«ترانهای برای آن که برای عملیات فروغ جاویدان تصمیم گرفت»
راه چندین ساله رو،
طی کردم.
با چی؟
راه چندین ساله رو،
طی کردم.
با چی؟
با کفش و کلاه آهنین.
شاهد باش!
شاهد باش!
اسب رزم رو
از هزار فراز و ازهزار نشیب، هی کردم!
ای خدا، ای خاک و ای ایرانزمین!
ای خدا، ای خاک و ای ایرانزمین!
شاهد باش!
هرچی یافتم گوهر از،
صدفای ته هفت دریای خون
هرچی یافتم قلب پاک،
تو سینههای مردم ایرانزمین،
برگزیدم ازشون،
برگزیدم ازشون،
جانانترین،
پاکباز ترین،
زیباترین،
همه رو،
دار و ندار، گـذاشتمش تو طبق و فدا دادم
تا کنم بنای ظلمو سرنگون
ای خدا شاهد باش!
تو سمیعی تو علیم
تو کریمی تو رحیم
حالا میخونم، خطاب به خلق و تاریخ، به خدا،
من گذاشتم تو طبق، محصول ربع قرنمو،
تا ایران بشه رها،
ای خدا شاهد باش!
حالا میخونم، خطاب به خلق و تاریخ، به خدا،
من گذاشتم تو طبق، محصول ربع قرنمو،
تا ایران بشه رها،
ای خدا شاهد باش!
همه همسنگرامو،
ازتوی سیاهچالای سرد قزل و
گوهر و قصر و اوین صدا زدم
گوهر و قصر و اوین صدا زدم
توی صد آزمایش صدق و صفا،
محک فدا زدم
هر کی بود اون سر دنیا،
که صدامو میشنید، صلا دادم
همسفر کردمشون،
همسفر کردمشون،
بهشون، یه زمزم و یه جرعه آب
از چشمهی وفا دادم
رفتن و یه شعله موند تو افق خاور ما،
شعلهای
رفتن و یه شعله موند تو افق خاور ما،
شعلهای
تو راه فرزندای رزم آور ما
شعله هاش، از تو افق، گر میکشه، ندا میده
تا ابد،
تا ابد،
به رهنوردای ره نبرد خلق،
درسی از فدا میده
به افق نگاه کنین!
به افق نگاه کنین!
شعلههای اون فروغو میبینین!
ازدرون تپشاش
ازدرون تپشاش
صدای ققنوسی میاد
از درون تپشاش
از درون تپشاش
صدای ناقوسی میاد
که میخونه،
عاقبت میشه رها، ایران زمین.