728 x 90

فرهنگ و ادبيات,

«آواز ایران، از ماه تابان تا هزار دستان»

-

 -
-
محدودیتها و محرومیتهای زنان از حقوق انسانی‌شان در کشور ما نیازی به شرح ندارد، چرا که صدها سال است شاهدان تاریخی و ناظران عینی آن بوده و هستیم. اما آنچه در این نوشته مورد توجه است، آن روی درخشان این سکة سیاه، یعنی بیان نمونه‌هایی از مبارزه زنان آزاده میهنمان در این جنگ ناعادلانه است.

وقتی می‌گوییم محدودیت و محرومیت زنان، موضوع در بر گیرنده طیف وسیعی از حقوق انسانی و اجتماعی است که جنگ برای آنان، بنا‌ به محتوایشان سختی و مرارتهایی را دارد.

یکی از سخت‌ترین صحنه‌های این جنگ و مبارزه، هنر به‌طور عام و موسیقی به‌طور خاص است. در تاریخچه 100سال اخیر میهن ما و در جنگ با ارتجاع و دیکتاتوری، چهره دو زن هنرمند آن‌چنان درخششی دارد که به نظر نمی‌رسد گذر زمان چیزی از فروزش آنها بکاهد. «قمر»، ماه تابان و «مرضیه» هزار دستان آسمان آواز ایران. یکی در جنگ با دیکتاتوری پهلوی و فرهنگ مذهب ارتجاعی بیش از نیم قرن پیش و دیگری در مقابله با دیکتاتوری آخوندی در این دوران، که فرهنگ ارتجاعی و قدرت سیاسی را یکجا با هم در خود دارد. باشد که با این شناخت کوچک از این دو شخصیت بزرگ، قدر و شأن تاریخی آنان را بیشتر ارج بگذاریم.

قسمت اول
«قمر، ماه تابان آسمان آواز ایران» 
 
قمر در سال 1903 میلادی یا 1282 شمسی متولد شد و در مرداد 1959 یا 1338 شمسی چشم از جهان فرو بست. زندگی قمر مقارن با پایان یک دیکتاتوری – یعنی دیکتاتوری قاجار و آغاز دیکتاتوری دیگر یعنی دیکتاتوری پهلوی بود. در این میان او در معرض نسیم آزادیخواهی و رایحه میهن‌پرستی آزادیخواهان صدر مشروطه و نویسندگان و شعرای آزاده آن دوران قرار گرفت، و مبتنی بر جوهره پاک انسانی‌اش، صدای این دختر یتیم و معصوم 22ساله تبدیل به فریاد ملتی ستمدیده شد که هنوز از اسارتی کهن رها نشده، خود را در بند و زنجیری جدید می‌یافت.

 
مدتها قبل از تولد قمر، پدرش رخت از جهان بر بسته بود، و هنوز پنج سال بیشتر از عمرش نگذشته بود که مادرش هم از دنیا رفت. ناگزیر مادر بزرگش ینام طوبی‌خانم ملقب به افتخارالذاکرین سر پرستی او را به عهده گرفت. افتخارالذاکرین از طریق روضه خواندن در منازل اشراف و اعیان امرار معاش می‌کرد. بدینصورت قمر در محیطی پرورش یافت که آواز خوندن از ضروریات زندگی، یعنی وسیله امرار معاش بود. قمر کوچک هنگام آواز خوندن مادر بزرگش سکوت می‌کرد و هر آنچه رو می‌شنید با تمام ذرات وجودش حفظ می‌کرد و در هنگام تنهایی و بازیهای کودکانه به‌عنوان سرگرمی آنها را ترنم می‌کرد. یک روز افتخارالذاکرین به‌طور تصادفی متوجه شد که قمر مشغول خوندن یک مرثیه است. سوز موجود در آوای این کودک خردسال آن‌چنان در مادر بزرگ پیر اثر کرد که بی‌اختیار اشک در چشمانش حلقه زد.. این‌جا بود که تصمیم گرفت قسمتهایی از کار خود را به او بیاموزه و قمر را در مجالس به‌عنوان به‌اصطلاح «پا منبری» با خودش همراه کند.


اینگونه بود که قمر امکان بروز استعدادات خود را یافت و روز بروز بر وسعت صدا و از طرف دیگه بر جسارت و جراتش در خوندن افزوده می‌شد. یعنی همین که از کودکی در برابر گروه کثیری به آواز خوندن پرداخته بود، از او شخصیت دلیری ساخت که درست بعکس زنان هم دوره خودش، با مقوله‌ای به اسم «خجالت کشیدن» بمعنای عامیانه‌اش احساس بیگانگی می‌کرد. او در همه حال به‌خصوص هنگام آواز خوندن کاملاً آزاد و راحت بود و بقول معروف «خودش» بود. آنچه که در این دوران عمر او جلب توجه می‌کند این است که فرهنگ مذهب ارتجاعی که اولین نشانه‌اش محدود کردن زنان در همه زمینه‌هاست، مطلقاً در وی اثر نکرد، بلکه او را در مقابل چنین فرهنگی رویین‌تن ساخت.

قمر کار آواز خوندن را به‌طور رسمی در 16سالگی شروع کرد. بعد از مدتی به درایت دریافت که آزاد خوندن و مقید به اصول و روشهای علمی کار نبودن، رفته‌رفته باعث افت کیفیت صدا و هرز رفتن انرژی‌اش می‌شود. به همین علت با شجاعت تمام از مادر بزرگش درخواست کرد که نوازنده‌ای را جهت تعلیم به خانه‌شان بیاورد. با وجود این‌که قرائن نشان می‌دهد که مادر بزرگ او زنان مذهبی آن دوران است، ولی به‌نظر می‌رسد که در عین‌حال انسان متجدد و روشن بین و منطقی بوده، چرا که با این درخواست قمر موافقت کرده و پیرمردی را که نامش در تاریخ مجهول مانده به خانه دعوت کرده و این پیرمرد در حکم اولین معلم قمر قرار می‌گیرد. بعد از چند ماه اولین استاد قمر بدرود حیات گفت. در این نقطه بار دیگر مادر بزرگ او نقش مهمی ایفا می‌کند. او برای ادامه تعلیم و تربیت قمر نزد مشهورترین نوازنده آن زمان، یعنی مرتضی‌خان نی داوود می‌رود که خودش بهترین شاگرد درویش خان بود، و از او درخواست می‌کنه که کار تعلیم قمر را به‌عهده بگیره. 
 
نی داوود، سازنده تصنیف معروف و بیاد ماندنی «مرغ سحر» که یکی از برجسته‌ترین استادهای موسیقی تاریخچه 100سال اخیر موسیقی ایران می‌باشد در این مورد چنین اظهارنظر کرده:
«قمر صاحب بهترین صداها و قدرت صدای او بی‌نظیر بود... او مشکلترین تصنیفها را براحتی می‌خواند، ولی مهمتر و بالاتر از هنرش، اخلاق و رفتار انسانیش بود.. او زنی مهربان، دلسوز، خیر اندیش و با شهامت بود، آنچه به‌دست می‌آورد با فقرا و بینوایان قسمت می‌کرد تا جایی که خودش را بیچاره این بیچارگان کرد».

او هنوز بیش از 18سال نداشت که آوازه و شهرت و محبوبیتش سراسر ایران را فراگرفت. مردم این زن هنرمند و بی‌آلایش را آن‌چنان از خود می‌دانسنتد که به‌سر و رویش طلا می‌ریختند، شعرا و سخنوران بزرگ به او لقبها داده و برایش شعرها سرودند. از جمله این اشعار، این دو بیت است:
قمر آن نیست که عاشق برد از یاد او را
یاش آن غنچه که از کف ببرد باد او را

بلبل از رشک صدای تو گلو پاره کند
ور نه از بهر چه بود این همه فریاد او را

قمر اولین هنرمند زن، با دقیق‌تر بگوییم اولین خواننده زنی بود که به روی صحنه رفت و کنسرت اجرا کرد. این بارزترین نشانه شجاعت این زن در مبازره با فرهنگ قهقرایی رایج بود. یعنی در زمانی که ارتجاع مذهبی به زنان حتی اجازه نمی‌داد که بدون نقاب از خانه بیرون بیایند، قمر در هیأت یک زن آزاده، شجاع و مردمی به روی صحنه می‌رفت و در همراهی با آزادیخواهان کنسرت اجرا می‌کرد. بهمین دلیل استبداد و ارتجاع، هردو باهم، کینه سختی از او به دل داشتند. اما جسارت و تجدد طلبی قمر از یک سو و محبوبیت و حمایت اجتماعی و توده ایش از سوی دیگر تکیه‌گاه و موتور محرک حرکت بی‌مهابایش بود.

قمر به‌دلیل علاقه و احترام عمیقی که برای کلنل وزیری استاد و پیشکسوت موسیقی نوین ایران قائل بود، با کسب اجازه از او کنیه‌ی «وزیری» را برای خودش برگزید. کلنل در پاسخ به این درخواست او با فروتنی گفته بود: «برای من چه افتخاری بالاتر از این». این کار نشانه احترام عمیق و صمیمانه‌ای بود که قمر برای هنرمندان قائل بود.

در آن زمان صدای قمر بهمراه تار مرتضی‌خان نی داوود در دور افتاده‌ترین شهرها و روستاهای ایران از شمال تا جنوب رونق زندگی مردم بود. همه جا صحبت از قمر بود، از شیرزنی که در اوج حاکمیت فرهنگی ارتجاع و همچنین حاکمیت سیاسی استبداد پهلوی، صدای فریاد مردم و زنان وطنش بود. خواندن شعرهای زیبا و متعهد سیاسی و تصنیفهای پر شور وطنی از قمر شخصیت و نمادی ساخته بود که برای نسلهای امروز نیز قابل ستایش و آموزنده است.

قمر زنی بود بسیار رئوف و قلبی بسیار مهربان داشت، او گریه هیچ انسانی روبر نمی‌تافت و بی‌اختیار منقلب می‌شد. حس فداکاری عجیبی داشت. در این زمینه گفتنی بسیار است که جا دارد به چند نمونه اشاره کنیم.

او با این‌که درآمد و عایدی بسیار بالایی از اجرای کنسرتها و پرکردن صفحات داشت، ولی هیچ‌گاه نزد خودش پولی نبود. او تنه و مجرد میزیست، ولی بیش از صد خانواده بی‌سرپرست را اداره می‌کرد. در عین‌حال پسر یتیمی را نیز به‌عنوان فرزند خوانده پیش خود نگهداری می‌کرد.

او با اکثر روشنفکران و آزادیخواهان رابطه گرم و صمیمی داشت و در این زمینه هیچ باکی به دل راه نمی‌داد. از جمله چند دیدار با شاعر مبارز و آزادیخواه میرزاده عشقی و همچنین دیدارهای متعددی با عارف قزوینی


در زمانی که عارف قزوینی با فشار دیکتاتوری رضا خان در تبعید به‌سر می‌برد، قمر تصنیفهای میهن‌پرستانه عارف را به‌صورت صفحه و یا در کنسرتهاش اجرا کرد.

به‌طوری‌که در زمان حکومت پهلوی ترانه‌های قمر ممنوع شد و گوش دادن به آنها زندانی داشت. دیکتاتوری پهلوی دستور داده بود که همه صفحه‌های او را شکسته و از بین ببرند، بهمین دلیل است که با وجود تولید بسیار زیاد، کمتر صفحه‌یی از این خواننده گرانقدر به جای مانده است.


مشهور است که یکبار قمر برای اجرای کنسرتی به همدان دعوت شده بود. مردم با شنیدن خبر کنسرت او به جنب و جوش افتاده و تقریباً همه بلیطهای برنامه‌اش به فروش رفته بود. هنگام ورود به همدان مطلع شد که پسر جوانی را که شاگرد قهوه‌چی بود به جرم داشتن یکی از صفحات گرامافون او دستگیر کرده و مدتها در زندان نگاه‌داشته‌اند. قمر به‌شدت ناراحت شد و برافروخته به سراغ رئیس شهربانی رفت و با لحن تند و تهدیدآمیزی به او گفت: «اگراین جوان تا امروز عصر آزاد نشه، من اعلام می‌کنم که کنسرت اجرا نمی‌کنم و خودت خوب میدونی که اونموقع چه اتفاقی خواهد افتاد».

رئیس شهربانی از ترس وقوع یک آشوب عمومی در شهر ناچار تسلیم قمر شد و جوان مزبور از زندان آزاد و اتفاقاً در کنسرت قمر هم شرکت کرد. قمر همچنین در همان کنسرت از عارف قزوینی هم که آن زمان درتبعید و در همدان بود دعوت کرد و او را در ردیف جلوی محل کنسرت جای داد. سپس هنگامی‌که مردم به‌عنوان قدردانی از قمر هدایای نفیسی را براش به روی سن آوردند، او دست عارف را گرفته و به بالای سن برد و پر ارزش‌ترین چیزی را که مردم به خودش هدیه کرده بودند، با خضوع تمام به عارف هدیه کرد. 

 
یکی از آهنگسازان قمر تعریف می‌کنه:
«روز قمر نزد من آمد و گفت احتیاج مبرم به پول دارد و امروز هم باید این پول تهیه شود. من که اخلاق او را می‌دانستم به‌دنبال تهیه پول رفته و پس از مدتی نه چندان طولانی برگشتم و پول را به قمر دادم. او از من خواهش کرد تا با او همراهی کنم. من نیز با اشتیاق به‌دنبالش روان شدم. درشکه‌ای گرفتیم و از آدرس کوره پز خانه‌های تهران را داد. پس از ساعتها بالاخره به محدوده کوره‌پزخانه رسیدیم. هوا کمی تاریک شده بود، به من گفت منتظر بمانم. اما تعجب بیش از حد و کنجکاوی مرا واداشت تا مخفیانه به‌دنبالش بروم. او پس از سپری کردن راههای سخت و دشوار وارد سر پناه خرابی شد و دیدم پول را زیر بالش زن بارداری که در بستر بیماری بود گذاشت و پس از چند دقیقه بازگشت. برای من این حرکت قمر عجیب نبود، چرا که او بیشتر درآمد خود را صرف فقرا می‌کرد. و برای این‌که شناخته نشود همواره در این‌گونه موارد چادر نماز به‌سر می‌کرد».

قمر با چنین منشی زندگی می‌کرد. او همواره نگران وضع مردم بود. از بیدادی که بر آنها روا می‌شد زجر می‌کشید و بازتاب این احساس در کارهایش به‌خوبی مشهود است. دلش یک دنیا درد و رنج و سوز بود. او از این سینه پر درد به مردم امید و آگاهی می‌داد. در هر سانحه‌ای برای یاری آسیب دیدگان پیش‌قدم می‌شد و با درآمد کنسرتهاش به آنها یاری می‌رساند. این شیر زن هنرمند را که سالیان دراز در زیر فشارهای ارتجاع و استبداد برای مردم و برای آرمانهای انسان دوستانه‌اش نغمه سرداد، خیلیها در مقام مقایسه با پهلوان تختی قرار می‌دهند.

گفتیم دوران قمر مصادف بود با حاکمیت استبداد و سرکوب نیروهای ملی در ایران، که قمر نیز مثل بسیاری دیگر از چهره‌های آزادیخواه قربانی «ظلم ظالم و جور صیاد» شد.

اوضاع و احوال سیاسی و سرکوب و کشت و کشتار آزادیخواهان تاثیر عمیقی بر روح حساس قمر گذاشت، در عین‌حال که استبداد و ارتجاع رفته‌رفته او را از صحنه حذف و خانه‌نشین کرد، او در مقابل تسلیم نشد و سر فرود نیاورد و ترجیح داد با کار رختشویی امرار معاش و هم‌چنان با شرافت و سر بلند زندگی کند. او در همان حال هم پنج خانواده فقیر را سر پرستی می‌کرد.

مقارن ساعت 23روز پنجشنبه 15مرداد ماه 1338 قمر، این شیر زن آزاده و این هنرمند بزرگ تاریخ ایران، در میان فقر و در کمال تنگدستی، بدون یار و یاور اما پرافتخار و سر بلند در پیشگاه تاریخ، چشم از جهان فرو بست.

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/84f55f25-30d5-4183-927f-1d60d29513ee"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات