رژیم و گشتی‌هایشان بیشتر و بیشتر می‌شود. یا دانش‌آموزان بسیاری از مناطق، برنامه دجالگرانهٴ تظاهرات رژیم در روز به‌اصطلاح قدس را، به‌هم زدند.

سؤال: جوانان در 10 نقطه تهران با شعارهایی نظیر وضع ما بدتر از غزه و قدس است، فقر و بیکاری بیداد می‌کند و رژیم آخوندی بدتر از اسرائیل، به تظاهرات ضدحکومتی پرداختند. شعارهایی هم چون ”ایران شده فلسطین مردم چرا نشستین“ ، از شعارهایی بود که توسط جوانان سر داده شد.
جمع زیادی از جوانان در خیابان دستغیب، به اتوبوس حامل نیروهای سرکوبگر بسیجی که از نمایش جمعه به طرف محل راهپیمایی رژیم می‌رفتند، تهاجم کردند و شیشه‌های اتوبوس را شکستند.

سهیلا صادق: رژیم هم پتانسیل انفجاری نهفته در جوانان ایران را می‌داند. برای همین، همیشه از این نیروی معروف به ارتش جوانها، همچنین از مدرسه و دانشگاه می‌ترسد. بی‌جهت نیست که از روز اول، نهادهای سرکوبش را در مدرسه و دانشگاه راه‌اندازی کرد و به آنها رسمیت بخشید. بسیج دانش‌آموزی، امور تربیتی و ارگانهای دیگر که سال به سال بر تعدادشان افزوده می‌شود. از طرفی، طرحهای مختلف و پر هزینه برای ترویج فرهنگ ارتجاعی، جزیی از همین برنامه‌های سرکوبگرانه‌اش می‌باشد. برای نمونه، چرا دست از ترویج فرهنگ جبهه و جنگ بر نمی‌دارد؟ هدف از این طرح به‌اصطلاح راهیان نور چیست؟ مگر هر سال جان تعدادی را نمی‌گیرد؟ هزینهٴ آن هم که روشن است. خود مشاور فرهنگی آخوند روحانی گفت، طرح به‌اصطلاح راهیان نور، سالیانه، 400 تا 500میلیارد تومان، هزینه برمی‌دارد.

سؤال:  آن هم با این همه کمبود مدرسه و امکانات تحصیلی…
سهیلا صادق: بله، این هزینه را در شرایطی می‌کنند که هزینه‌های مدرسه و دانشگاه، کمر مردم را شکسته است. در شرایطی که به گفته خود وزیر آموزش و پرورش رژیم، یک سوم دانش‌آموزان، در فضاهای تخریبی، یعنی مکانهایی که باید بازسازی شوند، مشغول به تحصیل هستند. در شرایطی که خانواده‌های روستایی، برای این‌که بتوانند محلی برای تحصیل فرزندانشان آماده کنند، از چوب و برگ درخت نخل، سر پناه می‌سازند. آن‌وقت، سخنگوی دولت می‌گوید، ساختن مدارس در مناطق محروم، تنها با انصراف از یارانه‌ها امکان‌پذیر است، چرا که دولت، با کمبود منابع مالی روبه‌روست.

وقاحت را می‌بینید؟ خودشان می‌گویند 10هزار واحد آموزشی به‌صورت دو نوبته است. یا 130هزار کلاس درس، فاقد سیستم گرمایشی استاندارد است. یعنی امکان تکرار فجایعی مانند مدرسه شین‌آباد، در همهٴ این 130هزار کلاس، وجود دارد. تازه‌ این آمارها، اعترافهای خود کارگزاران رژیم است که زمین تا آسمان، با واقعیتها فاصله دارد.

یکی از مدیران مدارس در آغاز سال تحصیلی گذشته گفته بود، تنها حدود 3میلیون تومان، سرانه به مدارس داده شده است. در حالی‌که نیاز واقعی، دست‌کم بیش از 30میلیون تومان است.

سؤال: خانم صادق! آموزش و پرورش با توجه به این‌که بزرگترین وزارتخانهٴ کشور است، چه سهمی را باید از درآمد کشور به آموزش و پرورش اختصاص بدهد؟

سهیلا صادق: بگذارید به یک گزارش کمیسیون برنامه و بودجه مجلس همین رژیم اشاره بکنم. در این گزارش گفته بودند: «میانگین سهم آموزش و پرورش کشورها از تولید ناخالص داخلی کمی بالاتر از 5 درصد است و بعضی از کشورهای فقیر هم که اقتصاد کوچکی دارند خوب طبعاً درصد بیشتری از تولید ناخالص داخلی خودشان را صرف آموزش می‌کنند». سپس در همین گزارش، مثال‌هایی از کشورهای مختلف زده و آنها را با ایران مقایسه کرده است. برای نمونه، نتیجه گرفته است که بودجه آموزشی ژاپن، 22 برابر بودجه آموزشی ایران است. سپس گفته که بودجه آموزش و پرورش ایران، تنها کفاف تبدیل یک اتاق به یک کلاس را می‌دهد، کلاسی که 30 تا 40دانش‌آموز را در آن جای دهیم، آن‌هم در نیمکتهای چوبی؛ بعد معلمین آموزش ندیده و بی‌انگیزه و فقیر را به کلاس بفرستیم. در چنین شرایطی هم، بیش از 92درصد بودجه آموزش و پرورش، صرف پرداخت حقوق و مزایای پرسنل یا به گفته خودشان، اعتبارات فصل اول می‌شود.

با این وضعیت، معلوم است که پول چندانی برای هزینه کردن در سایر بخش‌ها باقی نمی‌ماند. پس جایی برای ارتقا و پیشرفت نیز، وجود ندارد.

در همین گزارش اشاره شده بود که یک مدیر مدرسه، برای تأمین پول مورد نیاز ادارهٴ مدرسه، برای نمونه مجبور است، یک روز دیوار مدرسه را برای تبلیغات، اجاره دهد. یا یک روز پول آب و برق مدرسه را، از دانش‌آموزان بگیرد. یا حتی گاهی از سر استیصال، چک بی‌محل به لوله‌کش، نقاش و تعمیرکار بدهد.

این وضعیت، تازه آن چیزی است که در گزارش مجلس خود این رژیم بازتاب داده شده است.

سؤال: خانم صادق، اگر ممکن است قدری هم در مورد وضعیت معلمان کشور صحبت کنید.

سهیلا صادق: وضعیت معلمان و فرهنگیان میهن‌مان، این قشر شریف و بسیار زحمتکش، فکر کنم گویاترین حرف، شعاریست که خودشان می‌دهند. از روی این شعار، می‌توان وضعیت آنان را فهمید. شعار آنها این است که «شئونات انسانی حق مسلم ماست!»

واقعاً ننگ بر رژیمی که وضعیتی به وجود آورده، که قشر فرهنگیان ایران، تنها خواهان شئونات انسانی هستند. قشری که دین بزرگی بر گردن مردم و کشورمان دارد. وضع آنها آن‌قدر خراب است که حتی وزیر آموزش و پرورش رژیم هم می‌گوید، به علت این‌که فرهنگیان با مشکلات معیشتی روبه‌رو هستند، انگیزهٴ لازم را برای کار ندارند.

معلمی هم که انگیزهٴ لازم را نداشته باشد، روشن است که نمی‌تواند نقش اصلی خود را در تعلیم و تربیت، ایفا کند. چه کسی مسئول این وضعیت است؟ معلوم است، وقتی یک آموزگار برای تأمین زندگی خود، مجبور است برود پیک موتوری بشود، یا برود در مغازه پدر دانش‌ آموزش کار کند، دیگر چه شأنی برایش باقی می‌ماند؟ با کدام خیال راحت و بی‌دغدغه، بتواند روی کیفیت کارش به‌عنوان آموزگار، کار کند؟

خود کارگزاران رژیم می‌گویند که بیش از 10سال است که آموزش و پرورش تهران، معلم و آموزشگاه خوب جذب نکرده است. از طرف دیگر، رژیم هم پیاپی چماق «اخراج» را بالای سر معلمان نگه‌داشته است. چون آن‌قدر بیکاری بیداد می‌کند، که هر گاه معلمان حقوق ابتدایی خود را طلب می‌کنند، با برگ اخراج روبه‌رو می‌شوند. آخر در ایران امروز که بیکاری بیداد می‌کند، انبوهی هستند که خواهان کار و استخدام هستند. تازه آن‌هم نه استخدام رسمی؛ چون این هم دردی دیگر است که فرهنگیان ایران امروز، با آن دست به گریبان هستند.

در حقیقت، رژیم ولایت‌فقیه، پایین‌ترین حد زندگی این قشر را، وسیلهٴ گروگان گرفتن آنها کرده است. برای همین هم هست که هر روز از یک شهر، فریاد معلمان بلند می‌شود. خرداد، معلمان نهاوند اعتراض می‌کنند. اعتراض آنها به کسری، یا بهتر است بگوییم به دزدی از فیش حقوق‌شان است. در تیرماه، معلمان همدانی به‌خاطر بیمه درمانی تجمع کرده بودند. در مرداد، معلمین یکی از مناطق تهران، به‌خاطر کم شدن ساعت کارشان، اعتراض کردند. (در سال جدید تحصیلی، بر اساس طرحی که وزارت آموزش و پرورش رژیم داده، ساعتهای کار آنها کمتر هم می‌شود).

همین موضوع کم شدن ساعتهای کار فرهنگیان، خود باعث محرومیت بیشتر آنها می‌شود؛ چرا که حقوق‌شان کمتر می‌گردد.

همین چند روز پیش بود که معلمان پیش‌دبستانی اعتراض و تحصن کردند... به این ترتیب، هر روز فریاد معلمان ایران، از شهری یا گوشه‌یی بلند است.

این وضعیت آموزش و پرورش در ایران زیر حاکمیت آخوندهاست.

سؤال: به راستی از چنین آموزش و پرورشی چه چیزی حاصل می‌شود؟ خوب است که اشاره‌یی به محصول آن هم بکنید...

سهیلا صادق: اجازه بدهید از قول متولی‌های خود رژیم بگویم. رئیس سازمان نهضت سواد‌ آموزش رژیم، چند ماه پیش اعتراف کرد که در ایران، 10میلیون نفر بیسواد مطلق هستند و 11میلیون نفر کم سوادند؛ یعنی 21میلیون نفر از مردم ایران، (بیش از یک چهارم جمعیت) پس از 36سال حاکمیت ننگین آخوندها، از نظر سواد، در چنین وضعیتی قرار دارند.

آمارهای یونسکو هم نشان می‌دهد، از نظر سواد آموزی، ایران در میان 164کشور، در رتبه 86 قرار دارد. حتی اسفند سال گذشته بود که وزیر وقت علوم رژیم اعلام کرد: «هر سال 150هزار نفر از نخبگان ایران، کشور را ترک می‌کنند». یعنی هر ماه 12هزار و 500نفر؛ یا روزی 410نفر. اینها آن دسته از نخبگان ایران هستند که به خارج کشور می‌روند، بدون این‌که قصد بازگشت داشته باشند. همان سفر بی‌بازگشتی که به قول همین کارگزار وقت رژیم، سالانه 150میلیارد دلار به کشور ضرر می‌زند.

سؤال: خانم صادق، به‌عنوان آخرین سؤال می‌خواستم در مورد چشم‌انداز و آیندهٴ این وضع در سالی که در پیش رو داریم بفرمایید.

سهیلا صادق: چشم‌انداز را اجازه بدهید از زبان خود رژیم بگویم. خامنه‌ای، به‌تازگی گفته بود که اوضاع خیلی خطرناک است. بعد هم هشدار داده بود که کار دارد به جاهای باریک کشیده می‌شود. اگر درست به یاد داشته باشم، گفته بود «بر سر یک پیچ بسیار تند و خطرناک قرار گرفتیم». روشن است که ولی‌فقیه رژیم، بهتر از هر کس دیگری، آن خطری که تاج و تختش را تهدید می‌کند، می‌فهمد و با تمام وجود آن خطر را حس می‌کند. روشن است در صحبت علنی که از تلویزیون هم پخش می‌شود، در این مورد اغراق نمی‌کند. معنای آن این است که وقتی خودش تا این حد ابراز وحشت می‌کند و آن را اعلام می‌کند، می‌خواهد همین وضعیت را به نیروهایش هم منتقل کند تا آنها به خودشان بیایند.

خامنه‌ای خوب می‌فهمد که امسال رژیمش، به مرحله «خفگی» رسیده. به‌خاطر بحرانهای مختلفی که در آن قرار دارد. از یک طرف، در تله اتمی‌گیر افتاده، مسائل منطقه، کلان ضربه‌ای که در عراق خورده و وضعیت سوریه. از طرف دیگر، وضعیت داخلی رژیمش به او مجال نمی‌دهد. از جنگ گرگها، تا بحرانهای اقتصادی و وضعیت انفجاری جامعه. حال تمامی این وضعیت رژیم را بگذارید در کنار یک پارامتر جدی دیگر. وجود یک مقاومت سازمان‌یافته که مانند سروی سرفراز، در برابر این رژیم ایستاده و از شعار و مسیر سرنگونی تام و تمام آن، لحظه‌ای کوتاه نمی‌آید. مقاومتی پایدار که با وجود 3دهه کشتار، جنایت، توطئه، شیطان‌سازی و… بر ضدش، نه تنها سر خم نکرده، بلکه هر روز قوی‌تر و مصمم‌تر از روز قبل، پیش می‌رود. مقاومتی که امروز به نماد و الگوی ایستادگی در برابر رژیم ولایت‌فقیه، در تمامی منطقه تبدیل شده است.

خب در چنین شرایطی، چشم‌اندازی جز انفجار خشم مردم به جان آمدهٴ ایران، وجود ندارد. یعنی پیوستن امواج اعتراض دانش‌آموزان، دانشجویان، معلمان و فرهنگیان ایران، به همان ارتشی که رژیم بسیار از آن می‌ترسد؛ ارتش بی‌خانمانها، ارتش گرسنگان و پابرهنه‌ها. آن هم در شرایطی که همان مقاومت پایدار، در برابرش ایستاده. مقاومتی که می‌تواند اوضاع را به سمت سرنگونی این رژیم، هدایت کند.

پس در پاسخ به این سؤال، می‌گویم: بله، چشم‌انداز، سرنگون کردن این رژیم منحوس در تمامیت آن است. رژیمی که مسبب تمامی بدبختی‌های جامعه امروز ایران، از جمله فجایع آموزش و پرورش است.

پس اجازه بدهید درو بفرستم به آنهایی که عزم جزم کردند، این رژیم را تغییر دهند، سرنگون کنند و قیمت آن را هم می‌پردازند. همانهایی که نماد و مشعل راهنمای مسیر سرنگونی شدند و در این سالیان نشان دادند که می‌شود با دست خالی هم، در برابر هر توطئه و جنایتی ایستاد، مقاومت کرد و دشمن را به خاک ذلت نشاند.
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/dc9bd68a-3e16-447c-9537-f1e6fd0ce0c5"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات