728 x 90

کمپ لیبرتی,

هشت قسم و یک نتیجه‌گیری – رحمان. ش

-

مجاهد صدیق راضیه کرمانشاهی
مجاهد صدیق راضیه کرمانشاهی
والشّمس وضحاها (1) والقمر إذا تلاها (2) والنّهار إذا جلّاها (3) واللّیل إذا یغشاها (4) والسّماء و ما بناها (5) والأرض و ما طحاها (6) ونفسٍ و ما سوّاها (7) …

در میان صدها و هزاران وجه اعجاز قرآن یکی‌اش همین سوره شمس است که نظر به اهمیتش در نمازهای عید فطر و قربان آن را می‌خوانیم. این سوره به نحو عجیبی با قسمهای پیاپی شروع می‌شود:
قسم به خورشید و قسم به ماه… جلّ الخالق! ببین چه کسی درباره چه چیزی قسم می‌خورد؟! خدا که خودش همه چیز را آفریده است درباره بزرگترین ستاره منظومه ما و بزرگترین منبع انرژی در این قسمت از هستی قسم می‌خورد!

قسم به روز و قسم به شب… پس معلوم است که نکته خیلی مهمی را می‌خواهد بگوید.

قسم به آسمان و زمین… و در این‌جا خدا سقف می‌زند و به آسمان و زمین هم که همه چیز را فراگرفته‌اند قسم می‌خورد.

قسم به آفریننده و گسترنده آنها… دیگر حتی خدا به خودش هم قسم می‌خورد!

و قسم به نفس و انسان… و در نهایت قسم خدا درباره بالاترین محصول تکامل است یعنی انسان… الله اکبر! موضوع چیست؟!… چرا خدا نتیجه‌گیری این همه قسم را نمی‌گوید و راحتمان نمی‌کند؟

فألهمها فجورها و تقواها (8) قد أفلح من زکّاها (9) وقد خاب من دسّاها

پس به انسان تقوی و فجور را الهام و ارائه کرد. هرکس که نفس خود را پاک داشت رستگار می‌شود و هر کس آن را آلوده کرد زیان می‌بیند.

پس هدف از این همه مقدمه وسوگند «انسان» بود و دوراهی انتخاب آن و تبعات هر مسیر.

در حالیکه خدا با اعطای آگاهی و اختیار به انسان اتمام‌حجت کرده و می‌توانست همان ابتدا موضوع را بدون طول و تفصیل بگوید و عبور کند.

عجب خدایی داریم!
سرشار از لطف و محبت نسبت به ما… برای از غفلت درآوردن ما چه‌ها که نمی‌کند… دوست نزدیکتر از من به من است… وین عجب بین که من از وی دورم… انگار که او نیازمند ماست و نه برعکس. برای رشد و هدایت ما هرکاری می‌کند، خودش را به آب و آتش می‌زند، هزار جور توضیح و نصیحت و استدلال و مثال می‌آورد، حتی می‌گوید ابایی ندارم که از پشه گرفته تا بزرگتر از آن را برای هدایت بنی بشر مثال بیاورم.

انّ اللّه لا یستحیی أن یضرب مثلاً مّا بعوضةً فما فوقها… (26-بقره)

در جای دیگر به جای این‌که انسان گنهکار شرمنده باشد او شرمنده می‌شود و بلافاصله واسطه بین انسان و ملائکه می‌شود و شفاعت انسان را می‌کند.

یا ملائکتی قد استحییت من عبدی و لیس له غیری فقد غفرت له…

واقعأ آدمی در مقابل این همه دریای مهر و عشق و عطوفت یکطرفه می‌ماند و نمی‌داند که چه بکند و چه بگوید و چگونه او را شکر گوید.

امام موسی کاظم (ع) گفته است او را به همان‌گونه وصف و شکر کنید که خودش خود را وصف کرده (مثلاً سوره توحید را بخوانید که.. قل هو اللّه أحد {1} اللّه الصّمد {2} لم یلد ولم یولد {3} ولم یکن لّه کفواً أحد {4} ..)

ولی خودش راه را باز گذاشته و حتی می‌شود مثل داستان موسی و شبان با آن چوپان هم آوا شد که:
تو کجایی تا شوم من چاکرت… چارقت دوزم کنم شانه سرت…

خیلی با مرامی‌ای خدا…
مثالی از تقوا:
یکی از بارزترین نمونه‌های فلاح و تقوا همین خواهر راضیه کرمانشاهی ماست که چندی پیش پر کشید و جاودانه شد. با 36سال نبرد علیه دو دیکتاتوری. زندانی زمان شاه. عضو سازمان مجاهدین قبل از انقلاب… به به… قد أفلح من زکّاها… 36سال تزکیه نفس در شکنجه‌گاهها و صحنه‌های نبرد و میادین جهاد اکبر و اصغر. مستوره‌ای از فضایل یک انسان پاک و رها که محصول و ثمره تکامل همه آسمانها و زمین است.

سال75 که از ایران خارج شدم و با یکی از دفاتر سازمان تماس گرفتم گوشی را خواهری برداشت که خودش را مسؤل دفتر معرفی کرد. باورم نمی‌شد! برای اولین بار بود که با یک مجاهد خلق صحبت می‌کردم و به آرزویم رسیده بودم.

بعدها در اشرف یک روز صدایم کردند و خواهری را نشانم دادند و گفتند با تو کار دارد. وقتی نزدش رفتم گفت: راضیه کرمانشاهی است و تازه از خارج برگشته و به‌خاطر همان چند تماس تلفنی با من، محبت کرده و متواضعانه به دیدار من آمده بود. از این‌که خواهری در این سطح برای دیدن من یک لاقبا آمده بود شرمنده شده بودم و فکر می‌کردم این مجاهدین عجب دنیایی دارند!

گفتم توقع نداشتم شما بیائید و برایش تعریف کردم، که شنیدن صدایش چقدر در بهترین روزهای زندگی‌ام یعنی روزهای وصل شیرین بوده است.

در سال 83مادر و پدرم که از ایران به دیدارم آمدند مادرم بعد از دیدار اولیه بلافاصله پرسید راضیه کرمانشاهی کجاست؟ می‌خواهم ببینمش! خیلی تعجب کردم! پرسیدم خواهر راضیه را از کجا می‌شناسی؟ و او برایم تعریف کرد که از فاز سیاسی در تهران او را می‌شناخته و یکی از مسؤلان برجسته ستاد مجاهدین بوده که برای میلیشیای خواهر امثال مادر من، کلاس می‌گذاشته است. از آن پس افتخار آشنایی قبلی مادرم با او، بر کارنامه افتخارات من هم اضافه شد که آن را هرجایی خرج می‌کردم. روحش شاد.

مثالی هم از فجور:
در خود قرآن بعد از 8 قسم اول و ذکر دوراهی انتخاب انسان، مثال قوم ثمود و شقی اول و ذبح کننده شتر صالح را برای فجور می‌آورد ولی قرآن کتابی دینامیک و پویاست که همگام با شب و روز پیش می‌رود و مستمرأ در حال تجلّی است پس بهتر است برای فجور مثالی از دوران خودمان بیاوریم:
از طنز روزگار اسمش عاطفه (اقبال) است… چه اسم بی‌مسمایی!… به خمینی گفتند روح الله… به لاجوردی گفتند اسدالله… به اوین می‌گویند دانشگاه… روزگار غریبی است نازنین… اسم زندان ما را هم گذاشته‌اند کمپ لیبرتی یعنی آزادی! بگذریم…

البته گفتنیها را برادر سببی ایدئولوژیکی عزیزم محمد اقبال که برادر نسبی نامبرده است، به‌خوبی گفته است. ولی واقعأ این یارو از آن دسته پلشتهایی است که کید و مکرشان از شیطان هم بدتر است.

درباره مکر شیطان در قرآن آمده است:
... . إنّ کید الشّیطان کان ضعیفاً (76-نسا‌ء) ولی درباره اینها گفته شده است: ... إنّ کیدکنّ عظیم (28-یوسف) پناه بر خدا!

در مفردات راغب در تعریف فجور آمده است (شق سترهٴ الدیانهٴ ) یعنی دریدن پرده دیانت که به فرهنگ فارسی و زبان امروزی می‌شود پرده‌دری و بی‌حیایی. این موجود در پرده‌دری و بافتن زمین به آسمان حدی نمی‌شناسد. به زندگی متعالی و باصفا در میان بهترین بندگان شایسته خدا می‌گوید: ”فشار روحی مستمر“. به مراسم وداع و تجدید پیمان با شهید می‌گوید: ”شمع گذاری نمایشی“. به فداکاری و جانبازی برای دیگران می‌گوید: ”استراتژی خون“ …

با همان فرهنگ لمپنی آخوندی به سبک والده ایدئؤلوژیکی‌اش بانو هند جگرخوار یا زهرا خانم در فاز سیاسی که سرکرده چماقدارها برای حمله به میز کتاب مجاهدین بود، نعره می‌کشد: ”آهای سازمانهای بین‌المللی…“. فاجره بی‌حیا حتی تحمل حداقل دیسیپلین نگارش در یک مقاله را هم ندارد. واقعأ نمونه و الگوی یک فجور کامل است در مسیر بی‌دنده و ترمز انحطاط انسان که مزایای فامیل الدنگ را هم به نحو اکمل داراست. نا سلامتی اسمش مثلاً خواهر است! با ساطور قصابی آمده و به اسم کمپین خانواده‌ها دنبال برادر است تا مثله‌اش کند. یک فاجره کلاسیک… صاف و پوست کنده و ویترینی!

پس در مقابل چنین موجوداتی باید به همان ارحم الراحمین که در عین‌حال واللّه أشدّ بأساً وأشدّ تنکیلاً هم هست اقتدا کرد و گفت: به خورشید و ماه و روز و شب و آسمانها و زمین و انسانهایی مثل راضیه و خدا سوگند می‌خوریم که تا انتقام قطره قطره خون این شهدا را نگیریم از پای ننشینیم و این خوش رقصیها و جنگولک بازیهای شما در رکاب جلاد، جز بر ایمان و ثبات قدم ما نمی‌افزاید…

و ما زادهم إلّا إیماناً وتسلیماً (22-احزاب)

زندان لیبرتی – رحمان ش
3خرداد 93.
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/de6d70d0-1e41-4aef-b90c-156fd8458522"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات