خلع ید از رژیم ایران، یگانه راهحل بحران عراق
حضار محترم!
به همهٴ شما و مهمانان گرامی درود میفرستم. یک سال پس از حماسه سرخفام اشرف و اعدام جمعی 52 مجاهد سرفراز، در حالی که خونهای پاک و پرارج آنها همچنان میجوشد و راه میگشاید، دولت آدمکشان دستنشاندهٴ ولایتفقیه در بغداد، ساقط شده است؛ اما مجاهدین و مقاومت ایران، استوار و مستحکم و شکوفان، پابرجا مانده و میمانند تا روزی که کاخ ستم ولایتفقیه را از بنیاد براندازند.
در 11سال گذشته، فاشیسم ولایتفقیه برای حفظ سلطه خود در عراق، به هر تبهکاری و جنایتی دست زد؛
از قلع و قمع جنونآسای مردم عراق، تا محاصره ضدانسانی و حملات پیدرپی علیه اشرف و لیبرتی. اما سرانجام بزرگترین شکست رژیم در همان عراق رخ داد و آثار دوران پایانی و جام زهر سرنگونی قبل از هر کجا و بیشتر از هر جا در عراق ظاهر شد.
تا چند هفته پیش، مماشاتگران و متحدان ولایتفقیه در ماندگاری مالکی کمترین تردیدی به خود راه نمیدادند. اما در میان بهت و ناباوری آنها تمام امیدشان یکسره برباد رفت. پس بیتردید، برج و باروی خامنهای نیز، فرو خواهد ریخت.
همچنانکه ارتش مالکی از هم پاشید، سپاه پاسداران ولایتفقیه نیز در برابر توفان ارادهٴ ملت ایران دوام نخواهد آورد.
دوستان عزیز!
بهمناسبت این وقایع بیسابقه و پیامدهای آن ـ که از رژیم ولایتفقیه در تهران، تا اوضاع سراسر خاورمیانه و سیاستهای اروپا و آمریکا را تحت تأثیر قرار داده ـ یادآوری برخی نکات زیر را ضروری میدانم:
1 ـ سقوط مالکی یک ضربه استراتژیک بر نظام ولایتفقیه بود. رژیم آخوندها تا روز آخر از هیچ تلاشی برای حفظ مالکی فروگذار نکرد. اما سرانجام جبهه گروههای تحت امرش در عراق، تحت فشار قیام و مقاومت مردم عراق از هم گسیخت و مالکی را کنار زد. در نتیجه، تکیهگاه اساسی این رژیم برای صدور بنیادگرایی در منطقه و آرایش آن در جایی که در آن خط بسته بود، درهم شکسته است. حال اگرچه خامنهای و مالکی با تمام قوا تلاش میکنند آب رفته را به جوی بازگردانند، اما بازگشت این رژیم به تعادل پیشین در عراق، دیگر ناممکن است.
2 ـ دولت جدید عراق با میزان دوری جستن از رژیم ولایتفقیه به آزمایش کشیده میشود. در این زمینه، رهبران ملی و مذهبی، شورای عشایر و هیأت علمای مسلمین عراق، خواستار پاکسازی نهادهای نظامی و امنیتی از عوامل رژیم آخوندها هستند. توقف بمباران غیرنظامیان، آزادی زندانیان سیاسی بهویژه زنان و زندانیان اهل سنت، بازگشت آوارگان و انحلال تمامی شبهنظامیان، در صدرخواستههای آنهاست. همچنین بر تشکیل یک دولت فراگیر ملی با سهیم کردن نمایندگان واقعی همهٴ بخشها و گرایشهای جامعه عراق، و برگزاری یک انتخابات واقعاً آزاد، تحت نظر مللمتحد و به دور از سلطه رژیم ایران، تأکید کردهاند.
3 ـ آدمکشی و شقاوت گروه داعش در عراق و سوریه، کشتار ایزدیها، سرکوب و تحقیر مسیحیان و زنان و سربریدن خبرنگاران بیگناه در منتهای قساوت توسط این گروه، وجدان مردم جهان را جریحهدار کرده است.
به همین صورت، باندهای تروریستی تحتامر رژیم ایران در عراق، مانند عصائب ، کتائب و 9 بدر با قتلعام مکرر زندانیان، انفجار مساجد و کشتار نمازگزاران در ابعاد وحشتناکی به قتل و غارت و ارعاب مشغولند.
اما روشن است که رشد و گسترش این جریانهای افراطی و تروریستی و ضداسلامی، قبل از هر چیز، ناشی از سلطه رژیم ایران بر عراق و سیاستهای سرکوبگرانهٴ مالکی علیه اهل تسنن است. از اینرو، هر چند مقابله با داعش امری مطلقا ً ضروریست، ولی این مقابله بدون خلعید از رژیم ولایتفقیه و باندهای تروریستیاش در عراق، آب در هاون کوبیدن است.
4 ـ بیعملی دولتهای غرب و مشخصاً ایالات متحده، در قبال جنایات ضدبشری اسد و جانبداری 8ساله آنها از مالکی در تولید و رشد افراطیگری نقش جدی داشته است. این بیعملی باعث شده است که رژیم ایران پس از سوریه و عراق و لبنان و فلسطین، یمن را صحنهٴ تاخت و تاز خود کرده و انبوهی آخوند و پاسدار به این کشور صادر کرده و بخشهای وسیعی از آن را عملاً به اشغال خود در آورده است.
آتش تروریسم که امروز خاورمیانه را فرا گرفته، بهایی است که ایالات متحده بهخاطر کوتاه آمدن در برابر مستبدان، بهویژه رژیم ایران، از جیب ملتهای ما پرداخته است.
پرزیدنت اولاند بهدرستی گفت که ما نباید بین دو بربریت که از یکدیگر تغذیه میکنند، یکی را انتخاب کنیم.
و من اضافه میکنم که دومی محصول اولی و زیر چتر خمینی و فاشیسم دینی ولایتفقیه، بزرگ شده است.
5 ـ رژیم ایران، با همراهی ریاکارانه با خواست جهانی برای مقابله با داعش، و با تکرار سناریوی سال 2003، میخواهد به بهانهٴ کمک به آمریکا، سلطه ضربه خوردهٴ خود در این کشور را ترمیم کند. تأکید میکنم که سهیمکردن رژیم ایران برای مهار بحران عراق، موجب افزایش خطر داعش و افتادن از چاله به چاه است.
6 ـ فجایع امروز در عراق، از آنجا ناشی میشود که آمریکا رژیم ایران را در حاکمیت عراق سهیم کرد و با خروج نیروهای خود، این کشور را عملاً به شبهنظامیان ملایان واگذار کرد. بنابراین هشدار میدهم. کسانی که با نادیده گرفتن این فاجعه، باز هم خواهان نقش دادن به ولایتفقیه در مهار بحران عراق هستند، فاجعه بزرگتری را تدارک میبینند. مگر این رژیم با شبهنظامیان آدمخوار خود در عراق، هر روز مردم این کشور را سلاخی نمیکند؟ پس چگونه ممکن است دستهٴ آدمکشان، صلحبانی کنند و دستهٴ دزدان، به نگاهبانی بپردازند؟
7- در کوران بحران عراق، آخوندهای حاکم با انواع فریبکاری میخواهند برونرفتی از بنبست اتمی پیدا کنند. میخواهند یا امضای توافقنامه نهایی را به تأخیر بیندازند یا خواستهای خود را به توافقنامه نهایی تحمیل کنند؛ بهنحوی که راه برای دستیابی آنها به بمب اتمی باز بماند. هشدار میدهم هر توافقی که شامل اجرای کامل قطعنامههای شورای امنیت، توقف کامل غنیسازی و پذیرش بازرسیهای سرزده نباشد، راه دستیابی به بمب اتمی را برای رژیم باز نگاه میدارد.
8 ـ کانون افراطیگری و بنیادگرایی اسلامی در جهان امروز، تهران تحت حاکمیت رژیم ولایتفقیه است. راهحل فرهنگی و ایدئولوژیک این پدیده شوم، تمرکز بر اسلام دموکراتیک است. آنتیتز بنیادگرایی و افراطیگری، یک برداشت بردبار از اسلام است که منادی برابری زن و مرد و مدافع آزادی، دموکراسی و حقوقبشر و خواستار عدالت اجتماعی است. این همان اسلامی است که مسعود بهخصوص در 36سال حاکمیت ارتجاع، بر آن پای فشرد و به مردم ایران نشان داد که خمینی و باندهای جنایتکار وابسته به او نه مسلمانند و نه شیعه، بلکه دشمن اسلام و سایر ادیان هستند.
بهلحاظ سیاسی هم، عراق فقط یک راهحل دارد؛ آن هم خلعید از رژیم ولایتفقیه است.
9- در همین ایام، دولت مالکی برای راضی کردن خامنهای، در یک انتقامگیری حقیرانه، بهخاطر ضربه اساسی که در عراق خورده است، اذیت و آزارهای خود علیه مجاهدین در لیبرتی را افزایش داده تا با قطع برق و سوخت و خدمات پزشکی و سایر مایحتاج، آنها را به خیال خود از پای در بیاورد.
هفته پیش در سفر وزیر خارجه آخوندها به بغداد، اعضای شورای عالی امنیت آخوندها بهخاطر تشدید محاصره لیبرتی، از مشاور امنیتی مالکی سپاسگزاری کرده و تأکید کردند که علاوه بر آب و برق و سوخت، تمام خدمات کمپ لیبرتی را متوقف کنید تا مجاهدین به ستوه بیایند.
مالکی و رژیم آخوندی در روزهای باقیمانده مالکی با این فشارها، میخواهند به ما بگویند که هنوز در عراق هستند و ما میگوییم که درست به همین خاطر باید ریشهکن و خلعید شوند. و باید بدانند هیچیک از این فشارها بر ارادهٴ مجاهدان اثر نخواهد کرد؛ به عکس، هم عزم مجاهدین و هم کارزار اشرفنشانها در سراسر جهان را مضاعف میکند.
10 ـ در این جا اعلام میکنم: بهرسمیت شناختن و محترمشمردن حقوق پناهندگی مجاهدان آزادی در لیبرتی که کمیساریای عالی پناهندگی مللمتحد و پارلمانترهای عراق و سایر کشورهای جهان، بارها بر آن تأکید کردهاند، معیار مهمی در مورد رفتار دولت جدید در عراق است.
چنان که رهبر مقاومت مسعود رجوی گفته است: «تنظیم رابطه با دیکتاتوری دینی ایران، مشخصهٴ اصلی و خط قرمز جبههبندی نیروهای سیاسی در عراق است. زیرا دموکراسی در عراق و دموکراسی در ایران، در این موقعیت ژئوپلیتیکی و در این برهه تاریخی، لازم و ملزوم و تضمین یکدیگرند».
پس از سقوط دولتی که در 8سال گذشته، مجاهدین را با محاصره و حملههای وحشیانه بهشهادت رساند، اکنون زمان خاتمه این محاصره ضدانسانی است.
دولت آمریکا و مللمتحد بهخاطر تعهدات مکتوب و مکررشان، باید از دولت جدید عراق بخواهند امنیت و حفاظت ساکنان را تضمین نموده، موانع موجود در مقابل تأمین الزامات امنیتی را بردارد، دسترسی آزادانه به خدمات پزشکی و لجستیکی را تضمین کند، 7 گروگان اشرفی را آزاد کند و با استقرار یک واحد کلاه آبی مللمتحد در لیبرتی و تحقیقات مللمتحد دربارهٴ 6 قتلعام موافقت کند و مسئولان این همه جنایت را در قبال عدالت قرار دهد.
حضار محترم!
به همهٴ شما و مهمانان گرامی درود میفرستم. یک سال پس از حماسه سرخفام اشرف و اعدام جمعی 52 مجاهد سرفراز، در حالی که خونهای پاک و پرارج آنها همچنان میجوشد و راه میگشاید، دولت آدمکشان دستنشاندهٴ ولایتفقیه در بغداد، ساقط شده است؛ اما مجاهدین و مقاومت ایران، استوار و مستحکم و شکوفان، پابرجا مانده و میمانند تا روزی که کاخ ستم ولایتفقیه را از بنیاد براندازند.
در 11سال گذشته، فاشیسم ولایتفقیه برای حفظ سلطه خود در عراق، به هر تبهکاری و جنایتی دست زد؛
از قلع و قمع جنونآسای مردم عراق، تا محاصره ضدانسانی و حملات پیدرپی علیه اشرف و لیبرتی. اما سرانجام بزرگترین شکست رژیم در همان عراق رخ داد و آثار دوران پایانی و جام زهر سرنگونی قبل از هر کجا و بیشتر از هر جا در عراق ظاهر شد.
تا چند هفته پیش، مماشاتگران و متحدان ولایتفقیه در ماندگاری مالکی کمترین تردیدی به خود راه نمیدادند. اما در میان بهت و ناباوری آنها تمام امیدشان یکسره برباد رفت. پس بیتردید، برج و باروی خامنهای نیز، فرو خواهد ریخت.
همچنانکه ارتش مالکی از هم پاشید، سپاه پاسداران ولایتفقیه نیز در برابر توفان ارادهٴ ملت ایران دوام نخواهد آورد.
دوستان عزیز!
بهمناسبت این وقایع بیسابقه و پیامدهای آن ـ که از رژیم ولایتفقیه در تهران، تا اوضاع سراسر خاورمیانه و سیاستهای اروپا و آمریکا را تحت تأثیر قرار داده ـ یادآوری برخی نکات زیر را ضروری میدانم:
1 ـ سقوط مالکی یک ضربه استراتژیک بر نظام ولایتفقیه بود. رژیم آخوندها تا روز آخر از هیچ تلاشی برای حفظ مالکی فروگذار نکرد. اما سرانجام جبهه گروههای تحت امرش در عراق، تحت فشار قیام و مقاومت مردم عراق از هم گسیخت و مالکی را کنار زد. در نتیجه، تکیهگاه اساسی این رژیم برای صدور بنیادگرایی در منطقه و آرایش آن در جایی که در آن خط بسته بود، درهم شکسته است. حال اگرچه خامنهای و مالکی با تمام قوا تلاش میکنند آب رفته را به جوی بازگردانند، اما بازگشت این رژیم به تعادل پیشین در عراق، دیگر ناممکن است.
2 ـ دولت جدید عراق با میزان دوری جستن از رژیم ولایتفقیه به آزمایش کشیده میشود. در این زمینه، رهبران ملی و مذهبی، شورای عشایر و هیأت علمای مسلمین عراق، خواستار پاکسازی نهادهای نظامی و امنیتی از عوامل رژیم آخوندها هستند. توقف بمباران غیرنظامیان، آزادی زندانیان سیاسی بهویژه زنان و زندانیان اهل سنت، بازگشت آوارگان و انحلال تمامی شبهنظامیان، در صدرخواستههای آنهاست. همچنین بر تشکیل یک دولت فراگیر ملی با سهیم کردن نمایندگان واقعی همهٴ بخشها و گرایشهای جامعه عراق، و برگزاری یک انتخابات واقعاً آزاد، تحت نظر مللمتحد و به دور از سلطه رژیم ایران، تأکید کردهاند.
3 ـ آدمکشی و شقاوت گروه داعش در عراق و سوریه، کشتار ایزدیها، سرکوب و تحقیر مسیحیان و زنان و سربریدن خبرنگاران بیگناه در منتهای قساوت توسط این گروه، وجدان مردم جهان را جریحهدار کرده است.
به همین صورت، باندهای تروریستی تحتامر رژیم ایران در عراق، مانند عصائب ، کتائب و 9 بدر با قتلعام مکرر زندانیان، انفجار مساجد و کشتار نمازگزاران در ابعاد وحشتناکی به قتل و غارت و ارعاب مشغولند.
اما روشن است که رشد و گسترش این جریانهای افراطی و تروریستی و ضداسلامی، قبل از هر چیز، ناشی از سلطه رژیم ایران بر عراق و سیاستهای سرکوبگرانهٴ مالکی علیه اهل تسنن است. از اینرو، هر چند مقابله با داعش امری مطلقا ً ضروریست، ولی این مقابله بدون خلعید از رژیم ولایتفقیه و باندهای تروریستیاش در عراق، آب در هاون کوبیدن است.
4 ـ بیعملی دولتهای غرب و مشخصاً ایالات متحده، در قبال جنایات ضدبشری اسد و جانبداری 8ساله آنها از مالکی در تولید و رشد افراطیگری نقش جدی داشته است. این بیعملی باعث شده است که رژیم ایران پس از سوریه و عراق و لبنان و فلسطین، یمن را صحنهٴ تاخت و تاز خود کرده و انبوهی آخوند و پاسدار به این کشور صادر کرده و بخشهای وسیعی از آن را عملاً به اشغال خود در آورده است.
آتش تروریسم که امروز خاورمیانه را فرا گرفته، بهایی است که ایالات متحده بهخاطر کوتاه آمدن در برابر مستبدان، بهویژه رژیم ایران، از جیب ملتهای ما پرداخته است.
پرزیدنت اولاند بهدرستی گفت که ما نباید بین دو بربریت که از یکدیگر تغذیه میکنند، یکی را انتخاب کنیم.
و من اضافه میکنم که دومی محصول اولی و زیر چتر خمینی و فاشیسم دینی ولایتفقیه، بزرگ شده است.
5 ـ رژیم ایران، با همراهی ریاکارانه با خواست جهانی برای مقابله با داعش، و با تکرار سناریوی سال 2003، میخواهد به بهانهٴ کمک به آمریکا، سلطه ضربه خوردهٴ خود در این کشور را ترمیم کند. تأکید میکنم که سهیمکردن رژیم ایران برای مهار بحران عراق، موجب افزایش خطر داعش و افتادن از چاله به چاه است.
6 ـ فجایع امروز در عراق، از آنجا ناشی میشود که آمریکا رژیم ایران را در حاکمیت عراق سهیم کرد و با خروج نیروهای خود، این کشور را عملاً به شبهنظامیان ملایان واگذار کرد. بنابراین هشدار میدهم. کسانی که با نادیده گرفتن این فاجعه، باز هم خواهان نقش دادن به ولایتفقیه در مهار بحران عراق هستند، فاجعه بزرگتری را تدارک میبینند. مگر این رژیم با شبهنظامیان آدمخوار خود در عراق، هر روز مردم این کشور را سلاخی نمیکند؟ پس چگونه ممکن است دستهٴ آدمکشان، صلحبانی کنند و دستهٴ دزدان، به نگاهبانی بپردازند؟
7- در کوران بحران عراق، آخوندهای حاکم با انواع فریبکاری میخواهند برونرفتی از بنبست اتمی پیدا کنند. میخواهند یا امضای توافقنامه نهایی را به تأخیر بیندازند یا خواستهای خود را به توافقنامه نهایی تحمیل کنند؛ بهنحوی که راه برای دستیابی آنها به بمب اتمی باز بماند. هشدار میدهم هر توافقی که شامل اجرای کامل قطعنامههای شورای امنیت، توقف کامل غنیسازی و پذیرش بازرسیهای سرزده نباشد، راه دستیابی به بمب اتمی را برای رژیم باز نگاه میدارد.
8 ـ کانون افراطیگری و بنیادگرایی اسلامی در جهان امروز، تهران تحت حاکمیت رژیم ولایتفقیه است. راهحل فرهنگی و ایدئولوژیک این پدیده شوم، تمرکز بر اسلام دموکراتیک است. آنتیتز بنیادگرایی و افراطیگری، یک برداشت بردبار از اسلام است که منادی برابری زن و مرد و مدافع آزادی، دموکراسی و حقوقبشر و خواستار عدالت اجتماعی است. این همان اسلامی است که مسعود بهخصوص در 36سال حاکمیت ارتجاع، بر آن پای فشرد و به مردم ایران نشان داد که خمینی و باندهای جنایتکار وابسته به او نه مسلمانند و نه شیعه، بلکه دشمن اسلام و سایر ادیان هستند.
بهلحاظ سیاسی هم، عراق فقط یک راهحل دارد؛ آن هم خلعید از رژیم ولایتفقیه است.
9- در همین ایام، دولت مالکی برای راضی کردن خامنهای، در یک انتقامگیری حقیرانه، بهخاطر ضربه اساسی که در عراق خورده است، اذیت و آزارهای خود علیه مجاهدین در لیبرتی را افزایش داده تا با قطع برق و سوخت و خدمات پزشکی و سایر مایحتاج، آنها را به خیال خود از پای در بیاورد.
هفته پیش در سفر وزیر خارجه آخوندها به بغداد، اعضای شورای عالی امنیت آخوندها بهخاطر تشدید محاصره لیبرتی، از مشاور امنیتی مالکی سپاسگزاری کرده و تأکید کردند که علاوه بر آب و برق و سوخت، تمام خدمات کمپ لیبرتی را متوقف کنید تا مجاهدین به ستوه بیایند.
مالکی و رژیم آخوندی در روزهای باقیمانده مالکی با این فشارها، میخواهند به ما بگویند که هنوز در عراق هستند و ما میگوییم که درست به همین خاطر باید ریشهکن و خلعید شوند. و باید بدانند هیچیک از این فشارها بر ارادهٴ مجاهدان اثر نخواهد کرد؛ به عکس، هم عزم مجاهدین و هم کارزار اشرفنشانها در سراسر جهان را مضاعف میکند.
10 ـ در این جا اعلام میکنم: بهرسمیت شناختن و محترمشمردن حقوق پناهندگی مجاهدان آزادی در لیبرتی که کمیساریای عالی پناهندگی مللمتحد و پارلمانترهای عراق و سایر کشورهای جهان، بارها بر آن تأکید کردهاند، معیار مهمی در مورد رفتار دولت جدید در عراق است.
چنان که رهبر مقاومت مسعود رجوی گفته است: «تنظیم رابطه با دیکتاتوری دینی ایران، مشخصهٴ اصلی و خط قرمز جبههبندی نیروهای سیاسی در عراق است. زیرا دموکراسی در عراق و دموکراسی در ایران، در این موقعیت ژئوپلیتیکی و در این برهه تاریخی، لازم و ملزوم و تضمین یکدیگرند».
پس از سقوط دولتی که در 8سال گذشته، مجاهدین را با محاصره و حملههای وحشیانه بهشهادت رساند، اکنون زمان خاتمه این محاصره ضدانسانی است.
دولت آمریکا و مللمتحد بهخاطر تعهدات مکتوب و مکررشان، باید از دولت جدید عراق بخواهند امنیت و حفاظت ساکنان را تضمین نموده، موانع موجود در مقابل تأمین الزامات امنیتی را بردارد، دسترسی آزادانه به خدمات پزشکی و لجستیکی را تضمین کند، 7 گروگان اشرفی را آزاد کند و با استقرار یک واحد کلاه آبی مللمتحد در لیبرتی و تحقیقات مللمتحد دربارهٴ 6 قتلعام موافقت کند و مسئولان این همه جنایت را در قبال عدالت قرار دهد.
حضار محترم!
نخستین سالگرد حماسه اشرف، چه از نظر سیاسی و اجتماعی و چه از لحاظ چشماندازهای آرمانی با آثار راهگشایانهٴ بسیاری همراه است. در 11سال گذشته، اشرف محاصره شده، خط مقدم نبرد علیه ولایتفقیه و سرمشق تسلیمناپذیری در برابر جنایتهای دولت مالکی شد.
در همین جا بود که میلیونها تن از مردم عراق، اعم از شیعه و سنی، با انتشار چندین بیانیه به حمایت از مجاهدین برخاستند و خواهان پایان اشغال کشورشان توسط رژیم آخوندی شدند. مجاهدین با پایداری در برابر حملات نخستوزیر تحتالحمایه رژیم در عراق و با پرداخت بهایی سنگین و خونین، موجب انگیزشهای بسیار در میان مردم عراق شدند و برای قیام و نبردی راه گشودند که امروز تمام ارکان دیکتاتوری را به لرزه انداخته است.
در میان انسانهایی که به دنیا میآیند و سپس در میگذرند، انسانهایی هستند که زندگیشان، حیاتی خلاق و جوشان است و مرگشان، نه نیستی، که جاودانگی است. زیرا خالقان قدرت معنوی و حیات پایندهیی هستند که بشریت را به پیش میبرد. این است راز شکوه و عظمت نامآوران جهان انسانی؛ از اسپارتاکوس تا عیسی بن مریم و حسینبن علی که در آنها و در زندگی و شهادتشان، تاریخ راه کمال را مییابد؛ راهنمایان، شاخصها و چشمههای امید برای رستگاری بنی نوع آدم از بردگی و از خود بیگانگی.
52 مجاهد اشرفی به سرداری زهره و گیتی، به ایفای پیروزمند همین رسالت، شناخته میشوند. آنها بهعنوان بالاترین مسئولان این جنبش از چند نسل، در منتهای آگاهی با بینشی عمیق و درکی صحیح از شرایط، با ایمان به استراتژی و تاکتیکهای این نبرد، در اشرف ایستادند.
آنها میدانستند در کانون چه تحولی ایستادهاند و در پایداری و شهادتشان چه راهگشاییای نهفته است. قهرمانی آنها، نه فقط بهخاطر دلاوری و شجاعت بینظیرشان در روز 10شهریور، بلکه بهخاطر آن است که هرگز تسلیم شرایط و تعادل قوای موجود، آن هم در روزگار تاخت و تاز بیهزینهگی نشدند. هرگز چشمانداز پیروزی را تیره و تار و تلاششان را بیهوده و عبث ندیدند.
بر تعهدشان به آزادی پای فشردند، با حضور دلیرانهشان توطئههای دشمن را برهم زده و او را رسوا کردند.
و این چنین کانون استراتژیک نبرد و منشأ الهام و انگیزش مردم ایران را معنا کردند و بذر هزار اشرف را در سراسر میهن پاشیدند.
روزها و روزها مردم ایران، با هر گرایش و نظری، با پیامهای همدردی و با نوشتهها و سرودههای پرشور، خود را با این حماسه مقاومت، به زیبایی پیوند دادند. پیام اشرف همچنین به سلولها و بندهای اوین و گوهردشت و سایر زندانهای ایران رسید. و ایستادگی و تسلیم ناپذیری را ترویج کرد. زندانیان با قهرمانان شهید پیمان بستند و کانون شورشی و اشرف 350 از آن شعلهور شد.
درود بر غلامرضا خسروی و زندانیان مقاوم. و هزاران درود بر این قهرمانان سرفراز.
بله، رژیم ولایتفقیه با قتلعام اشرفیها میخواست راه نجاتی برای خود پیدا کند. اما حالا نگاه کنید که چگونه بحرانهای درونی و بیرونی، تمام رژیم را در خود فرو کشیده است؛ از نارضایتی انباشته در جامعه ایران که این روزها با اعتراضات تحسین برانگیز در شهرهای مختلف جریان دارد، و شورش و اعتراض زندانیان، تا یک جنگ قدرت در رأس حکومت و یک ورشکستگی اقتصادی، که گریبان رژیم را گرفته است.
آری این رژیم ضدبشری، محکوم به سرنگونی است و ملت ایران بیتردید، آزادی را به دست خواهد آورد.
در آغاز پنجاهمین سال حیات سازمان مجاهدین خلق ایران، در برابر روح پرفتوح حنیف کبیر و یارانش که این جنبش استوار و ریشهدار را بنا نهادند، ادای احترام میکنیم.
رسالت بزرگ پیشبرد این جنبش، که از حنیف بنیانگذار به مسعود سپرده شد، همان گنجینهٴ ملی و میهنی و نیروی مؤسس و بنیانگذار فرداست که تاریکی استبداد و ارتجاع را به روشنای ایران آزاد فردا میرساند.
با درود به همه شهیدان راه آزادی، و با درود به زنان و جوانان دلیر و اشرفنشان، که برای گسترش مبارزه و قیام برای سرنگونی ولایتفقیه، پیوسته در پیکارند.
مبارزه و پیکار برای یک ایران آزاد، آباد و دموکراتیک. به امید آنروز
سلام بر آزادی
سلام بر مردم ایران.