خمینی 4روز بعد از ورود به تهران بازرگان را در 16بهمن 57 بهعنوان نخستوزیر دولت موقت معرفی کرد و مهمترین کار این دولت را انتخابات مجلس مؤسسان شمرد:
«ما بهواسطه اتکاء به این آرای عمومی که شما آلان میبیند و دیدید تا کنون که آراء عمومی با ماست و ما را بهعنوان رسالت فرمایید یا به رهبری همهٴ قبول دارند از این جهت ما یک دولتی را معرفی میکنیم رئیس دولتی را معرفی میکنیم موقتاً دولتی تشکیل بدد که هم به این آشفتگیها خاتمه بدد و هم یک مسأله مهمی که مجلس مؤسسان است، انتخابات مجلس مؤسسان را درست کند و مقدمات او را درست کند و مجلس مؤسسان تأسیس بشد و همینطور مجلس انتخابات هم درست بشد لهذا ما دولت موقت را تعیین کردیم و از خدای تبارک و تعالی میخوام که توفیق بدد به آقای مهندس بازرگان که این مأموریت را به وجه احسن انجام بدهد»
روز بعد متن مکتوب حکم نخستوزیری بازرگان هم منتشر شد. در این حکم که به تاریخ 6 ربیعالاول سال 1399 هجری قمری (15بهمن57 یعنی در سومین روز ورود خمینی به تهران) نوشته شده است، خمینی خطاب به بازرگان که او را «مأمور تشکیل دولت موقت» کرده است، میگوید:
«ترتیب ادارهٴ امور مملکت و خصوصاً انجام رفراندم و رجوع به آرای عمومی ملت درباره تغییر نظام سیاسی کشور به جمهوری اسلامی و تشکیل مجلس مؤسسان از منتخبان مردم جهت تصویب قانون اساسی نظام جدید و انتخاب مجلس نمایندگان ملت بر طبق قانون اساسی جدید را بدهید».
بنابراین علاوه بر اداره امور جاری کشور، دولت موقت سه وظیفه دارد:
1-انجام رفراندم دربارهٴ تغییر نظام سیاسی کشور به جمهوری اسلامی
2-تشکیل مجلس مؤسسان جهت تصویب قانون اساسی
3-انتخاب مجلس نمایندگان ملّت
میبینید که یک هفته قبل از سقوط رژیم شاه در 22بهمن، هم رفراندم و هم «جمهوری اسلامی» از پیش تعیینتکلیف شده بود.
خمینی: «به مجرد اینکه این نظام به هم بخورد جایگزین آن را ما داریم. و یک نظام اسلامی، جمهوری اسلامی متکی به آرای عمومی و متکی بر قوانین اسلام».
دو هفته بعد از 22بهمن هم خمینی در روز 9اسفند اعلام کرد: «آنچه اینجانب به آن رأی میدهم جمهوری اسلامی است... . نه یک کلمه زیاد و نه یک کلمه کم»!
روز بعد، پس از رسیدن به قم بلادرنگ گفت: «آنها که در نوشتهجاتشان از جمهوری دم میزنند جمهوری فقط، یعنی اسلام نه. آنهایی که جمهوری دموکراتیک میگویند یعنی جمهوری غربی، جمهوری اسلامی نه! آنها میخواهند باز همان مصائب را با فرم دیگه برای ما ببار بیاورند».
خمینی: «آنها که درنوشتهجاتشان از جمهوری دم میزنند جمهوری فقط یعنی اسلام نه. آنهایی که جمهوری دموکراتیک میگویند یعنی جمهوری غربی، جمهوری اسلامی نه! آنها میخواهند باز همان مصائب را با فرم دیگه برای ما ببار بیاورند».
یک روز قبل از میتینگ بزرگ مجاهدین در خزانه در 4خرداد58 خمینی باز هم شخصاً به صحنه آمد و برای نفی دموکراسی و دموکراتیسم و برای آببندی کردن اسلام دموکراتیک و جمهوری دموکراتیک اسلامی که حرف مجاهدین بود و بازرگان هم از آن حمایت کرده بود، گفت: «هرکس جمهوری را بخواهد دشمن ماست برای اینکه دشمن اسلام است. هرکس پهلوی جمهوری اسلامی، دموکراتیک بگذارد این دشمن ماست. هرکس جمهوری دموکراتیک بگوید، او دشمن ماست. برای اینکه معلوم است اسلام را نمیخواهد، ما اسلام را میخواهیم».
***
پنج روز بعد از آنکه در 9اسفند57 خمینی جمهوری اسلامیاش را با حکم نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر، اعلام کرد، بیش از یک میلیون نفر از مردم تهران در 14اسفند به مزار مصدق شتافتند. پدر طالقانی که نخستین سخنران بود، با بیاناتی بسیار رسا و شیوا از مصدق بهعنوان «مرد ملّت» و «مرد نهضت» تجلیل کرد و اینکه چگونه مانند حضرت موسی در دربار یا پیرامون دربار قاجار بزرگ شد اما تحول پیدا کرد و مرد ملّت شد. مانند پزشکی ماهر بر روی نقطه درد انگشت گذاشت که همان نفت و ملی کردن آن بود. «نام او برای دشمنان ملّت وحشت انگیز بود».
«در مقابل ملّت مثل خاک خضوع میکرد... . اما در مقابل استعمار قوی انگلیس که سیطرهاش تمام دنیا را گرفته بود، مثل شیر میغرّید»... .
پدر طالقانی همچنین خاطرهای از یک دیدار خصوصی خودش با کاشانی را نقل کرد و گفت، روزی که گفتگو بود در بین مردم که کاشانی از زاهدی حمایت میکند و توطئهیی در کار است «پنهانی رفتم منزل ایشان. او در اتاقش تنها بود. بریدهای از خربزه در دست داشت بهعنوان تعارف جلوی من گرفت. گفتم حضرت آقای آیتالله دارند زیر پایت خربزه میگذارند. مواظب باش! گفت اینطور نیست من حواسم جمع است»... . پدر طالقانی سپس به تفصیل توضیح داد که چگونه شیطان و هوای نفس باعث جدا شدن کاشانی از مصدق گردید و این طبعاً برای دار و دسته خمینی بسیار گزنده بود.
***
وقتی پس از پدر طالقانی نوبت به من رسید، از جانب مجاهدین در برابر یک میلیون نفر از مردم تهران جواب «جمهوری اسلامی» مورد نظر خمینی را دادم و گفتم «تصویب آن در شکل رفراندم پیشبینی شده از طرف دولت، از پیش محرز است». اما «ما میگوییم جمهوری اسلام بله، ولی سوءاستفاده ارتجاعی از اسلام نه.
بر همین اساس فکر میکنیم که خصایص ضداستعماری، ضددیکتاتوری و ضدارتجاعی این جمهوری، که بایستی حافظ حقّ و حقوق تمامی مردمی باشد که در سراسر این کشور زندگی میکنند، مبرمترین خصایص این جمهوری است، که این جمهوری بهخصوص باید در نهایت عدل بلکه بیشتر، و در نهایت قسط، تمام آزادیهای سیاسی و اجتماعی را در مورد طبقات و نیروهای مختلف افاده کند. همچنین تأکید بر نقش اجتماعی مستضعفین و طبقات محروم (کارگر و دهقان) جامعه را در صدر برنامه خویش قرار بدهد. والا بدیهی است که بر حسب بیان صریح سوره ماعون: «اگر منع ماعون نموده و یا بهاصطلاح آلات و ابزار زندگی و تولید و منافع آنها را منحصر به قشر و طبقه بخصوصی بکنیم. تکذیب دین و تکذیب اسلام است».
با توجه به سوءاستفاده خمینی از کلمه اسلام و مترادف کردن آن با ارتجاع و دیکتاتوری ولایتفقیه و بهره کشی، مادر نقطه مقابل او عمد داشتیم که بر محتوای واقعی و روح اصیل اسلام که ضداستبدادی و ضداستثماری و مبشر آزادی است، تأکید کنیم. به این ترتیب خمینی رابهلحاظ ایدئولوژیک خلعسلاح ودجالیت او را افشا میکردیم واو از همین بهغایت میسوخت.
***
دجالیت دیگر خمینی این بود که شرکت کنندگان در رفراندم را بین رژیم سلطنتی و جمهوری اسلامی مخیر میکرد. بنابراین در برابر تبلیغات شبانه روزی خمینی و دستجات چماقدار و «حزباللهی» او که بهتازگی میدان دار شده و در همه جا عربده میکشیدند «حزب فقط حزبالله، رهبر فقط روح الله»، مجاهدین بار دیگر در 27اسفند57 دربارهٴ «رفراندم و نحوه استقرار جمهوری اسلامی» اعلام کردند که اسلام و جمهوری اسلامی صرفنظر از هر پیشوند و پسوند، برای سازمانی که از آغاز حامل یک رسالت مکتبی بوده است، البته کمال مطلوب است. «مشروط بر اینکه آنچه به نام اسلام ارائه میکنیم، حقیقتاً اسلامی، و به دور از هر شائبه شرکآمیز استبدادی و استعماری و استثماری باشد. اسلامی پاک، مردمی و مبرا از جعلیات زنگارها و رسوبات طبقاتی قرون و اعصار، والا بدیهی است وجدانهای آگاه و انقلابی مسلمانان هرگز سوءاستفاده ارتجاعی از نام اسلام را روا نخواهد داشت».
در مورد شکل استقرار جمهوری اسلامی نیز «سوال مطروحه در رفراندم پیشبینی شده، تا آنجا که به نظر خواهی در مورد سرنوشت رژیم سلطنتی و بود و نبود آن مربوط میشود اساساً بیمورد و منتفی است... زیرا اگر به گور سپردن لاشهٴ سلطنت هنوز محل سؤال و تردید باشد معلوم نیست که به چه مجوزی و در کادر چه نظامی دولت مهندس بازرگان معرفی شده و بهکار پرداخته است؟ البته اگر قبل از روی کارآمدن دولت مهندس بازرگان چنین سوالی میشد، باز میشد محملی برای آن ساخت ولی اکنون مثل این است که کسی اول درب را باز کند و بعد اجازه ورود بگیرد! مگر خود آقا بارها و بارها در پاریس بر حقوق عموم طبقات و نیروهای مردم دایر بر حق انتخاب و اظهارنظر آزاد همگان، تأکید نکردهاند؟ پس چرا باید طوری عمل شود که انعکاس درستی نداشته و این شبهه را ایجاد کند که ما را فقط میان رژیم سلطنتی و جمهوری اسلامی مخیر کردهاند ولاغیر. آیا ما دوست داریم که بر فرض هم که کسی با جمهوری اسلامی موافق نباشد، با دادن رأی مخالف به جانب رژیم طاغوتی سلطنتی گرویده و موافق آن قلمداد شود؟ یا اینکه معتقدیم که هر که با ما نیست ضد ما و علیه ماست؟ یا میخواهیم سایرین را وادار کنیم که از ترس سلطنت، به اکراه و اجبار به جمهوری اسلامی رأی بدهند؟ بنابراین به اعتقاد ما و بر حسب این قاعده روشن و صریح اسلامی که ”هیچگونه انتخاب و قرارداد و عقدی که در آن اجبار روا شده و از ابراز تمایل و اراده آزاد افراد و گروههای انسانی بهنحوی از انحاء ممانعت شده باشد، معتبر و اصیل نیست“ از دولت آقای مهندس بازرگان تقاضا میکنیم ترتیبی اتخاذ نمایند که امکان انتخاب آزاد هر شکل از حکومت برای هر فرد یا گروهی در نظرخواهی، وجود داشته باشد».
***
سپس در روز 9فروردین 1358 برگههای نظرپرسی در رفراندم جمهوری اسلامی منتشر شد.
در این برگه هرکس حق داشت به تغییر رژیم سابق و به «جمهوری اسلامی» آری یا نه بگوید. فقط در اثر فشارهایی که به خمینی وارد شده بود قبول کرده بود که در ادامه عبارت تغییر رژیم سابق به جمهوری اسلامی، در برگههای رأی وارد شود «که قانون اساسی آن از تصویب ملّت خواهد گذشت». یعنی اینکه مؤسسان محتوای این جمهوری اسلامی را مشخص خواهد کرد.
در همین روز خمینی در قم گفت: «فردا روز رفراندم است... روزی است که یا اسلام پیش میبرد و یا کفر. روزی است که ”آری“ ، اسلام است. و ”نه“ خلاف اسلام است. روزی است که ”آری“ ، سرنوشت سعادتمند برای شما تهیه میکند و ”نه“ شما را برمیگرداند بهحال اول» (واضح است که منظورش بازگشت به سلطنت شاهنشاهی بود).
مجاهدین هم بلادرنگ اعلام کردند: «ما نیازی به این رفرندام نداشتیم... .. بهتر بود نحوه رفرندام طوری نباشد که از آن بوی اکراه و اجبار بیاید... . مردم باید نوع حکومتی را که بدان رأی میدهند بدانند و آگاهی داشته باشند که دارای چه نوع ویژگی است»...
روز بعد در10فروردین، همهپرسی مربوطه برگزار شد و روز 11فروردین تمدید شد.
هنگام رأی دادن از من در مورد گروههای سیاسی که رفراندم را تحریم کردند و در آن شرکت نکردند سؤال شد.
من جواب دادم: این گروهها حتماً ایده و هدفهای مشخصی دارند که امیدواریم شکل و محتوای جمهوری اسلامی بهصورتی باشد که خواستهای آنها را برآورده سازد.
سؤال شد بعضی از این گروهها معتقدند که چون از محتوای جمهوری اسلامی اطلاعی ندارند در رفراندم شرکت نمیکنند. نظر شما در این مورد چیست؟ آیا شما از محتوای جمهوری اسلامی اطلاع دارید؟
جواب من این بود که: طبق برنامه حداقل مجاهدین، حکومت باید محتوای ضددیکتاتوری و ضدارتجاعی و ضداستعماری داشته باشد
سؤال شد که اگر محتوای جمهوری اسلامی منطبق با حداقل سازمان شما نباشد و خود را ملزم به رعایت این برنامه نداند، سازمان شما چه برخوردی با حکومت خواهد داشت؟
جواب من این بود که دولت باید پاسخگو باشد و ما تا آخرین نفس برای تحقق خواستههایمان مجاهدت میکنیم.
***
خمینی این دور از بازی را با برخورداری از حمایت تودههای میلیونی مردم که هنوز او را در «ماه» میدیدند، برده بود و ما باید برای نبرد سیاسی و تک و پاتکهای بعدی در مؤسسان آماده میشدیم. هنر ضدانقلابی خمینی در این بود که از همان روز ورود به تهران معطل نکرد و تا تنور مقبولیت اجتماعیاش گرم بود، نان جمهوری اسلامی خود را ولو بهطور صوری و در تعارض با رژیم مدفون سلطنتی به آن چسباند. در پایان نظر پرسی، دولت بازرگان اعلام کرد که بیش از 98 درصد از دارندگان حق رأی در رفراندم شرکت کردند و بیش از 97 درصد به جمهوری اسلامی رأی مثبت دادند. در این دوره از نبرد ما توانستیم مواضع و سنگرهایمان را در میان اقشار آگاه تثبیت کنیم و نگذاریم خمینی سر ضرب یکی از نیروهای اصلی انقلاب ضدسلطنتی را با تکفیر و حربه ”کفر“ از دور خارج کند.
اما در مورد مؤسسان، خمینی که نبض اوضاع را در دست داشت میدانست که با افت روزافزون مشروعیت حکومت آخوندی مواجه است و نخواهد توانست کارش را بهسادگی رفراندم جمهوری اسلامی، پیش ببرد. بنابراین از اساس جر زد، بیآبرویی را به جان خرید، منکر مؤسسان شد و بجایش چیزی را به نام خبرگان علم کرد که فقط 75 نماینده داشت که باید به فوریت ضمن یک ماه قانون اساسی مورد نظر او را تدوین و تصویب میکردند.
مجاهدین در 17خرداد 58 در بیانیه مبسوطی پیرامون «ضرورت تشکیل مجلس مؤسسان از طریق انتخابات عمومی سراسری» به مخالفت آشکار برخاستند و مفهوم «خبرگان» را به زیر علامت سؤال بردند. در این بیانیه به یک سابقه تاریخی اشاره شده بود.
در نخستین مجلس مشروطه که نظامنامه یعنی قانون اساسی آن زمان را در سال 1285 شمسی تصویب کرد از 60 نماینده تهران، 32نفر پیشه ور، 10نفر زمین دار و کشاورز، 10نفر بازرگان، 4نفر علما و طلاب و 4نفر هم شاهزادگان و قاجاریان بودند. در فهرست اسامی نمایندگان اصناف و بازار، «از جمله به یک سقط فروش، یک بنک دار، یک بلور فروش، یک معمار، یک بقال، یک سمسار، یک دلال، یک ساعت ساز، یک پلوپز، یک زرگر، یک یخدانساز، یک خیاط باشی و... برمیخوریم».
در همین بیانیه خاطرنشان شده بود که حتی حکومت پهلوی در عمر 57سالهاش مجبور شد 4 بار بهصورت ظاهری هم که شده دست به تشکیل مؤسسان بزند، پس حالا بعد از انقلاب ضدسلطنتی چه شده است که 72سال بعد از مشروطه باید به خبرگان رضایت بدهیم؟ پس چه شد آن قول و قرارهای پیشین؟!
«ما بهواسطه اتکاء به این آرای عمومی که شما آلان میبیند و دیدید تا کنون که آراء عمومی با ماست و ما را بهعنوان رسالت فرمایید یا به رهبری همهٴ قبول دارند از این جهت ما یک دولتی را معرفی میکنیم رئیس دولتی را معرفی میکنیم موقتاً دولتی تشکیل بدد که هم به این آشفتگیها خاتمه بدد و هم یک مسأله مهمی که مجلس مؤسسان است، انتخابات مجلس مؤسسان را درست کند و مقدمات او را درست کند و مجلس مؤسسان تأسیس بشد و همینطور مجلس انتخابات هم درست بشد لهذا ما دولت موقت را تعیین کردیم و از خدای تبارک و تعالی میخوام که توفیق بدد به آقای مهندس بازرگان که این مأموریت را به وجه احسن انجام بدهد»
روز بعد متن مکتوب حکم نخستوزیری بازرگان هم منتشر شد. در این حکم که به تاریخ 6 ربیعالاول سال 1399 هجری قمری (15بهمن57 یعنی در سومین روز ورود خمینی به تهران) نوشته شده است، خمینی خطاب به بازرگان که او را «مأمور تشکیل دولت موقت» کرده است، میگوید:
«ترتیب ادارهٴ امور مملکت و خصوصاً انجام رفراندم و رجوع به آرای عمومی ملت درباره تغییر نظام سیاسی کشور به جمهوری اسلامی و تشکیل مجلس مؤسسان از منتخبان مردم جهت تصویب قانون اساسی نظام جدید و انتخاب مجلس نمایندگان ملت بر طبق قانون اساسی جدید را بدهید».
بنابراین علاوه بر اداره امور جاری کشور، دولت موقت سه وظیفه دارد:
1-انجام رفراندم دربارهٴ تغییر نظام سیاسی کشور به جمهوری اسلامی
2-تشکیل مجلس مؤسسان جهت تصویب قانون اساسی
3-انتخاب مجلس نمایندگان ملّت
میبینید که یک هفته قبل از سقوط رژیم شاه در 22بهمن، هم رفراندم و هم «جمهوری اسلامی» از پیش تعیینتکلیف شده بود.
خمینی: «به مجرد اینکه این نظام به هم بخورد جایگزین آن را ما داریم. و یک نظام اسلامی، جمهوری اسلامی متکی به آرای عمومی و متکی بر قوانین اسلام».
دو هفته بعد از 22بهمن هم خمینی در روز 9اسفند اعلام کرد: «آنچه اینجانب به آن رأی میدهم جمهوری اسلامی است... . نه یک کلمه زیاد و نه یک کلمه کم»!
روز بعد، پس از رسیدن به قم بلادرنگ گفت: «آنها که در نوشتهجاتشان از جمهوری دم میزنند جمهوری فقط، یعنی اسلام نه. آنهایی که جمهوری دموکراتیک میگویند یعنی جمهوری غربی، جمهوری اسلامی نه! آنها میخواهند باز همان مصائب را با فرم دیگه برای ما ببار بیاورند».
خمینی: «آنها که درنوشتهجاتشان از جمهوری دم میزنند جمهوری فقط یعنی اسلام نه. آنهایی که جمهوری دموکراتیک میگویند یعنی جمهوری غربی، جمهوری اسلامی نه! آنها میخواهند باز همان مصائب را با فرم دیگه برای ما ببار بیاورند».
یک روز قبل از میتینگ بزرگ مجاهدین در خزانه در 4خرداد58 خمینی باز هم شخصاً به صحنه آمد و برای نفی دموکراسی و دموکراتیسم و برای آببندی کردن اسلام دموکراتیک و جمهوری دموکراتیک اسلامی که حرف مجاهدین بود و بازرگان هم از آن حمایت کرده بود، گفت: «هرکس جمهوری را بخواهد دشمن ماست برای اینکه دشمن اسلام است. هرکس پهلوی جمهوری اسلامی، دموکراتیک بگذارد این دشمن ماست. هرکس جمهوری دموکراتیک بگوید، او دشمن ماست. برای اینکه معلوم است اسلام را نمیخواهد، ما اسلام را میخواهیم».
***
پنج روز بعد از آنکه در 9اسفند57 خمینی جمهوری اسلامیاش را با حکم نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر، اعلام کرد، بیش از یک میلیون نفر از مردم تهران در 14اسفند به مزار مصدق شتافتند. پدر طالقانی که نخستین سخنران بود، با بیاناتی بسیار رسا و شیوا از مصدق بهعنوان «مرد ملّت» و «مرد نهضت» تجلیل کرد و اینکه چگونه مانند حضرت موسی در دربار یا پیرامون دربار قاجار بزرگ شد اما تحول پیدا کرد و مرد ملّت شد. مانند پزشکی ماهر بر روی نقطه درد انگشت گذاشت که همان نفت و ملی کردن آن بود. «نام او برای دشمنان ملّت وحشت انگیز بود».
«در مقابل ملّت مثل خاک خضوع میکرد... . اما در مقابل استعمار قوی انگلیس که سیطرهاش تمام دنیا را گرفته بود، مثل شیر میغرّید»... .
پدر طالقانی همچنین خاطرهای از یک دیدار خصوصی خودش با کاشانی را نقل کرد و گفت، روزی که گفتگو بود در بین مردم که کاشانی از زاهدی حمایت میکند و توطئهیی در کار است «پنهانی رفتم منزل ایشان. او در اتاقش تنها بود. بریدهای از خربزه در دست داشت بهعنوان تعارف جلوی من گرفت. گفتم حضرت آقای آیتالله دارند زیر پایت خربزه میگذارند. مواظب باش! گفت اینطور نیست من حواسم جمع است»... . پدر طالقانی سپس به تفصیل توضیح داد که چگونه شیطان و هوای نفس باعث جدا شدن کاشانی از مصدق گردید و این طبعاً برای دار و دسته خمینی بسیار گزنده بود.
***
وقتی پس از پدر طالقانی نوبت به من رسید، از جانب مجاهدین در برابر یک میلیون نفر از مردم تهران جواب «جمهوری اسلامی» مورد نظر خمینی را دادم و گفتم «تصویب آن در شکل رفراندم پیشبینی شده از طرف دولت، از پیش محرز است». اما «ما میگوییم جمهوری اسلام بله، ولی سوءاستفاده ارتجاعی از اسلام نه.
بر همین اساس فکر میکنیم که خصایص ضداستعماری، ضددیکتاتوری و ضدارتجاعی این جمهوری، که بایستی حافظ حقّ و حقوق تمامی مردمی باشد که در سراسر این کشور زندگی میکنند، مبرمترین خصایص این جمهوری است، که این جمهوری بهخصوص باید در نهایت عدل بلکه بیشتر، و در نهایت قسط، تمام آزادیهای سیاسی و اجتماعی را در مورد طبقات و نیروهای مختلف افاده کند. همچنین تأکید بر نقش اجتماعی مستضعفین و طبقات محروم (کارگر و دهقان) جامعه را در صدر برنامه خویش قرار بدهد. والا بدیهی است که بر حسب بیان صریح سوره ماعون: «اگر منع ماعون نموده و یا بهاصطلاح آلات و ابزار زندگی و تولید و منافع آنها را منحصر به قشر و طبقه بخصوصی بکنیم. تکذیب دین و تکذیب اسلام است».
با توجه به سوءاستفاده خمینی از کلمه اسلام و مترادف کردن آن با ارتجاع و دیکتاتوری ولایتفقیه و بهره کشی، مادر نقطه مقابل او عمد داشتیم که بر محتوای واقعی و روح اصیل اسلام که ضداستبدادی و ضداستثماری و مبشر آزادی است، تأکید کنیم. به این ترتیب خمینی رابهلحاظ ایدئولوژیک خلعسلاح ودجالیت او را افشا میکردیم واو از همین بهغایت میسوخت.
***
دجالیت دیگر خمینی این بود که شرکت کنندگان در رفراندم را بین رژیم سلطنتی و جمهوری اسلامی مخیر میکرد. بنابراین در برابر تبلیغات شبانه روزی خمینی و دستجات چماقدار و «حزباللهی» او که بهتازگی میدان دار شده و در همه جا عربده میکشیدند «حزب فقط حزبالله، رهبر فقط روح الله»، مجاهدین بار دیگر در 27اسفند57 دربارهٴ «رفراندم و نحوه استقرار جمهوری اسلامی» اعلام کردند که اسلام و جمهوری اسلامی صرفنظر از هر پیشوند و پسوند، برای سازمانی که از آغاز حامل یک رسالت مکتبی بوده است، البته کمال مطلوب است. «مشروط بر اینکه آنچه به نام اسلام ارائه میکنیم، حقیقتاً اسلامی، و به دور از هر شائبه شرکآمیز استبدادی و استعماری و استثماری باشد. اسلامی پاک، مردمی و مبرا از جعلیات زنگارها و رسوبات طبقاتی قرون و اعصار، والا بدیهی است وجدانهای آگاه و انقلابی مسلمانان هرگز سوءاستفاده ارتجاعی از نام اسلام را روا نخواهد داشت».
در مورد شکل استقرار جمهوری اسلامی نیز «سوال مطروحه در رفراندم پیشبینی شده، تا آنجا که به نظر خواهی در مورد سرنوشت رژیم سلطنتی و بود و نبود آن مربوط میشود اساساً بیمورد و منتفی است... زیرا اگر به گور سپردن لاشهٴ سلطنت هنوز محل سؤال و تردید باشد معلوم نیست که به چه مجوزی و در کادر چه نظامی دولت مهندس بازرگان معرفی شده و بهکار پرداخته است؟ البته اگر قبل از روی کارآمدن دولت مهندس بازرگان چنین سوالی میشد، باز میشد محملی برای آن ساخت ولی اکنون مثل این است که کسی اول درب را باز کند و بعد اجازه ورود بگیرد! مگر خود آقا بارها و بارها در پاریس بر حقوق عموم طبقات و نیروهای مردم دایر بر حق انتخاب و اظهارنظر آزاد همگان، تأکید نکردهاند؟ پس چرا باید طوری عمل شود که انعکاس درستی نداشته و این شبهه را ایجاد کند که ما را فقط میان رژیم سلطنتی و جمهوری اسلامی مخیر کردهاند ولاغیر. آیا ما دوست داریم که بر فرض هم که کسی با جمهوری اسلامی موافق نباشد، با دادن رأی مخالف به جانب رژیم طاغوتی سلطنتی گرویده و موافق آن قلمداد شود؟ یا اینکه معتقدیم که هر که با ما نیست ضد ما و علیه ماست؟ یا میخواهیم سایرین را وادار کنیم که از ترس سلطنت، به اکراه و اجبار به جمهوری اسلامی رأی بدهند؟ بنابراین به اعتقاد ما و بر حسب این قاعده روشن و صریح اسلامی که ”هیچگونه انتخاب و قرارداد و عقدی که در آن اجبار روا شده و از ابراز تمایل و اراده آزاد افراد و گروههای انسانی بهنحوی از انحاء ممانعت شده باشد، معتبر و اصیل نیست“ از دولت آقای مهندس بازرگان تقاضا میکنیم ترتیبی اتخاذ نمایند که امکان انتخاب آزاد هر شکل از حکومت برای هر فرد یا گروهی در نظرخواهی، وجود داشته باشد».
***
سپس در روز 9فروردین 1358 برگههای نظرپرسی در رفراندم جمهوری اسلامی منتشر شد.
در این برگه هرکس حق داشت به تغییر رژیم سابق و به «جمهوری اسلامی» آری یا نه بگوید. فقط در اثر فشارهایی که به خمینی وارد شده بود قبول کرده بود که در ادامه عبارت تغییر رژیم سابق به جمهوری اسلامی، در برگههای رأی وارد شود «که قانون اساسی آن از تصویب ملّت خواهد گذشت». یعنی اینکه مؤسسان محتوای این جمهوری اسلامی را مشخص خواهد کرد.
در همین روز خمینی در قم گفت: «فردا روز رفراندم است... روزی است که یا اسلام پیش میبرد و یا کفر. روزی است که ”آری“ ، اسلام است. و ”نه“ خلاف اسلام است. روزی است که ”آری“ ، سرنوشت سعادتمند برای شما تهیه میکند و ”نه“ شما را برمیگرداند بهحال اول» (واضح است که منظورش بازگشت به سلطنت شاهنشاهی بود).
مجاهدین هم بلادرنگ اعلام کردند: «ما نیازی به این رفرندام نداشتیم... .. بهتر بود نحوه رفرندام طوری نباشد که از آن بوی اکراه و اجبار بیاید... . مردم باید نوع حکومتی را که بدان رأی میدهند بدانند و آگاهی داشته باشند که دارای چه نوع ویژگی است»...
روز بعد در10فروردین، همهپرسی مربوطه برگزار شد و روز 11فروردین تمدید شد.
هنگام رأی دادن از من در مورد گروههای سیاسی که رفراندم را تحریم کردند و در آن شرکت نکردند سؤال شد.
من جواب دادم: این گروهها حتماً ایده و هدفهای مشخصی دارند که امیدواریم شکل و محتوای جمهوری اسلامی بهصورتی باشد که خواستهای آنها را برآورده سازد.
سؤال شد بعضی از این گروهها معتقدند که چون از محتوای جمهوری اسلامی اطلاعی ندارند در رفراندم شرکت نمیکنند. نظر شما در این مورد چیست؟ آیا شما از محتوای جمهوری اسلامی اطلاع دارید؟
جواب من این بود که: طبق برنامه حداقل مجاهدین، حکومت باید محتوای ضددیکتاتوری و ضدارتجاعی و ضداستعماری داشته باشد
سؤال شد که اگر محتوای جمهوری اسلامی منطبق با حداقل سازمان شما نباشد و خود را ملزم به رعایت این برنامه نداند، سازمان شما چه برخوردی با حکومت خواهد داشت؟
جواب من این بود که دولت باید پاسخگو باشد و ما تا آخرین نفس برای تحقق خواستههایمان مجاهدت میکنیم.
***
خمینی این دور از بازی را با برخورداری از حمایت تودههای میلیونی مردم که هنوز او را در «ماه» میدیدند، برده بود و ما باید برای نبرد سیاسی و تک و پاتکهای بعدی در مؤسسان آماده میشدیم. هنر ضدانقلابی خمینی در این بود که از همان روز ورود به تهران معطل نکرد و تا تنور مقبولیت اجتماعیاش گرم بود، نان جمهوری اسلامی خود را ولو بهطور صوری و در تعارض با رژیم مدفون سلطنتی به آن چسباند. در پایان نظر پرسی، دولت بازرگان اعلام کرد که بیش از 98 درصد از دارندگان حق رأی در رفراندم شرکت کردند و بیش از 97 درصد به جمهوری اسلامی رأی مثبت دادند. در این دوره از نبرد ما توانستیم مواضع و سنگرهایمان را در میان اقشار آگاه تثبیت کنیم و نگذاریم خمینی سر ضرب یکی از نیروهای اصلی انقلاب ضدسلطنتی را با تکفیر و حربه ”کفر“ از دور خارج کند.
اما در مورد مؤسسان، خمینی که نبض اوضاع را در دست داشت میدانست که با افت روزافزون مشروعیت حکومت آخوندی مواجه است و نخواهد توانست کارش را بهسادگی رفراندم جمهوری اسلامی، پیش ببرد. بنابراین از اساس جر زد، بیآبرویی را به جان خرید، منکر مؤسسان شد و بجایش چیزی را به نام خبرگان علم کرد که فقط 75 نماینده داشت که باید به فوریت ضمن یک ماه قانون اساسی مورد نظر او را تدوین و تصویب میکردند.
مجاهدین در 17خرداد 58 در بیانیه مبسوطی پیرامون «ضرورت تشکیل مجلس مؤسسان از طریق انتخابات عمومی سراسری» به مخالفت آشکار برخاستند و مفهوم «خبرگان» را به زیر علامت سؤال بردند. در این بیانیه به یک سابقه تاریخی اشاره شده بود.
در نخستین مجلس مشروطه که نظامنامه یعنی قانون اساسی آن زمان را در سال 1285 شمسی تصویب کرد از 60 نماینده تهران، 32نفر پیشه ور، 10نفر زمین دار و کشاورز، 10نفر بازرگان، 4نفر علما و طلاب و 4نفر هم شاهزادگان و قاجاریان بودند. در فهرست اسامی نمایندگان اصناف و بازار، «از جمله به یک سقط فروش، یک بنک دار، یک بلور فروش، یک معمار، یک بقال، یک سمسار، یک دلال، یک ساعت ساز، یک پلوپز، یک زرگر، یک یخدانساز، یک خیاط باشی و... برمیخوریم».
در همین بیانیه خاطرنشان شده بود که حتی حکومت پهلوی در عمر 57سالهاش مجبور شد 4 بار بهصورت ظاهری هم که شده دست به تشکیل مؤسسان بزند، پس حالا بعد از انقلاب ضدسلطنتی چه شده است که 72سال بعد از مشروطه باید به خبرگان رضایت بدهیم؟ پس چه شد آن قول و قرارهای پیشین؟!