728 x 90

ليبرتي,

رودی جولیانی: روز آزادی ایران در پیش است و با فداکاری ساکنان لیبرتی محقق می‌شود

-

 -
-
رودی جولیانی در گردهمایی نمایندگان تشکلهای جوانان در پاریس گفت چرا کشور من وعده‌های خود را جهت حفاظت از ساکنان لیبرتی نادیده می‌گیرد در حالی که دارند کشتار می‌شوند؟ چرا به آنها پشت کرده‌اند؟ چرا آمریکا به سند مکتوب حفاظتی که تک‌تک این افراد دریافت کردند، پشت می‌کند؟ چرا داریم این کار را می‌کنیم؟ چرا که نمی‌خواهیم باعث رنجش رژیم ایران شویم. نمی‌خواهیم باعث رنجش ملایان شویم. ما خواهان یک توافق جهت متوقف کردن تکثیر تسلیحات هسته‌یی در ایران هستیم. بنابراین، ما نمی‌خواهیم باعث رنجش آنها بشویم. شرم بر ما.

اسپیتزر
 
اکنون سخن را به کسی می‌دهم که ما در فرانسه وی را هم‌چنان شهردار نیویورک صدا می‌زنیم، آقای جولیانی، کسی که این رفتار خارق‌العاده را داشته و در برنامه‌های تلویزیونی ما ساعتها حاضر بوده و یکی از اولین کسانی بود که در کشورهای غربی به مقابله با تروریسم مذهبی برخاست. آقای شهردار نوبت را به شما می‌دهم.

شهردار رودی جولیانی
 
با تشکر، با تشکر فراوان، خانم رجوی! حضار محترم! همهٴ شما در این سالن،

و به‌طور خاص ساکنان اشرف و لیبرتی که برای ما الهامبخش هستند و روحیه و عزم آنها باعث آزادی مردم ایران خواهد شد. من در این رابطه شکی ندارم. امروز ما برای موضوعاتی که جنبه بود و نبود دارند، این‌جا هستیم، برای امنیت و سلامتی ساکنان کمپ لیبرتی، برای امنیت و آزادی مردم ایران و کل جهان. من بارها این‌جا بوده‌ام و امروز به دو دلیل بسیار شگفت‌زده هستم. اولاً ، تعداد بسیار بالایی از افراد جوان که در جمعیت این‌جا حاضر هستند. شما میانگین سن گروه ما را به میزان 100 درصد کاهش داده‌اید. این فوق‌العاده دلگرم‌کننده است. فوق‌العاده دلگرم‌کننده است که افراد جوان را ببینیم بخشی از این جنبش هستند، چرا که برای آیندهٴ این جنبش بسیار عالیست. من به شما می‌گویم که این امر چه پیامی به رژیم ایران می‌فرستد: این جنبش دارای یک عمر بسیار بسیار طولانی است و کنار رفتنی نیست.

هر چند این مسأله ممکن است در کشور من به نسبت این‌جا در فرانسه و اروپا مهمتر باشد، من همچنین بسیار شوکه هستم، در گذشته هم بوده‌ام اما این را ابراز نکرده‌ام، که به‌دلیل شرکت کنندگان آمریکایی، از آلن درشویتز گرفته تا لوئیس فری، مایکل موکیزی، سناتور توریسلی یا هاوارد دین، که فکر نکنم هیچ موضوع دیگری در جهان وجود داشته باشد که ما حول آن به توافق رسیده باشیم. من نمی‌گویم پیرامون خیلی مسائل توافق نداریم و افراد فکر می‌کنند آمریکا خیلی تجزیه شده است. ما به‌طور واقع حول خیلی از مسائل بنیادی توافق داریم. اما این را می‌گویم که اختلافات زیادی هم داریم. دو عضو برجستهٴ حزب دموکرات، یکی که ریاست این حزب را برعهده داشت و کاندید مقام ریاست‌جمهوری بود و از همان نتایجی برخوردار بود که من در هنگام انتخابات برای ریاست‌جمهوری در حزب جمهوریخواهان داشتم. ما در این رابطه یک فصل‌مشترک داریم. دو وزیر دولتی برجسته در این‌جا شرکت دارند، یکی که از طرف بوش تعیین شد و دیگری از طرف کلینتون و یک وکیل مشهور آمریکایی که برای حقوق مدنی و حقوق‌بشر در خیلی از عرصه‌ها مبارزه کرده است، یعنی آلن درشویتز. این یک ترکیب بسیار بسیار عجیب از طیف راستها، چپها و میانه‌های سیاسی است، و من نمی‌فهمم که چرا دولتم آن قدر با این موضوع مشکل داشته است. اصلاً نمی‌فهمم که چرا ما در این رابطه آن قدر در ابهام هستیم. در آمریکا ما به این می‌گوییم یک امر بدیهی. ساکنان اشرف و لیبرتی باید از حفاظت برخوردار شوند. چرا؟ چون به آنها قول داده شده بود. این به آنها توسط آمریکا خیلی وقت پیش به‌طور مکتوب قول داده شده بود. باید از حفاظت برخوردار شوند، آمریکا باید به وعده‌های خود عمل کند و آمریکا باید فوراً بدون هیچ سؤالی هواپیماهایی به عراق بفرستد و آنها را به آمریکا منتقل کند. این راه‌حل شرافتمندانه، درست و انسانی است. این‌که چرا صورت نمی‌گیرد، خودش یک فاجعه است.

امروز ما این‌جا در سالروز دومین حمله به اشرف گرد آمده‌ایم، که طی آن 36تن کشته و صدها تن مجروح شدند. رژیم مالکی، تحت هدایت رژیم ایران، تا کنون آن طور که من شمارش کرده‌ام 6 حمله بزرگ انجام داده، یعنی 3 حمله علیه اشرف و 3 حمله علیه لیبرتی. بعد از این‌که به آنها وعدهٴ حفاظت در کمپ لیبرتی داده شد، سه حمله علیه کمپ لیبرتی صورت گرفت که کشته و مجروحان زیادی بر جای گذاشته است. همچنین افرادی از کمپ اشرف به گروگان‌ گرفته‌ شده‌اند. همه اینها تحت وعده‌های حفاظت صورت گرفتند. سالهای سال حفاظت از طرف آمریکا و ملل‌متحد وعده داده شده بود. طی سه سال اخیر حفاظت از جانب ملل‌متحد وعده داده شده است، از وزیر خارجه هیلاری کلینتون، افراد دیگر از وزارت‌خارجه و قولهایی از حفاظت که آنها داده‌اند. نتیجه نهایی چه بوده است؟ قتل‌عام، کشتار. خیلی وقت پیش من گفتم که کمپ لیبرتی یک اردوگاه کار اجباری خواهد بود، نه یک کمپ بازداشت، بلکه یک اردوگاه کار اجباری. ملل‌متحد اکنون در گزارش خود که خانم رجوی به شما نشان داد با این نظر موافق است. اما این بدتر از آن است که من تصور می‌کردم. این یک کمپ بازداشت نیست، بلکه یک قتلگاه است. این افراد در حالی‌که ما داریم با آنها صحبت می‌کنیم، در حالی‌که فردا یا روز بعد از آن به ما گوش می‌دهند، جانشان در خطر است. این وضعیت نباید در دنیای مدرن امروزی وجود داشته باشد. این نباید در یک جهان که دارای ملل‌متحد است وجود داشته باشد. این وضعیت نباید در جهانی که دارای یک ایالات متحده است که در آن تعهداتی داده شده، وجود داشته باشد. چرا این تعهدها نقض می‌شوند؟ به‌خاطر بدترین دلایل نقض می‌شوند.

چرا کشور من وعده‌های خود را جهت حفاظت از این افراد، نادیده می‌گیرد در حالی که دارند کشتار می‌شوند؟ چرا به آنها پشت کرده‌اند؟ چرا آمریکا به سند مکتوب حفاظتی که تک‌تک این افراد دریافت کردند، پشت می‌کند؟ چرا داریم این کار را می‌کنیم؟ چرا که نمی‌خواهیم باعث رنجش رژیم ایران شویم. نمی‌خواهیم باعث رنجش ملایان شویم. ما خواهان یک توافق جهت متوقف کردن تکثیر تسلیحات هسته‌یی در ایران هستیم. بنابراین، ما نمی‌خواهیم باعث رنجش آنها بشویم. از چه موقع ما اجازه می‌دهیم افراد کشتار شوند چرا که نگران ناراحت کردن دیکتاتورهای قاتل هستیم، یعنی افراد بی‌رحم و دهشتناکی که میلیونها نفر را کشته‌اند و بزرگترین حامی تروریسم دولتی در جهان هستند. آنها دارند از قتل‌عام در سوریه حمایت می‌کنند و آمریکا نگران است که باعث ناراحتی آنها شود. شرم بر ما.

شجاعت ما کجا رفته؟ اصول ما کجا رفته؟ برآشفتگی اخلاقی ما کجا رفته است؟ و همهٴ اینها به‌خاطر مذاکرات هسته‌یی و از توافق موقت است. به نظر می‌رسد که مذاکرات هسته‌یی هم اشتباه فاحشی خواهد بود. در توافق موقت شما خواهید دید که توافق نهایی چه به ما خواهد داد.

این سالها قطعنامه‌های ملل‌متحد را کاملاً نادیده گرفته است. سالها اندیشه، استدلال و مناقشه را نادیده گرفته است. تمام هدف قطعنامه‌های ملل‌متحد و مذاکرات این بود که یک ایران غیراتمی داشته باشیم. این به‌معنی یک ایران بدون هیچ‌گونه مواد اتمی است، رژیم ایران نمی‌تواند اورانیوم را برای اهداف صلح‌آمیز غنی کند. می‌پرسید چرا، چرا نباید اجازه داشته باشند برای اهداف صلح‌آمیز استفاده کنند؟ زیرا آنها یکی از شرورترین، غیرقابل اتکاترین و دیوانه‌ترین رژیمها در جهان هستند. به این دلیل است. ما به افراد دیوانه اجازه نمی‌دهیم تسلیحات اتمی داشته باشند.

و اگر نیاز باشد افرادی را در کشور خودم از خواب بیدار می‌کنم. آنها بیش از هر کشور دیگر برای کشتن آمریکاییها طی 20 تا 30سال اخیر اقدام کرده‌اند، از جمله گروگان گرفتن آنها و همدستی در کشتار سربازان ما در عراق. ما می‌خواهیم به آنها اجازه غنی‌سازی اورانیوم بدهیم و ادعا کنند که برای اهداف صلح‌آمیز است؟ به آنها اعتماد کنیم که آن اورانیوم که برای اهداف صلح‌آمیز استفاده می‌کنند را ظرف یک ماه، دو ماه یا سه ماه به درجه تسلیحاتی و تسلیحات هسته‌یی تبدیل نکنند؟ آیا فکر می‌کنید می‌توانید به این رژیم اعتماد کنید؟ آیا در این رابطه شکی دارید؟ چه مرگمان است؟ ما کاملاً داریم به سمت اشتباهی می‌رویم، و فاجعه این مسأله این است که داریم جان افرادی را در کمپ لیبرتی و در ایران قربانی می‌کنیم. ما حتی کشتاری که در ایران صورت می‌گیرد را نادیده می‌گیریم تا به توافقی دست‌یابیم که توافق اسفناکی خواهد بود. من مطمئن نیستم که حتی اگر یک توافق خوب بود باید این موارد را نادیده می‌گرفتیم. ما قطعاً نباید این موارد را برای یک توافق خطرناک و افتضاح نادیده بگیریم. توافق باید این باشد، نه چیزی کمتر، و کنگره آمریکا نباید توافقی را تصویب کند، مگر این‌که تک‌تک این مفاد در آن وجود داشته باشد:
اولاً و از همه مهمتر، این تو. افق باید صریحاً قید کند که رژیم ایران نباید قادر به داشتن هر گونه مواد اتمی از هر نوع باشد. تمامی آن باید نابود شده و منتقل شود، زیرا نمی‌شود به آنها اعتماد کرد. آنها قبلاً ما را فریب دادند و دیگر اجازه نخواهند داشت که بار دیگر ما را فریب دهند.

ثانیا، شفافیت. این حکومت باید رو به بازرسیها باز باشد. برای این‌که کشوری درهای خود را به بازرسیهای معنی‌دار باز کند، باید درها را برای بازرسی باز کند. بنابراین ما نیاز به شفافیت داریم. باید به حقوق‌بشر احترام گذاشته شود. زندانیان سیاسی باید آزاد شوند و قطعاً در کوتاه‌مدت آنها باید اجازه ملاقات داشته باشند تا ما بتوانیم ببینیم با آنها چگونه رفتار می‌شود.

رژیم ایران باید دخالت خود در قتل‌عام در سوریه را فوراً متوقف کند و در اقدام در این موارد، و هر چیز دیگری که در این توافق وجود داشته باشد، هرگز نباید از موضع آمریکا که حامی تغییر رژیم در ایران است، کوتاه بیاییم، چرا که این تنها پاسخ واقعی است و این یک برنامه واقع‌گرا خواهد بود. برای رسیدن به این برنامه، باید نسبت به این رژیم که دهه‌ها مشغول کشتار است، واقع‌بین باشیم. 120هزار عضو مجاهدین خلق توسط این رژیم قتل‌عام شده‌اند و این تنها بخش کوچکی از افرادی است که آنها از 1980 و 1981 تا کنون کشته‌اند.

افراد می‌گویند روحانی یک مدره شده است. آری، او واقعاً یک مدره شده است! در دوره همین روحانی «مدره» بیش از 700 اعدام در ایران صورت گرفته است. اعدامهای علنی، آنهایی که می‌توانیم بشماریم و نه اعدامهایی که در خفا صورت می‌گیرد و ما نمی‌بینیم. 700 مورد. این بیش از هر دوره‌یی تحت ریاست احمدی‌نژاد است. بنابراین احمدی‌نژاد شاید مانند یک قاتل دیوانه صحبت می‌کرد، اما روحانی دارد مثل یک دیوانه قاتل عمل می‌کند. او دارد افراد را در تعداد انبوه می‌کشد. چرا چنین افزایشی در اعدامها بوده است؟ من معتقدم دو دلیل وجود دارد. یکی، نگرانی از این‌که دارند کنترل خود را از دست می‌دهند.

تنها چیزی که ملایان می‌فهمند، حفظ خود است. بنابراین، آنها دارند کنترل و خشونت حتی بیشتری اعمال می‌کنند. آنها حتی سرکوب را شدت بخشیده‌اند در حالی‌که گزارشگران ملل‌متحد به این موارد اشاره کردند، این صحبتها از مدراسیون جهت فریب ملل‌متحد و غرب است، زیر آنها فکرمی کنند که این فریب دادن می‌تواند رو به مردم خودشان هم به آنها کمک کند. به این دلیل است که آن قدر اعدام می‌کنند و ما بیش از حد نفهم هستیم اگر آن را درک یا قبول کنیم.

غنی‌سازی آنها توسط اعضای مجاهدین در دو نوبت کشف شد. بنابراین، اگر الآن وارد این برنامه می‌شوی و به بازرسیها جواب مثبت می‌دهی ولی در عین‌حال می‌خواهی فریبکاری کنی، پس باید افرادی را که ممکن است این فریب تو را کشف کنند، از میان برداشت. آنها را دلسرد می‌کنید، طرد می‌کنید، می‌ترسانید و تهدید می‌کنید و من معتقدم بسیاری از قتلهایی که دارد صورت می‌گیرد جهت حذف اعضای مجاهدین خلق است و حذف دیگرانی که می‌توانند گزارشهایی مربوط به فریبکاری رژیم ایران بعد از اجازه بازرسیها را بدهند. ما این را هم به‌رسمیت نمی‌شناسیم.

نتیجه‌گیری اجتناب‌ناپذیر از همهٴ این مسائل این است که ما باید یک تغییر رژیم داشته باشیم. ما تغییر رژیم در مصر و لیبی داشتیم. ما باید تغییر رژیم در سوریه داشته باشیم. این ممکن است صورت نگیرد. ما از همهٴ اینها حمایت کردیم و در آن شرایط ما یک مشکل جدی داشتیم که آیا از بد به بدتر نمی‌رویم؟ در چند مورد ما از بد به بدتر رفتیم. اما موضوع حاضر ما چنین مشکلی نداریم. تغییر رژیم در ایران نسبت به لیبی، مصر یا سوریه لازم است، مشروع است و مهم است. اما این‌جا ما وضعیتی نداریم که آیا از بد به بدتر می‌رویم یا خیر، چرا که می‌دانیم می‌توانیم از بد به خیلی خوب برویم. این سازمان مدافع تمامی اصولی است که برای تشکیل یک ایران مسئول و درست ضروری است. آنها این را با خون 120هزار نفر اثبات کرده‌اند. آنها این را با خون شهدای اشرف و لیبرتی اثبات کرده‌اند، چرا که همه این موارد آنها را قویتر و متعهدتر به اصول دموکراسی، انتخابات، حقوق اپوزیسیون، آزادی ادیان و حقوق زنان کرده است. رهبر آنها یک زن است، یک زن فوق‌العاده.

آنها حامی یک ایران شفاف، ایرانی که طبق اصول و صادقانه نسبت به بازرسیها روی باز دارد و مهمتر از همه آنها حامی ایرانی غیراتمی هستند. به‌طور واقع ایرانی غیراتمی. بنابراین، تغییر رژیم هدف نهایی است.

خطاب به ساکنان لیبرتی و اشرف، که همواره دوست دارم سخنانم را با صحبت با آنها تمام کنم چون مطمئنم آنها این را می‌شنوند، (می گویم) هرگز امید را از دست ندهید. می‌دانم که روزهای بسیار سختی وجود دارد. اما روز آزادی برای ایران در پیش است. من روز آن را نمی‌دانم، ساعت آن را نمی‌دانم، اما می‌دانم که در پیش است، چرا که در قلب شما است، در دعاهای شما است و به یمن فداکاری شما دارد محقق می‌شود و دارد همچنین به یمن جانفشانی همه این افرادی که از شما حمایت می‌کنند، محقق می‌شود، افرادی که به شما اعتقاد دارند و عشق می‌ورزند. و وقتی این تحول صورت بگیرد، که حتماً صورت می‌گیرد، به یمن رهبری خانم رجوی و همهٴ شما و کاری که شما کرده‌اید، ایران جدید بر اساس روح آزادی بنا خواهد شد. آزادی حقیقی، شهدای آزادی، چرا که آنها به ایران عزم، شجاعت، قدرت و شهامت خواهند داد تا این دیکتاتورهای قاتل را نابود کنند و به مردم ایران دولتی بدهند که شایستهٴ آن هستند. با تشکر از شما و برکت خدا بر شما باد.

فریدون سید احمدی
 
با سلام به شما و با درود و اجازه از خواهر مریم، رئیس‌جمهور برگزیده مقاومت ایران، من فریدون سید احمدی هستم و امروز مفتخرم که همراه با جوانان مسئولیت اجرای بخشی از برنامه را بر عهده‌ دارم. پدرم سیدعلی سیداحمدی از شهیدان سرفراز کهکشان زهره در 10شهریور در اشرف که به همراه 51 مجاهد قهرمان دیگر جانش را برای آرمانش و در راه خدا و خلق فدا کرده. من به‌عنوان یک انسان، یک ایرانی، یک مبارز آزادیخواه و یک مجاهد خلق به همه آنها درود می‌فرستم و به آنها افتخار می‌کنم. همچنین از این‌جا به رزم آوران آزادی در لیبرتی سلام می‌کنیم و با آنها عهد می‌کنیم که با همه توش و توانمان در مسیر آنها که مسیر آزادی و رهایی خلق و میهن اسیرمان است و در دفاع از سازمان پرافتخار مجاهدین خلق ایران، گنجینه بزرگ استقلال و آزادی ملت ایران دمی از پای نخواهیم نشست. در این مسیر، صباها و آسیه‌ها و رحمانها برای ما نقطهٴ انگیزش هستند. و به یاد آنها عزممان هر روز برای جنگ صد برابر برای سرنگون کردن این رژیم ضدبشر هر روز جزمتر می‌شود.
در برنامه امروز 43 انجمن و کمیته و اتحادیه و کمیته جوانان هوادار مقاومت ایران حمایت خودشان را از این گردهمایی اعلام کردند و نمایندگان آنها برای شرکت در این برنامه حضور دارند. متأسفانه به‌دلیل کمبود وقت فقط می‌توانیم برخی از آنها را بشنویم. الآن از نمایندگان انجمنهای فرانسه و کانادا می‌خواهم که روی سن بیایند. سارا نوری، نماینده انجمن جوانان برای ایران آزاد از فرانسه، سهند آذری، نمایندهٴ انجمن جوانان ایرانی دموکرات از کانادا، رضا رضایی نماینده انجمن، صبا: تا آخرش ایستاده‌ایم از کانادا، خواهش می‌کنم بفرمایید.

سارا نوری
 
خانم رئیس‌جمهور، میهمانان گرامی، دوستان عزیز، با تشکر از فرصت و افتخاری که به من دادید تا در این گردهمایی شرکت کنم. من سارا نوری، یک وکیل ایرانی مقیم فرانسه و عضو کانون وکلای پاریس هستم. والدین من هر دو متولد ایران بودند و بعد از سرکوب وحشتناک مردم ایران توسط رژیم ملایان که 33سال پیش آغاز شد، آنها وارد تبعید شدند. پدرم یک دیپلومات سابق است که درست در شروع خونریزیها تصمیم به جدایی از رژیم ایران گرفت. او در کنار مقاومت ایران و به‌طور خاص مجاهدین، که همواره معتقد بود تنها آلترناتیو دموکراتیک و معتبر در برابر دیکتاتوری ملایان هستند، مبارزه کرده است. مادرم یک مهندس معماری است که در پاریس تحصیل کرد، یعنی همآنجایی که با پدرم آشنا شد و هر دو زندگی خود را وقف مبارزه برای دموکراسی، آزادی و حقوق‌بشر در وطن خود کرده‌اند. مادرم همچنین یک فعال حقوق زنان است و همواره از شورای ملی مقاومت ایران و رهبری مریم رجوی حمایت کرده است. بنابراین، من در محیط سیاسی که حول این آرمان بزرگ نهفته است، بزرگ شدم. من در اوایل جوانیم شروع به شرکت در تظاهرات، جلسات و اعتراضات کردم، یعنی اقداماتی علیه درد و رنجی که دیکتاتوری مذهبی بر مردم ما، به‌طور خاص زنان و جوانان مانند خودم، اعمال کرده است. در حالی که هنوز یک نوجوان بودم، به‌شدت تحت تأثیر جانفشانی، ایمان، امید و فداکاری اعضای مجاهدین و شورای ملی مقاومت ایران برای رهایی خلقشان از دیکتاتوری ملایان، قرار گرفتم و کاملاً قانع شدم که این یک مبارزه کاملاً مشروعی است.

میهمانان محترم، اجازه بدهید از فرصت حضور دوستان آمریکایی این جنبش مقاومت استفاده کنم تا نگرانی عمیق خودم را پیرامون رویکرد دولت آمریکا نسبت به مسأله ایران ابراز کنم. به نظر من برخی از افراد مسئول قدیمی‌ترین دموکراسی جهان، به‌طور خاص در کاخ سفید و وزارت خارجه، بیشتر نگران مماشات با ملایان هستند تا به فراخوان آزادی که از ایران شنیده می‌شود، گوش دهند. از زمانی که حسن روحانی رئیس‌جمهور شد، مقامات رژیم بیش از 500 مورد اعدام را اعلام کرده‌اند، که برخی در ملأعام بوده است. این شامل زنان و نوجوانان می‌شود و برخی زندانیان سیاسی به‌عنوان قاچاقچی مواد مخدر حلق‌آویز می‌شوند.

من همچنین به‌شدت نگران وضعیت 3هزار عضو مجاهدین شامل1000 زن هستم، که اکنون در زندانی در عراق به نام کمپ لیبرتی هستند. آنها در کمپ اشرف توسط نیروهای عراقی، که دستورات خود را از مالکی می‌گرفتند و دولت او دست‌نشاندهٴ رژیم ایران است، مورد حمله و قتل‌عام قرار گرفتند. بعد از این‌که به اجبار به کمپ لیبرتی منتقل شدند، حملات و کشتارها ادامه داشته است.

ما این‌جا یک نمونه فاجعه‌باری از نقض قانون بین‌المللی و همچنین نقض قانون انسان‌دوستانه بین‌المللی را داریم. دولت آمریکا دارای یک مسئولیت مستقیم است. دولتهای غربی نباید بار دیگر اجازه دهند توسط رژیم ملایان فریب داده شوند و وارد سلسله اعمالی شوند که تنها در خدمت سیاست توسعه طلبی و ترور از جیب مردم ایران است. بگذار از خود سؤال کنیم چه چیزی در ایران تغییر کرده از زمانی که این به‌اصطلاح مدره رئیس‌جمهور شده است؟ من از حضور بسیاری از شخصیتها و شهروندان عادی آمریکایی در طرف ما احساس دلگرم‌کننده قوی دارم. من بابت هر کاری که برای کمک به این مبارزان آزادی کرده‌اید، قدردانی می‌کنم. مبارزان آزادی از انقلابهای فرانسه و آمریکا الهام می‌گیرند که آزادی و خوشبختی را برای مردم این کشورها به ارمغان آوردند. آنها خواهان چیزی جز کمک برای پایان دادن به دیکتاتوری و بی‌عدالتی در کشور خودشان نیستند تا این ملت بزرگ بتواند به جهان آزاد و دموکراتیک بپیوندد و به پیشرفتهای آن کمک کند.
با تشکر از حمایت و کمکهای شما.

سهند خوش باطن
 
خانمها و آقایان، و هموطنان هوادار مقاومت ایران
بسیار مفتخرم که در این‌جا حضور دارم و این امکان به من داده شد بتوانم پیام همکارانم در کانادا را منتقل کنم. من این‌جا به‌نمایندگی از انجمن جوانان دموکراتیک ایرانی گروهی متشکل از دانشجویان ایرانی مقیم کانادا که متعهد به اصول دموکراتیک به‌طور خاص در رابطه با ایران می‌باشد، حضور دارم.

من حمله وحشیانه چند سال پیش به اشرف را به یاد می‌آورم. می‌بینم که هامویهای اهدایی آمریکایی از روی پناهندگان ایرانی عبور می‌کنند. کسانی که که به آنها به‌طور قانونی قول حفاظت داده شده بود.

حرمت حقوق‌بشردوستانه بار دیگر مورد حمله قرار گرفت ولی این بار بسیار نزدیک به من بود. کاملاً غیرقابل‌قبول بود که این حمله علیه جان زنان و مردان شجاعی بود که برای دموکراسی و تغییر رژیم در ایران مبارزه می‌کردند. در آن زمان من در سومین سال تحصیلم در تورنتو بودم که فراخوانی برای اعتصاب‌غذا در واشینگتن دی.سی در اعتراض به حمله به کمپ اشرف توسط نیروهای عراقی شنیده شد. تصمیم در مورد به تعویق انداختن تحصیلاتم آسان نبود، ولی در واقع این بهترین تصمیمی بود که تا به‌حال گرفته بودم. وقف کردن و صرف زمان برای آرمان مقاومت ایران و دفاع از اشرف کماکان سنگ زیربنا و شالوده زندگی من بوده و امیدوارم که هم‌چنان ادامه داشته باشد. سالها بعد مبارزه ادامه می‌یابد، آخوندهای مستأصل طی سالیان تلاش می‌کنند خودشان را از دست تهدید اصلی‌شان خلاص کنند. اعضای سازمان مجاهدین در اشرف بودند و الآن در لیبرتی مستقر هستند. از یکطرف آب، غذا، برق و خدمات درمانی به‌طور مکرر از آنها دریغ می‌شود. فراتر از لیبرتی، فرستادن جوخه‌های کشتار به اشرف بود. از سوی دیگر، یک بسیج شیطان‌سازی با بودجه رژیم آخوندهای حاکم بر ایران برای بی‌اعتبار ساختن اپوزیسیون اصلی وجود دارد.

خانمها، آقایان!
آنها تلاش کرده‌اند و تلاش می‌کنند، ولی شکست خورده‌اند و باز هم شکست خواهند خورد. یکی از جنبه‌های انگیزانندهٴ این جنبش برای من انعطاف و ارادهٴ این جنبش است. من همیشه به یاد مردی می‌افتم که پرزیدنت روزولت در سخنرانی خود از آن یاد می‌کند، و من به سازمان مجاهدین و زنان و مردان در لیبرتی فکر می‌کنم. این سخنرانی چنین بود:
این نکوهشگر نیست که به‌شمار می‌آید، کسی روی این انگشت نمی‌گذارد که مرد قوی زمین خورد یا کسی که این کار را کرد می‌توانست بهتر از آن را انجام بدهد. امتیاز واقعی از آن کسی است که به‌طور حقیقی در صحنه است، کسی که چهره‌اش با خاک و عرق و خون پوشیده شده، کسی که شجاعانه تلاش می‌کند، کسی که بارها و بارها به موفقیت نرسیده، ولی هرگز گمراه نمی‌شود. چرا که هیچ تلاشی بدون خطا و نقص نیست، اما کسی که جدیت و از خودگذشتگی و اشتیاقهای بزرگ را می‌شناسد کسی است که خود را وقف یک آرمان با ارزش می‌کند، در بهترین حالت در پایان پیروزی و موفقیتهای بزرگ است و در بدترین حالت، اگر شکست بخورد، حداقل در شرایطی است که شجاعت زیادی به خرج داده و شکست خورده، به‌طوری که جایگاهش هرگز با کسانی که روح سرد و ترسو دارند و نه پیروزی و نه شکست را نمی‌شناسند، یکی نیست.
بسیار متشکرم

رضا رضایی
 

دوستان عزیز، مهمان محترم، من رضا رضایی هستم و یکی از انجمنهای دانشجویان ایرانی مستقر در کانادا را نمایندگی می‌کنم. امروز این‌جا نیستم که از کرده‌هایم یا کارهایی که می‌خواهم بکنم بگویم، من این را به سیاستمداران واگذار می‌کنم. بلکه این‌جا هستم تا امروز در مورد حقیقت بگویم، یعنی احساساتم نسبت به این سازمان و تأثیری که بر من و نسل من داشته است، بگویم.

واقعیت این است که من هرگز کشورم را ندیده و به دور از آن به دنیا آمدم، در میان شهر که اکنون من آن را خانه خود می‌نامم. دور از گرمای شدید، دور از تعصبات سیاسی و تعقیب مستمری که برای مردم ایران به یک امر روزمره تبدیل شده است. واقعیتی که به خوبی برای بسیاری از شماهایی که این‌جا هستید آشنا است، از جمله والدین من. توسط آنها بود که من از کشورم و این سازمان مطلع شدم، از داستانهای فداکاری، پایداری و مقاومت. داستانهایی مانند عموی 32ساله‌ام که یک جراح مجرب بود و یک زندگی پر از نعمت، امنیت و ثبات را برای آرمانی که او و 120هزار تن دیگر برای آن شهید شدند، کنار گذاشت. آرمانی که تنها برای زمزمه کلمه مجاهد مرگ حتمی در پیش رو بود. اما آنها از مرگ نهراسیدند، بلکه از آن مانند دوست استقبال کردند، چرا که به چیزی معتقد بودند، چیزی فراتر از خود.

داستانهایی از ساکنان کمپهای اشرف و لیبرتی در 11سال اخیر که مورد بمباران، حمله، غارت و تاراج قرار گرفته‌اند، وجود دارد. آنها امید را از دست نداده‌اند و می‌باید رودرروی واقعیت سخت مقاومت قرار می‌گرفتند. اجساد عزیزان خود را بلند کنند و بمانند در جایی که قبلاً در آن مستقر بودند. اما باز هم به مقاومت، مبارزه و پایداری ادامه می‌دهند چرا که به آرمانی معتقدند، آرمانی که با یک دانشجو در دهه 60میلادی آغاز شد که از من بزرگتر نبود. آرمانی برای برابری، آزادی و عدالت اجتماعی. آرمانی که به یک سازمان تکامل یافت، سازمانی که به یک جنبش رشد کرد، جنبشی که نسلی را تعریف کرد، بر علیه نظامی شورید و الهام‌بخش یک انقلاب بود. جنبشی که امروز بر علیه همه سختیها و بر خلاف همه انتظارات کماکان کامل است، از جلا نیافتاده و بیش از هر زمانی دیگر قوی است. جنبشی که الهام‌بخش یک نسل جدید بوده است، یعنی نسل من. نسلی از نداها، صباها، ستارها و رحمانها. نسلی که آرام ندارد و تشنه تغییر است. نسلی که خوشبین است و نور را در تاریکی می‌بیند.

نور در چشمان زنی که این جنبش را به دوران جدیدی از برجستگی هدایت کرده است. زنی که میراث آن دانشجو را ادامه داده است، یعنی محمد حنیف‌نژاد، و هرگز پشت سرش را نگاه نکرده است. و امروز ببینید چقدر پیشرفت کرده‌اید، مریم رجوی، شما الهام‌بخش زنان، جوانان، سرکوب‌شدگان، الهام‌بخش ساکنان کمپ لیبرتی، الهام‌بخش آخرین کلام صبا، هستید.

بنابراین، بگذار بیان شود، همان‌طور که صبا چقدر شجاعانه گفت، که مریم رجوی، من هم تا به آخر خواهم ایستاد.
با تشکر

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/96b7a774-0b0b-4869-b016-56929f380ef1"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات