با شکسته شدن طلسم ولایت خامنهای خصوصاً بعد از بحران زهرخوران اتمی و عقبنشینیهای خفتبار از ”حق مسلمی“ که سالیان طولانی خامنهای و باندش روی آن اصرار میکردند، رفسنجانی فرصت را غنیمت شمرده است تا از بحران زهرخوران اتمی و ضعف خامنهای استفاده کند و خیز جدیدی برای پیشبرد سیاستهایش بردارد.
در راستای سهم خواهی از قدرت و این خیز جدید است که رفسنجانی بر سیاست داخلی ولیفقیه و باندش میتازد و باند خامنهای را جدید الاسلام مینامد: ”یکی از موانع، داخلی است که فرصتطلبها و آنهایی که جدیدالاسلام هستند، نسبت به انقلاب زیادهخواهی میکنند“.
به نظر میرسد در راستای هدف ذکر شده است که رفسنجانی با شیوه برخورد ولیفقیه و باند مربوطه در زمینه مسایل اجتماعی مخالفت میکند: ”چقدر ماهواره را از بالای پشتبامها جمع کردند! و من نمیدانم چه تأثیری کرد؟ نه تنها از آگاهی مردم چیزی کم نکرد، بلکه بر آگاهی مردم افزود“.
در همین راستا است که رفسنجانی قدرت خامنهای و باندش را به چالش میطلبد که گمان نکنند قدرت برای آنها ابدی است: ”کسانی که حسرت قدرت دارند، کسانی که دل از قدرت نمیکنند، کسانی که قدرت را برای خودشان ابدی و مادرزادی وارث حساب میکنند، اینها تصورات دیگری هم میتوانند بکنند“.
رفسنجانی خود را مهمترین و تنها شخصیتی در نظام میداند که میتواند در زمینههای داخلی و خارجی گره گشای نظام باشد و گره کور نظام را در زمینه داخلی و بینالمللی بگشاید: ”من فکر میکنم ما با همین رویه توانستیم راه را باز کنیم. خیلی از گرهها الآن باز شده و یک فضای جدیدی ایجاد شده“
در راستای جا انداختن جایگاه خود در نظام است که موازی ولیفقیه برای خود دم و دستگاهی ایجاد کرده، سفرای خارجی را به حضور میپذیرد، با شخصیتهای سیاسی و دیپلوماتهای خارجی ملاقات میکند و بیش از اینکه ولیفقیه مزدوران رژیم را به حضور بپذیرد، رفسنجانی بهطور مرتب و تحت عناوین مختلف ایادی وابسته به باند خود را جمع میکند و در زمینه مسایل داخلی و خارجی خط و رهنمود میدهد.
در تقابل با خط خامنهای و باند مربوطه است که رفسنجانی تلاش دارد سیاست منطقهیی رژیم را بهبود بخشد و دعاوی ”اسلام پناهی“ ولیفقیه را کنار بگذرد و با یکی از قطبهای منطقه (عربستان) رابطه برقرار کند و از دعاوی سابق رژیم در تحقیر کشورهای حوزه خلیج فارس کوتاه بیاید و عذر تقصیر بخواهد.
رفسنجانی در این رابطه برای عربستان پیام حسننیت میفرستد و در دیدار با سفیر رژیم در عربستان، خواستار همکاری با این کشور در زمینه مبارزه با «افراطیگری و جلوگیری از بازتولید جهل“ میشود.
پس از پیروزی آخوند روحانی در انتخابات ریاست جمهوری، رفسنجانی گفته بود که حاضر است برای بهبود روابط رژیم و عربستان به این کشور سفر کند و اکنون نیز به روزنامه آساهی ژاپن میگوید: ”اگر لازم باشد با آن کشور هم میتوانیم همکاری کنیم“.
رفسنجانی در مصاحبه با روزنامه آساهی ژاپن، در نقش پدرخوانده دولت آخوند روحانی ظاهر میشود و تفاوت روحانی با احمدینژاد را ”در حد یک کتاب“ میداند.
در همین مصاحبه رفسنجانی اعلام آمادگی میکند تا با آمریکا در زمینه مسایل عراق همکاری کند و این همکاری را به نفع رژیم میداند: ”هر وقت لازم شد که این کارها در حالت همکاری باشد، طبعاً مذاکره میشود“.
خلاصه اینکه رفسنجانی با راهانداختن دم و دستـگاهی موازی ولیفقیه و با مجموعه تحرکات و فعالیتهای خود عملاً بهدنبال ایجاد ساختار جدیدی از قدرت است که اگر نه بالاتر از خامنهای، حداقل به موازات و پابه پای او در مسایل حکومتی دخالت کرده و تاثیرگذار باشد و از این بابت است که سیاست انحصار گرانه خامنهای و باند او را در قبضهٴ ابزار قدرت اشتباه میداند و میگوید: ”هر جناحی که فکر میکند میتواند با افکار انحصاری کشور را اداره کند، اشتباه میکند“
رفسنجانی تلاش دارد با موضگیریهای مختلف در زمینه سیاست خارجی و تلاش برای تنشزدایی با کشورهای دیگر خصوصاً کشورهای غربی، نظام ولایتفقیه را به سمتی بکشاند که خودش و باند مربوطه میخواهند.
سمت وسویی که رفسنجانی و باند رفسنجانی- روحانی برای نظام میخواهند، سمت وسوی وابستهگرایی و وابستگی است که این هدف نیز با وجود هیولایی تحت عنوان ولیفقیه در رأس نظام، در تقابل و تضاد است.
از این بابت است که رفسنجانی برای جا انداختن خودش بهعنوان کسی که میتواند حرف اول را در سیاست خارجی رژیم بزند، تا آنجا که میتواند خامنهای را تضعیف میکند تا خط و خطوط وابسته گرایانه خود را پیش ببرد.
در راستای سهم خواهی از قدرت و این خیز جدید است که رفسنجانی بر سیاست داخلی ولیفقیه و باندش میتازد و باند خامنهای را جدید الاسلام مینامد: ”یکی از موانع، داخلی است که فرصتطلبها و آنهایی که جدیدالاسلام هستند، نسبت به انقلاب زیادهخواهی میکنند“.
به نظر میرسد در راستای هدف ذکر شده است که رفسنجانی با شیوه برخورد ولیفقیه و باند مربوطه در زمینه مسایل اجتماعی مخالفت میکند: ”چقدر ماهواره را از بالای پشتبامها جمع کردند! و من نمیدانم چه تأثیری کرد؟ نه تنها از آگاهی مردم چیزی کم نکرد، بلکه بر آگاهی مردم افزود“.
در همین راستا است که رفسنجانی قدرت خامنهای و باندش را به چالش میطلبد که گمان نکنند قدرت برای آنها ابدی است: ”کسانی که حسرت قدرت دارند، کسانی که دل از قدرت نمیکنند، کسانی که قدرت را برای خودشان ابدی و مادرزادی وارث حساب میکنند، اینها تصورات دیگری هم میتوانند بکنند“.
رفسنجانی خود را مهمترین و تنها شخصیتی در نظام میداند که میتواند در زمینههای داخلی و خارجی گره گشای نظام باشد و گره کور نظام را در زمینه داخلی و بینالمللی بگشاید: ”من فکر میکنم ما با همین رویه توانستیم راه را باز کنیم. خیلی از گرهها الآن باز شده و یک فضای جدیدی ایجاد شده“
در راستای جا انداختن جایگاه خود در نظام است که موازی ولیفقیه برای خود دم و دستگاهی ایجاد کرده، سفرای خارجی را به حضور میپذیرد، با شخصیتهای سیاسی و دیپلوماتهای خارجی ملاقات میکند و بیش از اینکه ولیفقیه مزدوران رژیم را به حضور بپذیرد، رفسنجانی بهطور مرتب و تحت عناوین مختلف ایادی وابسته به باند خود را جمع میکند و در زمینه مسایل داخلی و خارجی خط و رهنمود میدهد.
در تقابل با خط خامنهای و باند مربوطه است که رفسنجانی تلاش دارد سیاست منطقهیی رژیم را بهبود بخشد و دعاوی ”اسلام پناهی“ ولیفقیه را کنار بگذرد و با یکی از قطبهای منطقه (عربستان) رابطه برقرار کند و از دعاوی سابق رژیم در تحقیر کشورهای حوزه خلیج فارس کوتاه بیاید و عذر تقصیر بخواهد.
رفسنجانی در این رابطه برای عربستان پیام حسننیت میفرستد و در دیدار با سفیر رژیم در عربستان، خواستار همکاری با این کشور در زمینه مبارزه با «افراطیگری و جلوگیری از بازتولید جهل“ میشود.
پس از پیروزی آخوند روحانی در انتخابات ریاست جمهوری، رفسنجانی گفته بود که حاضر است برای بهبود روابط رژیم و عربستان به این کشور سفر کند و اکنون نیز به روزنامه آساهی ژاپن میگوید: ”اگر لازم باشد با آن کشور هم میتوانیم همکاری کنیم“.
رفسنجانی در مصاحبه با روزنامه آساهی ژاپن، در نقش پدرخوانده دولت آخوند روحانی ظاهر میشود و تفاوت روحانی با احمدینژاد را ”در حد یک کتاب“ میداند.
در همین مصاحبه رفسنجانی اعلام آمادگی میکند تا با آمریکا در زمینه مسایل عراق همکاری کند و این همکاری را به نفع رژیم میداند: ”هر وقت لازم شد که این کارها در حالت همکاری باشد، طبعاً مذاکره میشود“.
خلاصه اینکه رفسنجانی با راهانداختن دم و دستـگاهی موازی ولیفقیه و با مجموعه تحرکات و فعالیتهای خود عملاً بهدنبال ایجاد ساختار جدیدی از قدرت است که اگر نه بالاتر از خامنهای، حداقل به موازات و پابه پای او در مسایل حکومتی دخالت کرده و تاثیرگذار باشد و از این بابت است که سیاست انحصار گرانه خامنهای و باند او را در قبضهٴ ابزار قدرت اشتباه میداند و میگوید: ”هر جناحی که فکر میکند میتواند با افکار انحصاری کشور را اداره کند، اشتباه میکند“
رفسنجانی تلاش دارد با موضگیریهای مختلف در زمینه سیاست خارجی و تلاش برای تنشزدایی با کشورهای دیگر خصوصاً کشورهای غربی، نظام ولایتفقیه را به سمتی بکشاند که خودش و باند مربوطه میخواهند.
سمت وسویی که رفسنجانی و باند رفسنجانی- روحانی برای نظام میخواهند، سمت وسوی وابستهگرایی و وابستگی است که این هدف نیز با وجود هیولایی تحت عنوان ولیفقیه در رأس نظام، در تقابل و تضاد است.
از این بابت است که رفسنجانی برای جا انداختن خودش بهعنوان کسی که میتواند حرف اول را در سیاست خارجی رژیم بزند، تا آنجا که میتواند خامنهای را تضعیف میکند تا خط و خطوط وابسته گرایانه خود را پیش ببرد.