رژیم آخوندی چرا چنین بیمحابا اعدام میکند؟ آیا سادیسم میتواند این عملکرد بهشدت جنایتکارانه و ضدانسانی را توضیح دهد؟ یا بایستی آن را یک سیاست و یک خط تلقی کرد؟ در سنجش عملکرد یک حکومت، طبعاً بایستی دلایل سیاسی و نه انگیزههای روانی را مد نظر قرار داد. رژیم زهر خوردهٴ ولایتفقیه، بهشدت خود را از جانب تودههای به جان آمده در معرض تهدید میبیند و جامعه بر اثر فشارهای مافوق تصور اقتصادی و سیاسی در آستانهٴ انفجار و انقلاب قرار دارد، چیزی که در فرهنگ آخوندهای حاکم، «فتنه» نامیده میشود. بنابراین برای دور کردن این تهدید، خود را به آب و آتش میزند. یکی از شیوههایی که حاکمان قسیالقلب آن را در مرعوب کردن مردم، مؤثر یافتهاند، اعدام است. بیجهت نیست که با حرارتی فوقالعاده و با رگهای برآمدهٴ گردن، از تقدس قصاص و اعدام بهمثابه یک حکم الهی و ناموس خدشهناپذیر رژیمشان حرف میزنند و بیجهت نیست که از ابتدای روی کارآمدن روحانی تا کنون، بیش از 700نفر را اعدام کردهاند.
روز شنبه 20اردیبهشت 14 زندانی از جمله یک زن، در زندان قزلحصار کرج بدار آویخته شدند.
روز جمعه 19اردیبهشت، 2 زندانی در زندان زاهدان بدار آویخته شدند.
روز پنجشنبه 11اردیبهشت، 3زندانی در زندان بندرعباس اعدام شدند.
در روزهای 8 و 9اردیبهشت 3 زندانی در مشهد اعدام شدند. در روز 7اردیبهشت، 7زندانی در زندان دیزلآباد کرمانشاه اعدام شدند.
روز شنبه 6اردیبهشت 3زندانی سیاسی جوان از هموطنان اهل سنت بلوچ در ملأعام در شهر زابل بدار آویخته شدند.
در همین روز 6اردیبهشت یک زندانی در سمنان در ملأعام بدار آویخته شد.
روز 4اردیبهشت 2زندانی در زندان مرکزی زاهدان اعدام شدند.
روز سهشنبه 2اردیبهشت، 5زندانی در زندان گوهردشت کرج و یک زندانی در زندان زاهدان اعدام شدند.
روز دوشنبه اول اردیبهشت 6زندانی در زندان قزلحصار کرج و 3 زندانی دیگر در مشهد اعدام شدند.
روز 30فروردین یک زندانی در زندان زاهدان اعدام شد.
در روز 28فروردین 4زندانی در زندان بندرعباس بدار آویخته شدند. 3تن از اعدام شدگان هنگام بازداشت، 17، 16 و 14ساله بودند.
در همان روز 28فروردین، سمکو خورشیدی، از زندانیان سیاسی کرد به اتهام «محاربه» در کرمانشاه بدار آویخته شد.
به این ترتیب از روز 28فروردین، روز تهاجم دژخیمان به زندانیان سیاسی مقاومت در بند350 زندان اوین، رژیم ضدبشری اعدام 55نفر را بهطور رسمی اعلام کرده است. اگر چه اعدام 55نفر طی 3هفته، یعنی بهطور متوسط حدود 3 اعدام در روز، به خودی خود تکاندهنده است، اما اعداد، صرفاً بیانگر ابعاد شقاوت و درندهخویی، آخوندهای خونآشام حاکم بر میهنمان نیست. از جمله اینکه اولاً بسیاری از اعدام شدگان سالهای طولانی، 7، 8، یا 10سال را در زندان و زیر اعدام سپری کرده بودند، یکی از قربانیان، به نام ولیخان نظری 19سال را در زندان گذرانده بود.
تاآنجا که اطلاعات دریافتی نشان میدهد، حداقل 3تن از کسانی که روز 28فروردینماه در بندرعباس بدار کشیده شدند، هنگام دستگیری، نوجوانان 14، 16 و 17ساله بودند.
یک شگرد فوقالعاده جنایتکارانهٴ دیگر که عمق شقاوت رژیم آخوندی را نشان میدهد این است که بعضی از محکومان را چند بار پای چوبهٴ دار میبرند و برمیگردانند. از جمله روز 20اردیبهشت ۵ زندانی از زندان زاهدان را پای چوبهٴ اعدام بردند و حتی طناب دار بر گردن آنها انداختند ولی در آخرین لحظات ۲نفر را بدار کشیدند و ۳ نفر دیگر را به بندهای عمومی بازگرداندند. در این شیوه جنایتکارانه در واقع زندانی چند بار اعدام میشود. او در حالی که شاهد جان کندن دوستان و همبندان خود بوده، از یک قدمی مرگ برگردانده میشود تا روزهای دیگری را همچنان در انتظار اعدام سپری کند. این شیوه که فشار غیرقابل تصوری را بر روح و روان زندانی وارد میکند، در موارد بسیاری باعث به هم خوردن تعادل روانی محکومان شده است.
رژیم آخوندی چرا چنین بیمحابا اعدام میکند؟ آیا سادیسم میتواند این عملکرد بهشدت جنایتکارانه و ضدانسانی را توضیح دهد؟ یا بایستی آن را یک سیاست و یک خط تلقی کرد؟ در سنجش عملکرد یک حکومت، طبعاً بایستی دلایل سیاسی و نه انگیزههای روانی را مد نظر قرار داد. رژیم زهر خوردهٴ ولایتفقیه، بهشدت خود را از جانب تودههای به جان آمده در معرض تهدید میبیند و جامعه بر اثر فشارهای مافوق تصور اقتصادی و سیاسی در آستانهٴ انفجار و انقلاب قرار دارد، چیزی که در فرهنگ آخوندهای حاکم، «فتنه» نامیده میشود. بنابراین برای دور کردن این تهدید، خود را به آب و آتش میزند. یکی از شیوههایی که حاکمان قسیالقلب آن را در مرعوب کردن مردم، مؤثر یافتهاند، اعدام است. بیجهت نیست که با حرارتی فوقالعاده و با رگهای برآمدهٴ گردن، از تقدس قصاص و اعدام بهمثابه یک حکم الهی و ناموس خدشهناپذیر رژیمشان حرف میزنند و بیجهت نیست که از ابتدای روی کارآمدن روحانی تا کنون، بیش از 700نفر را اعدام کردهاند.
آری اعدام و باز هم اعدام، چیزی است که تمام باندهای رژیم بهرغم همهٴ جنگ و دعواهای خود بر سر آن اتفاقنظر دارند. کما اینکه آخوند روحانی هم، اعدام را « «قانون خدا» و «قانون مجلس که متعلق به مردم» است توصیف کرد و در حالی که تلاش میکرد خود را خیلی دل رحم و مدره جلوه دهد، توصیهاش این بود که اعدام بکنید، اما محکوم را که پای چوبهٴ دار میبرید، نزنید و ناسزا ندهید! تازهیین در شرایطی است که رژیم، پس از خوردن زهر اتمی، بیش از هر زمان دیگر از سوی جامعه بینالمللی بهخاطر حقوقبشر زیر فشار میباشد. بیتردید اگر دست رژیم باز بود، چند برابر این اعدام میکرد و بیش از این در ملأعام بدار میکشید، سنگسار میکرد، دست و پا میبرید و چشم درمیآورد. بنابراین اگر ناچار است بهطور مقطعی از شمار اعدامها کم کند، با افزودن بر «کیفیت!» آن، (بخوانید شقاوت و قساوت مافوق تصور) آن را جبران کند. کما اینکه میخواست با بگیر و ببند زندانیان سیاسی در بند350 اوین همین کار را بکند، اما مقاومت زندانیان و خانوادههایشان، تیرش را به سنگ نشاند و اکنون شاهدیم که رژیم پس از شکست و عقبنشینی در آن ماجرا، بر تعداد اعدامهای جمعی افزود.
اما آخوندهای قدرتپرست غافل از آنند که بر حسب قانونمندیهای اجتماعی، بهکار گرفتن بیش از حد سرکوب، جامعه را در برابر آن مقاوم میسازد و اشکال جدید مقاومت را خلق میکند. کما اینکه میبینیم زندانیان عادی و خانوادههای بیپناه آنها، هماکنون به اعتراض و مقاومت برخاستهاند. از جمله
خانوادههای 5زندانی که روز 2اردیبهشت در گوهردشت ، اعدام شدند با در دست داشتن پلاکاردهای «اعدام چرا؟» به تجمع خانوادههای زندانیان سیاسی بند 350 اولین و جمعی از مردم تهران که در مقابل دفتر روحانی برپا شده بود، پیوستند و خانوادههای زندانیان سیاسی اعدام شده در سالهای قبل نیز، امسال بیاعتنا به تهدیدهای رژیم، مراسم یادبود عزیزانشان را برگزار کردند.
اما در اینجا روی سخن با هموطنان شریف وآزاده در خارج کشور است که امکان آن را دارند تا صدای هموطنان و اعدامیان بیصدا و خانوادههای مظلوم و بیپناهشان باشند و با آنچه در توان دارند، دولتهای غربی و مراجع بینالمللی را که با بیعملی خود، عملاً مشوق جنایتکاران حاکم بر ایران بودهاند، مورد سؤال قرار دهند که سکوت و مماشات تا کی؟! تجارت به قیمت جان و سرنوشت مردم ایران تا کجا؟!
روز شنبه 20اردیبهشت 14 زندانی از جمله یک زن، در زندان قزلحصار کرج بدار آویخته شدند.
روز جمعه 19اردیبهشت، 2 زندانی در زندان زاهدان بدار آویخته شدند.
روز پنجشنبه 11اردیبهشت، 3زندانی در زندان بندرعباس اعدام شدند.
در روزهای 8 و 9اردیبهشت 3 زندانی در مشهد اعدام شدند. در روز 7اردیبهشت، 7زندانی در زندان دیزلآباد کرمانشاه اعدام شدند.
روز شنبه 6اردیبهشت 3زندانی سیاسی جوان از هموطنان اهل سنت بلوچ در ملأعام در شهر زابل بدار آویخته شدند.
در همین روز 6اردیبهشت یک زندانی در سمنان در ملأعام بدار آویخته شد.
روز 4اردیبهشت 2زندانی در زندان مرکزی زاهدان اعدام شدند.
روز سهشنبه 2اردیبهشت، 5زندانی در زندان گوهردشت کرج و یک زندانی در زندان زاهدان اعدام شدند.
روز دوشنبه اول اردیبهشت 6زندانی در زندان قزلحصار کرج و 3 زندانی دیگر در مشهد اعدام شدند.
روز 30فروردین یک زندانی در زندان زاهدان اعدام شد.
در روز 28فروردین 4زندانی در زندان بندرعباس بدار آویخته شدند. 3تن از اعدام شدگان هنگام بازداشت، 17، 16 و 14ساله بودند.
در همان روز 28فروردین، سمکو خورشیدی، از زندانیان سیاسی کرد به اتهام «محاربه» در کرمانشاه بدار آویخته شد.
به این ترتیب از روز 28فروردین، روز تهاجم دژخیمان به زندانیان سیاسی مقاومت در بند350 زندان اوین، رژیم ضدبشری اعدام 55نفر را بهطور رسمی اعلام کرده است. اگر چه اعدام 55نفر طی 3هفته، یعنی بهطور متوسط حدود 3 اعدام در روز، به خودی خود تکاندهنده است، اما اعداد، صرفاً بیانگر ابعاد شقاوت و درندهخویی، آخوندهای خونآشام حاکم بر میهنمان نیست. از جمله اینکه اولاً بسیاری از اعدام شدگان سالهای طولانی، 7، 8، یا 10سال را در زندان و زیر اعدام سپری کرده بودند، یکی از قربانیان، به نام ولیخان نظری 19سال را در زندان گذرانده بود.
تاآنجا که اطلاعات دریافتی نشان میدهد، حداقل 3تن از کسانی که روز 28فروردینماه در بندرعباس بدار کشیده شدند، هنگام دستگیری، نوجوانان 14، 16 و 17ساله بودند.
یک شگرد فوقالعاده جنایتکارانهٴ دیگر که عمق شقاوت رژیم آخوندی را نشان میدهد این است که بعضی از محکومان را چند بار پای چوبهٴ دار میبرند و برمیگردانند. از جمله روز 20اردیبهشت ۵ زندانی از زندان زاهدان را پای چوبهٴ اعدام بردند و حتی طناب دار بر گردن آنها انداختند ولی در آخرین لحظات ۲نفر را بدار کشیدند و ۳ نفر دیگر را به بندهای عمومی بازگرداندند. در این شیوه جنایتکارانه در واقع زندانی چند بار اعدام میشود. او در حالی که شاهد جان کندن دوستان و همبندان خود بوده، از یک قدمی مرگ برگردانده میشود تا روزهای دیگری را همچنان در انتظار اعدام سپری کند. این شیوه که فشار غیرقابل تصوری را بر روح و روان زندانی وارد میکند، در موارد بسیاری باعث به هم خوردن تعادل روانی محکومان شده است.
رژیم آخوندی چرا چنین بیمحابا اعدام میکند؟ آیا سادیسم میتواند این عملکرد بهشدت جنایتکارانه و ضدانسانی را توضیح دهد؟ یا بایستی آن را یک سیاست و یک خط تلقی کرد؟ در سنجش عملکرد یک حکومت، طبعاً بایستی دلایل سیاسی و نه انگیزههای روانی را مد نظر قرار داد. رژیم زهر خوردهٴ ولایتفقیه، بهشدت خود را از جانب تودههای به جان آمده در معرض تهدید میبیند و جامعه بر اثر فشارهای مافوق تصور اقتصادی و سیاسی در آستانهٴ انفجار و انقلاب قرار دارد، چیزی که در فرهنگ آخوندهای حاکم، «فتنه» نامیده میشود. بنابراین برای دور کردن این تهدید، خود را به آب و آتش میزند. یکی از شیوههایی که حاکمان قسیالقلب آن را در مرعوب کردن مردم، مؤثر یافتهاند، اعدام است. بیجهت نیست که با حرارتی فوقالعاده و با رگهای برآمدهٴ گردن، از تقدس قصاص و اعدام بهمثابه یک حکم الهی و ناموس خدشهناپذیر رژیمشان حرف میزنند و بیجهت نیست که از ابتدای روی کارآمدن روحانی تا کنون، بیش از 700نفر را اعدام کردهاند.
آری اعدام و باز هم اعدام، چیزی است که تمام باندهای رژیم بهرغم همهٴ جنگ و دعواهای خود بر سر آن اتفاقنظر دارند. کما اینکه آخوند روحانی هم، اعدام را « «قانون خدا» و «قانون مجلس که متعلق به مردم» است توصیف کرد و در حالی که تلاش میکرد خود را خیلی دل رحم و مدره جلوه دهد، توصیهاش این بود که اعدام بکنید، اما محکوم را که پای چوبهٴ دار میبرید، نزنید و ناسزا ندهید! تازهیین در شرایطی است که رژیم، پس از خوردن زهر اتمی، بیش از هر زمان دیگر از سوی جامعه بینالمللی بهخاطر حقوقبشر زیر فشار میباشد. بیتردید اگر دست رژیم باز بود، چند برابر این اعدام میکرد و بیش از این در ملأعام بدار میکشید، سنگسار میکرد، دست و پا میبرید و چشم درمیآورد. بنابراین اگر ناچار است بهطور مقطعی از شمار اعدامها کم کند، با افزودن بر «کیفیت!» آن، (بخوانید شقاوت و قساوت مافوق تصور) آن را جبران کند. کما اینکه میخواست با بگیر و ببند زندانیان سیاسی در بند350 اوین همین کار را بکند، اما مقاومت زندانیان و خانوادههایشان، تیرش را به سنگ نشاند و اکنون شاهدیم که رژیم پس از شکست و عقبنشینی در آن ماجرا، بر تعداد اعدامهای جمعی افزود.
اما آخوندهای قدرتپرست غافل از آنند که بر حسب قانونمندیهای اجتماعی، بهکار گرفتن بیش از حد سرکوب، جامعه را در برابر آن مقاوم میسازد و اشکال جدید مقاومت را خلق میکند. کما اینکه میبینیم زندانیان عادی و خانوادههای بیپناه آنها، هماکنون به اعتراض و مقاومت برخاستهاند. از جمله
خانوادههای 5زندانی که روز 2اردیبهشت در گوهردشت ، اعدام شدند با در دست داشتن پلاکاردهای «اعدام چرا؟» به تجمع خانوادههای زندانیان سیاسی بند 350 اولین و جمعی از مردم تهران که در مقابل دفتر روحانی برپا شده بود، پیوستند و خانوادههای زندانیان سیاسی اعدام شده در سالهای قبل نیز، امسال بیاعتنا به تهدیدهای رژیم، مراسم یادبود عزیزانشان را برگزار کردند.
اما در اینجا روی سخن با هموطنان شریف وآزاده در خارج کشور است که امکان آن را دارند تا صدای هموطنان و اعدامیان بیصدا و خانوادههای مظلوم و بیپناهشان باشند و با آنچه در توان دارند، دولتهای غربی و مراجع بینالمللی را که با بیعملی خود، عملاً مشوق جنایتکاران حاکم بر ایران بودهاند، مورد سؤال قرار دهند که سکوت و مماشات تا کی؟! تجارت به قیمت جان و سرنوشت مردم ایران تا کجا؟!