انگشتانی به روی سیمهای ویولون میلغزید و زمزمهای را در قلب شب آغاز میکرد، انگار که این نوا از ژرفنای اعصار و قرون گذشته مایه میگرفت، یا نغمهیی که با روح یک ملت رنج کشیده دمساز بود، این زمزمه ها از پنجههای افسون خیز ابوالحسن صبا بر رشتههای ساز جاری میشد و طنین ماندگارش نام او را همچون شمع روشن موسیقی ایرانی بر پرده تاریخ هنر معاصر ثبت میکرد
ابوالحسن صبا محضر اغلب استادان بزرگ مانند میرزا عبدالله، آقاحسینقلی، حسین خان اسماعیل زاده، درویش خان، حاجیخان ضربی، حسین هنگ آفرین، علی اکبرشاهی، نایب اسدالله، و اکبرخان فلوتی را درک کرده بود ابوالحسن صبا نزد این استادان علاوه بر مقدمات و مقامهای موسیقی ایرانی نواختن سازهای مختلف را نیز فراگرفت، و سرانجام پای به مکتب استاد علینقی وزیری گذاشت و توانست با موسیقی علمی و زبان نت آشنا شود، در همین مکتب بود که صبا توانست پایههای علمی و عملی نواختن ویلون را که تا این زمان به شیوه کمانچه نواخته میشد بریزد، به قسمی که صدای ویلون در همخوانی کامل با سایر سازهای ایرانی طنینانداز گوشههای ناب موسیقی ایرانی شد.
استاد موسی معروفی در خاطرات خود جوان کوچک 14سالهای را به یاد میآورد که ”مثل موش روی قالب صابون در محضر و روبهروی درویش خان نشسته بود و درس سه تار میگرفت و راک هندی مینواخت“ این خاطره مؤید آن است که استاد صبا در 14سالگی راک هندی که از گوشههای نه چندان ساده دستگاه ماهور است را مینواخته و سرگرم فراگیری ردیفها و دستگاهها بوده است.
ابوالحسن صبا در این مکتب به اصول علمی موسیقی آشنا شد و روشی را که وزیری برای ثبت نغمههای موسیقی برگزیده بود فراگرفت و آن را راهنمای کار هنری آتیه خود قرار داد. کلاسهای وزیری در صبا تاثیر کرد و همین بود که روش او را از دیگران ممتاز ساخت، صبا با استفاده از این آموزشها و پس از آشنایی با اسلوب صحیح ویولن، روشی نو برگزید.
در واقع باید گفت ویولن با ابوالحسن صبا وارد موسیقی اصیل و مقامی ایران شد.
زنده یاد خالقی در مورد اهمیت کاری که استاد صبا برای ایرانی کردن ویلون انجام داد مینویسد: باید توضیح دهم که وقتی ویلون به ایران آمد استاد نداشت ولی چون ساز کوچک و ظریفی بود، مورد توجه قرار گرفت، نظر به شباهتی که از لحاظ آرشه و تعداد سیمها میان ویولن و کمانچه بود نواختن ویلون هم به سبک کمانچه شروع شد. ابوالحسن صبا نیز آن را به همین روش آموخت، در حالی که روش آن جدا بود، ولی صبا بهزودی تشخیص داد که روش نوازندگی ویولن چیست و این سبک را در مدرسه فرا گرفت، اهمیت ابوالحسن صبا در این است که فهمید چه کند و ویولن را چطور بنوازد که به مکتب این ساز نزدیکتر باشد. ابوالحسن صبا در این کار توفیق یافت، اولین آهنگی که در سال 1306 از او به یادگار ماند قطعه ایست در مایه دشتی که در صفحه ”ای وطن“ نواخته و آن را در کتاب خود در دو قسمت به نام «زردملیجه» به چاپ رسانده است».
با چنین رویکردی بود که استاد ابوالحسن صبا مدرسه خود را گشود و نوعی از نواختن ویولن را به اسم خود، یعنی «سبک صبا» به ثبت رساند.
سه تار ابوالحسن صبا اما زبان خلوت او بود و جز برای همدمان و آشنایان خیلی نزدیکش به صدا در نمیآمد، علی دهباشی نوشته است که ”صبا دربارهٴ سه تار احساسات عاشقانهای داشت، میگویند هر وقت غمی داشت یا دلش گرفته بود، سه تار را در آغوش میکشید و مینواخت و بیصدا اشک میریخت، در حیاط خلوت وقتی قالی پهن میکردند به سه تار خود پناه میبرد“. تنها شاگرد سه تار استاد ابوالحسن صبا، تقی تفضلی بود که بعد از درگذشت استاد در مقالهیی با عنوان ”سه تار صبا“ از شیوه خاص وی در نوازندگی این ساز یاد کرد، ابوالحسن صبا شاگردان بسیاری در مکتب خود تربیت کرد، او در روش تعلیم بخشنده و بذال بود، صبا همچون برخی از معاصرانش با وجود آشنایی با موسیقی اروپایی و متدهای مختلف آن اما هیچگاه از عشق و علاقهاش به موسیقی ملی ایران کاسته نشد، و تمام هم خود را برای حفظ ارزشهای نهفته در موسیقی ایرانی گذاشت، او همچون استادش علینقی وزیری ضمن نوآوری و بدعت در موسیقی ایرانی اعتقاد به حفظ هویت این موسیقی داشت.
با این رویه ابوالحسن صبا شاگردانی را به موسیقی ملی ایران تقدیم کرد که هر یک، در حفظ بنای باشکوه موسیقی ملی ایران، معمار بلندمرتبه و برجستهای شدند، استادانی همچون: حسین تهرانی، فرامرز پایور، مهدی خالدی و حبیبالله بدیعی، همچنین خوانندگانی همچون بانوی آواز ایران مرضیه و زنده یادان بنان و دلکش از فیض برندگان کلاسهای او هستند به هرکس طالب بود هرچه میدانست میآموخت، میگویند بهرغم محدودیت مادی که داشت هرگز شاگردانش را ملزم به پرداخت وجه مشخصی نمیکرد و مستقیم از دست شاگردانش پول نمیگرفت، جایی را مشخص کرده بود که شاگردان پول شهریه خود را به هر میزان که میتوانستند در آن جا میگذاشتند. و صبا بدون توجه به کم و کیف پول و اینکه چه کسی چه مبلغی گذاشته است کار تعلیم شاگردانش را دلسوزانه دنبال میکرد. صبا این رویه را از دوتن از استادان خود میرزا عبدالله و درویش خان به ارث برده بود
استاد ابوالحسن صبا بعد از اینکه دید کلنل وزیری را کنار گذاشتهاند و امکانات دولتی را به کسانی دادهاند که نه دغدغه هنر دارند و نه چیزی از موسیقی ملی میدانند، دل نگران بود که موسیقی ایرانی بازیچه کسانی شود که یا جویای نامند یا در پی کسب مال. صبا با اشرافی که به ارزشهای معنوی موسیقی ایرانی داشت و همچنین بهخاطر درک بالایش از امور انسانی و مسائل هنری، به کسانی که به بهانه ”مغموم“ بودن موسیقی ایرانی، یا با نشاط نبودن آن میخواستند پایههای این موسیقی را نفی کنند میگفت: ”میگویند موسیقی ایرانی مغموم است و باید موسیقی نشاط انگیزی جای آن را بگیرد، اگر موسیقی نشاط انگیزی ساخته شود که ریشه و مبنای آن از موسیقی ایرانی آب نخورد، دیگر آن را نمیتوان موسیقی ایرانی نام نهاد، اگر هم مبنای موسیقی مغموم باشد چه طور میتوان از آن، موسیقی بشاش و خندان بهوجود آورد؟“
با توجه به گفتهها و آثار استاد ابوالحسن صبا این یقین ایجاد میشود که او ایمانی راسخ به ماندگاری و مانایی موسیقی ملی ایران داشت، و از اینرو بود که عمر کوتاه و پربارش را وقف جمعآوری و ثبت نغمههای این گنجینه ملی کرد.
ابوالحسن صبا از سال 1318 که رادیو تهران تأسیس شد، سمت نوازندگی و ریاست ارکستر داشت و تا روزی که دیده از جهان فروبست در این سمت باقی بود. شرح تلاشها ابوالحسن صبا و دیگر اساتید آن زمان در حفظ ارزشها و اشاعه موسیقی ایرانی در رادیو، که در ابتدا بیشتر یک مؤسسه فرهنگی بود و بعدها بخصوص، بعد از کودتای ننگین 28مرداد سال 32 و در زمان ارتشبد زاهدی نخستوزیر کودتا، تبدیل به یک ارگان فرمایشی شد، شرح مفصلی دارد که پرداختن به آن مجال دیگری میطلبد.
ابوالحسن صبا در سال 1306، از جانب کلنل وزیری برای تأسیس مدرسه هنرهای زیبا، (صنایع مستظرفه)، به رشت رفت، و دو سال در آن جا ماند، بهرغم اشتغالاتی که راهاندازی یک مدرسه هنری برای او ایجاد میکرد، صبا توانست در این دوسال، آهنگهای موفق دیلمان، امیری، در قفس، زرد ملیجه، کوهستانی یا گوسفند و خان، گیلکی، شرفشاهی، رقص چوب قاسم آبادی و چندین آهنگ محلی دیگر را با الهام از موسیقی گیلان فراهم کند، و با نوشتن نت آنها را جاویدان سازد.
ردیف جامعی را که استاد موسی معروفی از استادان پیشین جمعآوری کرده بود، سرانجام به همت استاد صبا و علی اکبر خان شهنازی و نورعلیخان برومند تالیف و منتشر شد.
ابوالحسن صبا به توصیه استادش کلنل علینقی وزیری، به جمعآوری قطعات فولکلوریک موسیقی ایران همت گماشت. چهار مضرابهای زنگ شتر و زرد ملیجه، در قفس، حاصل همین جمعآوری قطعات موسیقی محلی است. صبا در کتابهای خود گوشههای آوازهای محلی را هم وارد کرد. که از آن جمله قطعه معروف دیلمان است که از موسیقی شمال ایران الهام گرفته و صبا خود بسیار شیرین و دلنشین آن را مینواخت.
این کارنامه پربار، چراغ و راهنمای بسیاری از استادان بعدی موسیقی ایرانی شد که در آن زمان شاگردان صبا بودند ابوالحسن صبا سرانجام
ابوالحسن صبا، نیمهشب 29آذر سال 1336 در اوج شکوفایی هنری خود، در سن پنجاه وهفت سالگی دچار عارضه قلبی شد، و لحظاتی بعد در حالی که سر دامان، زنده یاد فریدون رهنما، شاعر و سینماگر فقید داشت چشم از جهان فروبست و در میان نغماتش جاودانه شد، در سوگ ابوالحسن صبا نوشتند: خدایا، تنها شدیم، و تنهایی چه وحشتناک است، و یا: صبا مرد، مرگ او برای ما که مثل او را کم داریم، دهشت انگیزاست، قریب نیم قرن موسیقی ایران را ترویج کردن و یک عمر پرورش دادن آن، ارزش یک حماسه را دارد. شاعری در سوگش سرود:
ای صبا با تو چه گفتند که خاموش شدی
چه شرابی به تو دادند که مدهوش شدی
تو که آتشکدهٴ عشق و محبت بودی
چه بلا رفت که خاکستر خاموش شدی
به چه دستی زدی آن ساز شبانگاهی را
که خود از آن همه شب بیخود و بیهوش شدی
تو به صد نغمه زبان بودی و دلها همه گوش
چه شنفتی که زبان بستی و خاموش شدی
همه اینها بیانگر بازتاب احساسات جامعه نسبت به ابوالحسن صبا بود. در مراسمی که برای بزرگداشت او برگزار شد، شادروان حبیبالله بدیعی، قطعه زرد ملیجه را به همان سبک استاد نواخت، همچنین زنده یاد بنان که از شاگردان برجسته استاد بود، تصنیفی را در سوگ او، در دستگاه سه گاه اجرا کرد به نام ”صبارفت“.
صحبتهای زنده یاد غلامحسین بنان، در مورد چگونگی ساخته شدن قطعه دیلمان شنیدنی است به راستی که صبا پند عافیت طلبان را نشیند و سر در کمند موسیقی ایران گذاشت تا آن را به منزل مقصود برساند..
چنان در قید مهرت پای بندم
که گویی آهویی سردر کمندم
نه مجنونم که دل بردارم از دوست
مدهگر عاقلی بیهوده پندم
یاد او را در جای جای موسیقی ایران میتوان دید و احساس کرد یادش گرامی است و چنین خواهد بود.
ابوالحسن صبا دوران کودکی و دوران نوجوانی
ابوالحسن صبا در سال 1281 در خانوادهای هنرپرور متولد شد و عمر خویش را وقف هنر نمود، پدرش کمال السلطنه از خاندان فضل و ادب بود و خود به شعر و موسیقی علاقه داشت. به همین جهت پسرانش عبدالحسین و ابوالحسن را از کودکی برای فراگیری موسیقی به استادان نامی آن زمان سپردابوالحسن صبا محضر اغلب استادان بزرگ مانند میرزا عبدالله، آقاحسینقلی، حسین خان اسماعیل زاده، درویش خان، حاجیخان ضربی، حسین هنگ آفرین، علی اکبرشاهی، نایب اسدالله، و اکبرخان فلوتی را درک کرده بود ابوالحسن صبا نزد این استادان علاوه بر مقدمات و مقامهای موسیقی ایرانی نواختن سازهای مختلف را نیز فراگرفت، و سرانجام پای به مکتب استاد علینقی وزیری گذاشت و توانست با موسیقی علمی و زبان نت آشنا شود، در همین مکتب بود که صبا توانست پایههای علمی و عملی نواختن ویلون را که تا این زمان به شیوه کمانچه نواخته میشد بریزد، به قسمی که صدای ویلون در همخوانی کامل با سایر سازهای ایرانی طنینانداز گوشههای ناب موسیقی ایرانی شد.
استاد موسی معروفی در خاطرات خود جوان کوچک 14سالهای را به یاد میآورد که ”مثل موش روی قالب صابون در محضر و روبهروی درویش خان نشسته بود و درس سه تار میگرفت و راک هندی مینواخت“ این خاطره مؤید آن است که استاد صبا در 14سالگی راک هندی که از گوشههای نه چندان ساده دستگاه ماهور است را مینواخته و سرگرم فراگیری ردیفها و دستگاهها بوده است.
ابوالحسن صبا به استادی موسیقی ایرانی میرسد
ابوالحسن صبا با درک محضر همه استادان موسیقی آن زمان در واقع خود به حد استادی رسیده بود با اینهمه، برای فراگرفتن موسیقی علمی به مدرسه عالی موسیقی نزد استاد علینقی وزیری رفت، زنده یاد: روح الله خالقی در این مورد مینویسد: «در آن روزگار خوش که ما به مکتب استاد وزیری میرفتیم ابوالحسن صبا به اغلب سازها دست داشت، و مخصوصاً ویولن و سه تار را خوش مینواخت، درین جا هم پدرش مشوق او به آمدن مدرسه شد، زیرا معتقد بود که در هنر نیز باید عمل با علم توأم باشد. در آن موقع ابوالحسن صبا را نمیتوانستیم شاگرد بگوئیم، با وجود این در محضر وزیری خود نمایی نداشت، چه به خوبی تشخیص استادی او را داده بود».ابوالحسن صبا در این مکتب به اصول علمی موسیقی آشنا شد و روشی را که وزیری برای ثبت نغمههای موسیقی برگزیده بود فراگرفت و آن را راهنمای کار هنری آتیه خود قرار داد. کلاسهای وزیری در صبا تاثیر کرد و همین بود که روش او را از دیگران ممتاز ساخت، صبا با استفاده از این آموزشها و پس از آشنایی با اسلوب صحیح ویولن، روشی نو برگزید.
ابوالحسن صبا و خدماتش به موسیقی ایرانی
ابوالحسن صبا تسلط و علاقهاش به موسیقی دستگاهی و اصیل ایران و تبحرش در نواختن ویولن را با استادی تمام در هم آمیخت و برای اولین بار ردیفها و دستگاههای موسیقی ایرانی را بر روی ویولن پیاده کرد؛ بهطوری که هم لطف و ملاحت موسیقی ملی را درخود داشت و هم منطبق با اصول موسیقی علمی بود.در واقع باید گفت ویولن با ابوالحسن صبا وارد موسیقی اصیل و مقامی ایران شد.
زنده یاد خالقی در مورد اهمیت کاری که استاد صبا برای ایرانی کردن ویلون انجام داد مینویسد: باید توضیح دهم که وقتی ویلون به ایران آمد استاد نداشت ولی چون ساز کوچک و ظریفی بود، مورد توجه قرار گرفت، نظر به شباهتی که از لحاظ آرشه و تعداد سیمها میان ویولن و کمانچه بود نواختن ویلون هم به سبک کمانچه شروع شد. ابوالحسن صبا نیز آن را به همین روش آموخت، در حالی که روش آن جدا بود، ولی صبا بهزودی تشخیص داد که روش نوازندگی ویولن چیست و این سبک را در مدرسه فرا گرفت، اهمیت ابوالحسن صبا در این است که فهمید چه کند و ویولن را چطور بنوازد که به مکتب این ساز نزدیکتر باشد. ابوالحسن صبا در این کار توفیق یافت، اولین آهنگی که در سال 1306 از او به یادگار ماند قطعه ایست در مایه دشتی که در صفحه ”ای وطن“ نواخته و آن را در کتاب خود در دو قسمت به نام «زردملیجه» به چاپ رسانده است».
ابوالحسن صبا راه کلنل وزیری را ادامه میدهد
ابوالحسن صبا از سال 1310 کلاس موسیقی خود را درست سه سال بعد از کنار گذاشته شدن استادش، کلنل وزیری از مدرسه عالی موسیقی، دایر کرد، او در امتداد راهی که علینقی وزیری گشوده بود تمام همّ خود را برای حفظ جوهر موسیقی ایرانی بهکار گرفت و در برابر کسانی که ماهیت اصیل موسیقی ایرانی را نفی میکردند، ایستاد. استاد ابوالحسن صبا در این باره میگفت: «نمیدانم منظور از موسیقی دنیا پسند چیست؟ هیچ وقت دنیا از این موسیقی خوشش نمیآید، موسیقی ایرانی موسیقی محلی است، یعنی مخصوص این آب و خاک است و در جای دیگر دنیا این قسم موسیقی معمول نیست، اگرهم اروپائیان علاقمند به آن باشند، هر قدر اصیل و دست نخودهتر باشد بیشتر طالب آن میشوند، زیرا فقط از لحاظ استفاده از تم هاست که طالب اینگونه موسیقی هستند، نه از لحاظ ترکیب آن، آیا با خواندن چند کتاب موسیقی اروپایی و حفظ کردن چند قاعده هارمونی و یک نظر اجمالی به کتاب هایی راجع به موسیقی ایرانی، میتوان دست به چنین اقدامی زد؟»با چنین رویکردی بود که استاد ابوالحسن صبا مدرسه خود را گشود و نوعی از نواختن ویولن را به اسم خود، یعنی «سبک صبا» به ثبت رساند.
ابوالحسن صبا راه حبیب سماعی را در سنتور ادامه داد
شک نیست که تخصص ابوالحسن صبا در ویلون بود. اما به سنتور علاقه بسیار داشت، ابوالحسن خان سنتور را نزد استاد علی اکبرشاهی آموخت، به اذعان تمام آگاهان وادی موسیقی، صبا با وجود تمام صلاحیتی که در موسیقی ایرانی داشت، برای حفظ اصالتهای نهفته در ساز دلنواز سنتور حبیب سماعی، آن استاد یگانه سنتور را به بسط هر چه بیشتر این ساز ترغیب کرد و خود به بهرهگیری از وی پرداخت، ابوالحسن صبا بهمنظور نجات سنتور از نابودی تدریجی در مکتب سماعی شرکت میکرد و موارد لازم را به نت تبدیل مینمود، وقتی صبا متوجه شد که پس از مرگ حبیب ممکن است آثار او از بین برود با کمک شاگردان سماعی چند قسمت از ساختههای او را نوشت و آنها را هم در دو جلد کتاب به چاپ رساند، در سنتور نیز چند شاگرد تربیت کرد، میتوان گفت کاری را که حبیب سماعی توفیق انجامش را نیافت صبا تکمیل کرد. به راستی که ابوالحسن صبا گنجینهٴ موسیقی و سازهای ایرانی بود. او به سازهای دیگر مانند نی، فلوت، تار، سه تار و تنبک آشنا بود، در تنبک بهترین پرورش یافته مکتبش، حسین تهرانی است، که او را باید استاد بیهمتای تنبک نامید. مهارت استاد حسین تهرانی همان بس که اهمیت این ساز ساده ضربی را به آن جا رساند که سولوی آن نه تنها قابل شنیدن شد بلکه مایه خلق آثار مستقلی برای تنبک شد.سه تار ابوالحسن صبا اما زبان خلوت او بود و جز برای همدمان و آشنایان خیلی نزدیکش به صدا در نمیآمد، علی دهباشی نوشته است که ”صبا دربارهٴ سه تار احساسات عاشقانهای داشت، میگویند هر وقت غمی داشت یا دلش گرفته بود، سه تار را در آغوش میکشید و مینواخت و بیصدا اشک میریخت، در حیاط خلوت وقتی قالی پهن میکردند به سه تار خود پناه میبرد“. تنها شاگرد سه تار استاد ابوالحسن صبا، تقی تفضلی بود که بعد از درگذشت استاد در مقالهیی با عنوان ”سه تار صبا“ از شیوه خاص وی در نوازندگی این ساز یاد کرد، ابوالحسن صبا شاگردان بسیاری در مکتب خود تربیت کرد، او در روش تعلیم بخشنده و بذال بود، صبا همچون برخی از معاصرانش با وجود آشنایی با موسیقی اروپایی و متدهای مختلف آن اما هیچگاه از عشق و علاقهاش به موسیقی ملی ایران کاسته نشد، و تمام هم خود را برای حفظ ارزشهای نهفته در موسیقی ایرانی گذاشت، او همچون استادش علینقی وزیری ضمن نوآوری و بدعت در موسیقی ایرانی اعتقاد به حفظ هویت این موسیقی داشت.
با این رویه ابوالحسن صبا شاگردانی را به موسیقی ملی ایران تقدیم کرد که هر یک، در حفظ بنای باشکوه موسیقی ملی ایران، معمار بلندمرتبه و برجستهای شدند، استادانی همچون: حسین تهرانی، فرامرز پایور، مهدی خالدی و حبیبالله بدیعی، همچنین خوانندگانی همچون بانوی آواز ایران مرضیه و زنده یادان بنان و دلکش از فیض برندگان کلاسهای او هستند به هرکس طالب بود هرچه میدانست میآموخت، میگویند بهرغم محدودیت مادی که داشت هرگز شاگردانش را ملزم به پرداخت وجه مشخصی نمیکرد و مستقیم از دست شاگردانش پول نمیگرفت، جایی را مشخص کرده بود که شاگردان پول شهریه خود را به هر میزان که میتوانستند در آن جا میگذاشتند. و صبا بدون توجه به کم و کیف پول و اینکه چه کسی چه مبلغی گذاشته است کار تعلیم شاگردانش را دلسوزانه دنبال میکرد. صبا این رویه را از دوتن از استادان خود میرزا عبدالله و درویش خان به ارث برده بود
استاد ابوالحسن صبا بعد از اینکه دید کلنل وزیری را کنار گذاشتهاند و امکانات دولتی را به کسانی دادهاند که نه دغدغه هنر دارند و نه چیزی از موسیقی ملی میدانند، دل نگران بود که موسیقی ایرانی بازیچه کسانی شود که یا جویای نامند یا در پی کسب مال. صبا با اشرافی که به ارزشهای معنوی موسیقی ایرانی داشت و همچنین بهخاطر درک بالایش از امور انسانی و مسائل هنری، به کسانی که به بهانه ”مغموم“ بودن موسیقی ایرانی، یا با نشاط نبودن آن میخواستند پایههای این موسیقی را نفی کنند میگفت: ”میگویند موسیقی ایرانی مغموم است و باید موسیقی نشاط انگیزی جای آن را بگیرد، اگر موسیقی نشاط انگیزی ساخته شود که ریشه و مبنای آن از موسیقی ایرانی آب نخورد، دیگر آن را نمیتوان موسیقی ایرانی نام نهاد، اگر هم مبنای موسیقی مغموم باشد چه طور میتوان از آن، موسیقی بشاش و خندان بهوجود آورد؟“
با توجه به گفتهها و آثار استاد ابوالحسن صبا این یقین ایجاد میشود که او ایمانی راسخ به ماندگاری و مانایی موسیقی ملی ایران داشت، و از اینرو بود که عمر کوتاه و پربارش را وقف جمعآوری و ثبت نغمههای این گنجینه ملی کرد.
ابوالحسن صبا از سال 1318 که رادیو تهران تأسیس شد، سمت نوازندگی و ریاست ارکستر داشت و تا روزی که دیده از جهان فروبست در این سمت باقی بود. شرح تلاشها ابوالحسن صبا و دیگر اساتید آن زمان در حفظ ارزشها و اشاعه موسیقی ایرانی در رادیو، که در ابتدا بیشتر یک مؤسسه فرهنگی بود و بعدها بخصوص، بعد از کودتای ننگین 28مرداد سال 32 و در زمان ارتشبد زاهدی نخستوزیر کودتا، تبدیل به یک ارگان فرمایشی شد، شرح مفصلی دارد که پرداختن به آن مجال دیگری میطلبد.
ابوالحسن صبا در سال 1306، از جانب کلنل وزیری برای تأسیس مدرسه هنرهای زیبا، (صنایع مستظرفه)، به رشت رفت، و دو سال در آن جا ماند، بهرغم اشتغالاتی که راهاندازی یک مدرسه هنری برای او ایجاد میکرد، صبا توانست در این دوسال، آهنگهای موفق دیلمان، امیری، در قفس، زرد ملیجه، کوهستانی یا گوسفند و خان، گیلکی، شرفشاهی، رقص چوب قاسم آبادی و چندین آهنگ محلی دیگر را با الهام از موسیقی گیلان فراهم کند، و با نوشتن نت آنها را جاویدان سازد.
ابوالحسن صبا تالیفات
ابوالحسن صبا، از آن نادر هنرمندانی بود که علاوه بر آفرینش هنری، رسالت خود را برای ماندگاری موسیقی ایرانی با تحقیق و نوشتن کتابهای متنوعی کامل کرد ابوالحسن صبا توانست پایههای علمی و عملی نواختن ویلون را که تا این زمان به شیوه کمانچه نواخته میشد بریزد، و سه جلد کتاب برای ویلون تالیف کرد که دو جلد آن ردیفهای آوازی و جلد سوم شامل برخی از ساختههای خود او بود، کتاب اول ویلون و کتاب دوم ویلون هنرستان، . صبا علاوه بر ویلون در نواختن سایر سازها نیز استاد بود، او چهار جلد کتاب برای ردیف سنتور، دستور مقدماتی تار و سه تار و یک جلد کتاب تار وسه تار تالیف کرد. صبا همچنین، بسیاری از قطعات خود و آثار فولکوریک را که جمعآوری کرده بود را بهصورت کتاب نت به چاپ رساند، از جمله: رنگ بیات ترک، کتاب 25 قطعه ضربی و پیشدرآمد ترک، 18قطعه پیشدرآمد و نوید بهار، چهار مضراب ساده ماهور زرد ملیجه و چهارمضراب برای ویلون، آهنگی در گام سل مینورو مقدمه زرد ملیجه، علاوه بر اینها از صبا یازده جلد دیگر کتاب در دست است که شامل آموزشهای مقدماتی سنتور، تار و سه تار و قطعات ساخته شده خود استاد، یا قطعات محلی است که طی سالیان با رنج سفر، و هزینه شخصی جمعآوری کرده است. از جمله آثار ناتمام صبا دستوری بود که برای نواختن ضرب نوشته بود، همچنین تمام تصنیفهای قدیمی را که طی سالها گرد آورده و برای چاپ آماده کرده بود، نتوانست منتشر کند.ردیف جامعی را که استاد موسی معروفی از استادان پیشین جمعآوری کرده بود، سرانجام به همت استاد صبا و علی اکبر خان شهنازی و نورعلیخان برومند تالیف و منتشر شد.
ابوالحسن صبا به توصیه استادش کلنل علینقی وزیری، به جمعآوری قطعات فولکلوریک موسیقی ایران همت گماشت. چهار مضرابهای زنگ شتر و زرد ملیجه، در قفس، حاصل همین جمعآوری قطعات موسیقی محلی است. صبا در کتابهای خود گوشههای آوازهای محلی را هم وارد کرد. که از آن جمله قطعه معروف دیلمان است که از موسیقی شمال ایران الهام گرفته و صبا خود بسیار شیرین و دلنشین آن را مینواخت.
این کارنامه پربار، چراغ و راهنمای بسیاری از استادان بعدی موسیقی ایرانی شد که در آن زمان شاگردان صبا بودند ابوالحسن صبا سرانجام
ابوالحسن صبا، نیمهشب 29آذر سال 1336 در اوج شکوفایی هنری خود، در سن پنجاه وهفت سالگی دچار عارضه قلبی شد، و لحظاتی بعد در حالی که سر دامان، زنده یاد فریدون رهنما، شاعر و سینماگر فقید داشت چشم از جهان فروبست و در میان نغماتش جاودانه شد، در سوگ ابوالحسن صبا نوشتند: خدایا، تنها شدیم، و تنهایی چه وحشتناک است، و یا: صبا مرد، مرگ او برای ما که مثل او را کم داریم، دهشت انگیزاست، قریب نیم قرن موسیقی ایران را ترویج کردن و یک عمر پرورش دادن آن، ارزش یک حماسه را دارد. شاعری در سوگش سرود:
ای صبا با تو چه گفتند که خاموش شدی
چه شرابی به تو دادند که مدهوش شدی
تو که آتشکدهٴ عشق و محبت بودی
چه بلا رفت که خاکستر خاموش شدی
به چه دستی زدی آن ساز شبانگاهی را
که خود از آن همه شب بیخود و بیهوش شدی
تو به صد نغمه زبان بودی و دلها همه گوش
چه شنفتی که زبان بستی و خاموش شدی
همه اینها بیانگر بازتاب احساسات جامعه نسبت به ابوالحسن صبا بود. در مراسمی که برای بزرگداشت او برگزار شد، شادروان حبیبالله بدیعی، قطعه زرد ملیجه را به همان سبک استاد نواخت، همچنین زنده یاد بنان که از شاگردان برجسته استاد بود، تصنیفی را در سوگ او، در دستگاه سه گاه اجرا کرد به نام ”صبارفت“.
صحبتهای زنده یاد غلامحسین بنان، در مورد چگونگی ساخته شدن قطعه دیلمان شنیدنی است به راستی که صبا پند عافیت طلبان را نشیند و سر در کمند موسیقی ایران گذاشت تا آن را به منزل مقصود برساند..
چنان در قید مهرت پای بندم
که گویی آهویی سردر کمندم
نه مجنونم که دل بردارم از دوست
مدهگر عاقلی بیهوده پندم
یاد او را در جای جای موسیقی ایران میتوان دید و احساس کرد یادش گرامی است و چنین خواهد بود.