تلویزیون الجزیره
مجری: سه سال پیش، الجزیره تحقیقاتی حول محکومیت عبدالباسط المقراهی را آغاز کرد. او تنها فردی بود که در بمبگذاری پرواز 103 پان آمریکن بر فراز لاکربی در اسکاتلند مجرم شناخته شد.
در آستانه بیست وپنجمین سالگرد این بمبگذاری، در دسامبر گذشته، ما دو فیلم را تکرار کردیم که تردیدهای بسیاری در رابطه با محکومیت المقراهی ایجاد کرد.
اکنون میتوانیم نتایج سومین بخش تحقیقات و ناراحتکنندهترین آن را فاش کنیم.
گزارشگر: 21دسامبر 1988، مصادف با شب یلدا، یعنی بلندترین شب سال است. پرواز 103 پان آمریکن از فرودگاه ”هیترو“ی لندن پرواز میکند. بمبی در قسمت بار این هواپیما قرار داده شده. 38دقیقه پس از آغاز پرواز، انفجاری رخ میدهد.
هواپیمای بوئینگ 747 روی شهر کوچک اسکاتلندی لاکربی سقوط میکند و 200هزار پوند نفت شعلهور میگردد.
259 مسافر و خدمه آن، بهعلاوه 11نفر روی زمین، کشته میشوند، بمب در یک دستگاه ضبط صوت توشیبا جاسازی شده بود. ضبط صوت نیز در یک کیف سامسونت قهوهای، کنار لباسهای تازه دوخت کشور مالت قرار داده شده بود.
مجری: سه سال پیش، الجزیره تحقیقاتی حول محکومیت عبدالباسط المقراهی را آغاز کرد. او تنها فردی بود که در بمبگذاری پرواز 103 پان آمریکن بر فراز لاکربی در اسکاتلند مجرم شناخته شد.
در آستانه بیست وپنجمین سالگرد این بمبگذاری، در دسامبر گذشته، ما دو فیلم را تکرار کردیم که تردیدهای بسیاری در رابطه با محکومیت المقراهی ایجاد کرد.
اکنون میتوانیم نتایج سومین بخش تحقیقات و ناراحتکنندهترین آن را فاش کنیم.
گزارشگر: 21دسامبر 1988، مصادف با شب یلدا، یعنی بلندترین شب سال است. پرواز 103 پان آمریکن از فرودگاه ”هیترو“ی لندن پرواز میکند. بمبی در قسمت بار این هواپیما قرار داده شده. 38دقیقه پس از آغاز پرواز، انفجاری رخ میدهد.
هواپیمای بوئینگ 747 روی شهر کوچک اسکاتلندی لاکربی سقوط میکند و 200هزار پوند نفت شعلهور میگردد.
259 مسافر و خدمه آن، بهعلاوه 11نفر روی زمین، کشته میشوند، بمب در یک دستگاه ضبط صوت توشیبا جاسازی شده بود. ضبط صوت نیز در یک کیف سامسونت قهوهای، کنار لباسهای تازه دوخت کشور مالت قرار داده شده بود.
اغلب کشته شدگان آمریکائی هایی بودند که برای تعطیلات کریسمس به خانه باز میگشتند.
خانم عزادار: ما آنها را بهخاطر خواهیم سپرد. نیکولاس فریت، کالین رونه...
گزارشگر: همه ساله در سالگرد این فاجعه، خانوادههای داغدار در گورستان آرلینگتون واشینگتن گردهم میآیند تا عزیزانشان را بیاد آورند.
سال 2013، بیست وپنجمین سالگرد درگذشت آنها بود.
دکتر جیم سوایر، پدر فلورا، قربانی لاکربی: هر کس که یکی از اعضای نزدیک خانوادهاش را در فاجعه لاکربی از دست داده باشد، بقیه عمر خود را عمیقاً تحت تأثیر این حادثه خواهد بود. بخشی از تأثیرگذاری این حادثه این است که شما بلافاصله خواهان آن هستید که همه چیز را دربارهٴ آن بدانید: چه کسی و چرا این کار را کرد؟ چرا عزیزان ما حفاظت نشدند؟
رابرت مولر، رئیس سابق اف.بی.آی: زمان نمیتواند به این فقدان پایان دهد. زمان نمیتواند به دردهایتان پایان دهد. ولی باید بدانید کسانیکه این عمل شیطانی را مرتکب شدند، حرف آخر را نمیزنند. میتوانم به شما بگویم که من اطمینان دارم که المقراهی یکی از مسئولان این حمله تروریستی بوده است.
گزارشگر: تا این تاریخ، تنها کسی که بهخاطر بمبگذاری لاکربی مجرم شناخته شده است، یک مقام لیبیایی به نام عبدالباسط المقراهی بوده است.
استدلالی که علیه المقراهی صورت میگرفت، متکی بر قطعهای از تایمر بمب بود که در جریان انفجار به داخل یقه پیراهن وی پرتاب شده و در محل سقوط هواپیما پیدا شده بود. این مدرک المقراهی را به این بمبگذاری مرتبط کرد، زیرا ادعا شد که او شخصاً این پیراهن را از یک مغازه لباس فروشی کوچک در کشور ”مالت“ خریداری کرده. این مدرک همچنین باعث مرتبط شدن لیبی به این جنایت شد، زیرا ترکش یافت شده مشابه 20 تایمری بود که توسط لیبی خریداری شده بود.
الجزیره در دو برنامه مستند قبلی خود، شواهد جدیدی را درباره بمبگذار لاکربی فاش ساخته بود. اول، جورج تامپسون، وکیل بازپرس، ثابت کرد که المقراهی هرگز در مغازه لباس فروشی در مالت حضور نداشته است.
جورج تامپسون :
فروشگاهی که گفته میشود المقراهی لباسهای خود را از آن خریداری کرده در سمت چپ ما قرار دارد و نام آن ”مریز هاوس“ یا خانه مری است.
گزارشگر: این مغازهدار بود که المقراهی را در جریان شناسایی هویت، ده سال پس از سقوط هواپیما شناسایی کرد. ولی ما نشان دادیم که مغازهدار، مردی را توصیف کرد که قد بلندتر، تیرهتر، و مسن تر از المقراهی بوده است. ما همچنان فاش کردیم که مغازهدار که تونی گاوچی نام داشت، یک جایزه 2 میلیون دلاری از طرف دولت آمریکا دریافت کرد. این مسأله و بسیاری تناقضات دیگر در شهادت نامه وی، روند قضایی را مخدوش ساخت.
موارد دیگری نیز وجود داشت. آزمایشات موشکافانه علمی بر روی ترکش تایمر بمب، نشان داد که این تایمر از تایمرهای فروخته شده به لیبی نبود. دولت انگلستان این اطلاعات را بهرغم آنکه استدلال دادستان را در هم میکوبید، از وکلای مدافع المقراهی دریغ کرد.
خانم عزادار: ما آنها را بهخاطر خواهیم سپرد. نیکولاس فریت، کالین رونه...
گزارشگر: همه ساله در سالگرد این فاجعه، خانوادههای داغدار در گورستان آرلینگتون واشینگتن گردهم میآیند تا عزیزانشان را بیاد آورند.
سال 2013، بیست وپنجمین سالگرد درگذشت آنها بود.
دکتر جیم سوایر، پدر فلورا، قربانی لاکربی: هر کس که یکی از اعضای نزدیک خانوادهاش را در فاجعه لاکربی از دست داده باشد، بقیه عمر خود را عمیقاً تحت تأثیر این حادثه خواهد بود. بخشی از تأثیرگذاری این حادثه این است که شما بلافاصله خواهان آن هستید که همه چیز را دربارهٴ آن بدانید: چه کسی و چرا این کار را کرد؟ چرا عزیزان ما حفاظت نشدند؟
رابرت مولر، رئیس سابق اف.بی.آی: زمان نمیتواند به این فقدان پایان دهد. زمان نمیتواند به دردهایتان پایان دهد. ولی باید بدانید کسانیکه این عمل شیطانی را مرتکب شدند، حرف آخر را نمیزنند. میتوانم به شما بگویم که من اطمینان دارم که المقراهی یکی از مسئولان این حمله تروریستی بوده است.
گزارشگر: تا این تاریخ، تنها کسی که بهخاطر بمبگذاری لاکربی مجرم شناخته شده است، یک مقام لیبیایی به نام عبدالباسط المقراهی بوده است.
استدلالی که علیه المقراهی صورت میگرفت، متکی بر قطعهای از تایمر بمب بود که در جریان انفجار به داخل یقه پیراهن وی پرتاب شده و در محل سقوط هواپیما پیدا شده بود. این مدرک المقراهی را به این بمبگذاری مرتبط کرد، زیرا ادعا شد که او شخصاً این پیراهن را از یک مغازه لباس فروشی کوچک در کشور ”مالت“ خریداری کرده. این مدرک همچنین باعث مرتبط شدن لیبی به این جنایت شد، زیرا ترکش یافت شده مشابه 20 تایمری بود که توسط لیبی خریداری شده بود.
الجزیره در دو برنامه مستند قبلی خود، شواهد جدیدی را درباره بمبگذار لاکربی فاش ساخته بود. اول، جورج تامپسون، وکیل بازپرس، ثابت کرد که المقراهی هرگز در مغازه لباس فروشی در مالت حضور نداشته است.
جورج تامپسون :
فروشگاهی که گفته میشود المقراهی لباسهای خود را از آن خریداری کرده در سمت چپ ما قرار دارد و نام آن ”مریز هاوس“ یا خانه مری است.
گزارشگر: این مغازهدار بود که المقراهی را در جریان شناسایی هویت، ده سال پس از سقوط هواپیما شناسایی کرد. ولی ما نشان دادیم که مغازهدار، مردی را توصیف کرد که قد بلندتر، تیرهتر، و مسن تر از المقراهی بوده است. ما همچنان فاش کردیم که مغازهدار که تونی گاوچی نام داشت، یک جایزه 2 میلیون دلاری از طرف دولت آمریکا دریافت کرد. این مسأله و بسیاری تناقضات دیگر در شهادت نامه وی، روند قضایی را مخدوش ساخت.
موارد دیگری نیز وجود داشت. آزمایشات موشکافانه علمی بر روی ترکش تایمر بمب، نشان داد که این تایمر از تایمرهای فروخته شده به لیبی نبود. دولت انگلستان این اطلاعات را بهرغم آنکه استدلال دادستان را در هم میکوبید، از وکلای مدافع المقراهی دریغ کرد.
دکتر جس کاولی، فلزشناس: این مدار چاپی، با شیوه متفاوتی نسبت به ترکش اولیه که من بررسی کردم ساخته شده بود.
گزارشگر: این برنامه به سوالی که پاسخ داده نشده میپردازد: اگر مقراهی بیگناه بوده، پس چه کسی مسئول بمبگذاری لاکربی بوده است؟
طرابلس، لیبی. جورج تامپسون یکی از آخرین افرادی بود که پیش از مرگ المقراهی با وی دیدار کرد. تامپسون بهعنوان محقق برای تیم وکلای مدافع المقراهی کار میکرد. مقراهی در حالیکه بهدلیل ابتلا به بیماری سرطان در بستر مرگ بود، کماکان تا آخرین لحظه بر بیگناهی خود اصرار میورزید.
جورج تامپسون: سلام، من جورج تامپسون هستم. از اسکاتلند آمدهام تا باسط را ببینم.
المقراهی: من هرگز در تمام طول زندگیام در چنین کاری دست نداشتهام.
گزارشگر: پیش از درگذشت المقراهی، تامپسون به او قول داد تا او را تبرئه کند و اطمینان یابد که عدالت اجرا میشود.
المقراهی: ... حقیقت همین است.
گزارشگر: ادینبورگ، اسکاتلند. بهدلیل سرنگون شدن پرواز 103 پان آمریکن در خاک اسکاتلند، این ماجرا توسط دستگاه قضایی اسکاتلند دنبال شد.
جورج تامپسون یک کارآگاه سابق پلیس اسکاتلند، برای گروه وکلای مدافع المقراهی کار میکرد. او بهدلیل شواهد بیشماری که در کامپیوتر خود گردآوری کرده، اشراف بینظیری نسبت به این ماجرا یافته است. اما تا همین اواخر، حتی او نیز اطلاعات کمی درباره گزارش سری، با کد رمز ”برد“ [پرنده] داشت.
تامپسون: من از طریق اسنادی که مقراهی به من داد، به گزارش ”برد“ [پرنده - م] دسترسی پیدا کردم. من آن را خواندم، سپس با جسیکا ملاقات کردم.
گزارشگر: جسیکا دگراتسیا، نویسنده گزارش ”برد“ بود. او دادستان سابق منطقه منهتن و یک محقق قانونی است، که دولتها و شرکتهای بزرگ از جملهٴ مشتریان او بودهاند. او به شرط اینکه منابع سری و اطلاعات محرمانه آنها مورد تهدید قرار نگیرد پذیرفت که در این برنامه شرکت کند.
گزارش وی بخشی از یک تاکتیک حقوقی اسکاتلندی به نام ”معرفی مجرم“ است. این گزارش شرح بسیار متفاوتی نسبت به گزارش رسمی بمبگذاری لاکربی ارائه میکند.
جسیکا دگراتسیا، مأمور تحقیق قانونی: درکی که من از اصل ”معرفی مجرم“ در قوانین اسکاتلند دارم این است که متهم میتواند در جریان محاکمه بگوید که من مجرم نبودهام، بلکه مجرم کس دیگری است، سپس آنها میتوانند شواهدی ارائه دهند که نشان دهد مجرم کس دیگری بوده است. در اساس در مرحله پایانی ماجرا از ما خواسته شد شواهدی پیدا کنیم که نشان دهد مجرم کس دیگری بوده است.
جورج تامپسون: من و جسیکا نشستیم و با هم صحبت کردیم. بیاد میآورم که موی تنم سیخ میشد، زیرا آن زمان بود که چشمم به اتفاقاتی که در مالت افتاده بود باز میشد.
گوینده: بنا بر گزارش جسیکا دگراتسیا، آنچه در جزیره مدیترانهای مالت انجام شده بود، ملاقات مقامات اطلاعاتی رژیم ایران، سوریه و لیبی بوده است. همچنین نمایندگانی از چندین گروه تندرو، شامل حزبالله، و ”فرماندهی کل جبهه مردمی برای آزادی فلسطین“، حضور داشتند.
گزارشگر: جورج تامسون، و جسیکا دگراتسیا را یک جا گردهم آوردیم تا یادداشتها، شواهد و سرنخ هایشان را تبادل کنند.
جسیکا دگراتسیا: در نهایت ما به سندی برخوردیم که به ملاقاتی که در مارس 1988 در مالت صورت گرفت مربوط میشود.
گزارشگر: این سند توسط فردی که در ملاقات شرکت داشته، نوشته شده بود. ما توافق کردیم که منابع این شواهد را محرمانه نگهداریم.
جورج تامپسون: یادداشتهایی که تو اینجا داری، بهطور واقعی از سندی که حاوی...
جسیکا دگراتسیا: بله. من دارم کلمه به کلمه از روی گزارش اطلاعاتی میخوانم. این سند به زبان عربی، و توسط عضو یکی از گروههای حاضر در ملاقات، نوشته شده.
فردی که گزارش را نوشته میگوید: ”همه این افراد تکنیسینهایی بودند که متفجرات، سلاح، و امور نظامی آموزش دیده بودند“.. این افراد تروریستهای سختسری بودند.
گزارشگر: بر اساس این سند، ملاقات در خانه عبدالسلام صورت گرفته است.
جسیکا دگراتسیا: همه دارای پوش هستند؛ پوش عبدالسلام، یک نانوایی به نام ”میشکا“ بود.
او فرد مهمی بود، زیرا رئیس شاخهٴ مالت ”فرماندهی کل جبهه مردمی برای آزادی فلسطین“ بود.
گزارشگر: برای اطمینان از همخوانی این ماجرا با واقعیت روی زمین، جورج تامپسون به جستجوی این نانوایی رفت. نانوایی ”میشکا“ ورشکسته شده، ولی نانوایی دیگری که توسط سلام اداره میشود، با تمام قوا تحت مدیریت جدید در حال کار است.
همچنین تامپسون توانست با وجود تغییر نام خیابان آپارتمانی که سلام اجاره کرده بود را پیدا کند.
جورج تامپسون: فکر میکنم ما خیابانی که دنبال آن بودیم را پیدا کردیم. این کار سختی بود زیرا نام خیابان تغییر کرده بود.
این خانه در 1988 برای برگزاری چند نشست که گروههای تروریستی در آن شرکت داشتند استفاده شده بود. آنها حملات خود علیه غرب را در آنجا طراحی میکردند.
گزارشگر: در 1988، این آپارتمان جزء املاک دولتی بود. در آن زمان، سیاست مالت این بود که با گروههای فلسطینی مادامی که دست بهعملیات نظامی در خاک مالت نزنند دوست باشد. اما آن زمان، مردانی که در آپارتمان شماره 18 بودند، اهداف مشخصی در نظر نداشتند.
جسیکا دگراتسیا: اجازه بدهید به شما بگویم چه چیزهایی در این نشست گفته شد.
”در اساس، آنها در حال عضوگیری بودند.
ما همه به یکدیگر کمک خواهیم کرد. برخی از ما شاید بتوانیم کاری بکنیم، و برخی ممکن است کارهای دیگری بتوانند انجام دهند، ولی همه ما به یکدیگر خواهیم پیوست، و کارزاری علیه اهداف اسراییلی و آمریکایی راه میاندازیم. ما خواهان آن هستیم که بیشترین خسارات ممکن را به آنها وارد کنیم. ما هنوز نمیدانیم چطور این کار را خواهیم کرد. اهداف ما میتواند اجتماعات در مکانهای عمومی، ساختمانها، قطارها یا هواپیماها باشد. آیا شما خواهان آن هستید که در این مسیر به ما کمک کنید؟ برای کمک به ما متعهد شوید؟
گزارشگر: حضور مردی به نام ابوطالب، قابلتوجه بود. او رئیس شاخه ”فرماندهی کل جبههمردمی برای آزادی فلسطین“ در سوئد بود.
جسیکا دگراتسیا: ابوطالب به نام ”ابوانتقام“ معرفی میشد. یکی از شرکت کنندگان در این نشست سؤال کرد: ”چرا به تو ”ابوانتقام“ میگویند؟ آیا تو پدر ”انتقام“ هستی؟ او خندید، زیرا ”انتقام“ بهمعنی تلافیجویی است. طالب گفت: به من ”انتقام“ میگویند، زیرا هر جایی که بروم، مبلغ این هستم که ما باید انتقام خود را از آمریکاییها و اسرائیلیها بگیریم.
ابوطالب شروع به سخن گفتن کرد و از هر یک ما خواست که بیشترین تلاشمان را انجام دهیم و ببینیم که چگونه میتوانیم در مالت کمک کنیم. رژیم ایران ما را بهلحاظ مالی تأمین خواهد کرد، و علاوه بر آن، تجهیزاتی به ما خواهد داد که میتوانیم در صورت نیاز از آن در عملیات خود استفاده کنیم. سرویس اطلاعاتی لیبی نیز کمک خواهد کرد“.
در نتیجه ته خط این است که گزارش اطلاعاتی که ما در دست داریم، ابوطالب را شریک جرم معرفی میکند. همچنین حزبالله، رژیم ایران و لیبی را شریک جرم معرفی میکند.
گزارشگر: این یک گزارش اطلاعاتی است که دارای طبقهبندی ”سری“ است.
الجزیره نسخهای از نامههای محرمانه آژانس اطلاعات دفاعی آمریکا را دریافت کرده است، که در صورتیکه درخواست استیناف المقراهی به اجرا در میآمد، در دفاع از وی بهکار گرفته میشد. این اسناد نتیجهگیریهای دگراتسیا را تأیید میکند.
گزارشگر: این برنامه به سوالی که پاسخ داده نشده میپردازد: اگر مقراهی بیگناه بوده، پس چه کسی مسئول بمبگذاری لاکربی بوده است؟
طرابلس، لیبی. جورج تامپسون یکی از آخرین افرادی بود که پیش از مرگ المقراهی با وی دیدار کرد. تامپسون بهعنوان محقق برای تیم وکلای مدافع المقراهی کار میکرد. مقراهی در حالیکه بهدلیل ابتلا به بیماری سرطان در بستر مرگ بود، کماکان تا آخرین لحظه بر بیگناهی خود اصرار میورزید.
جورج تامپسون: سلام، من جورج تامپسون هستم. از اسکاتلند آمدهام تا باسط را ببینم.
المقراهی: من هرگز در تمام طول زندگیام در چنین کاری دست نداشتهام.
گزارشگر: پیش از درگذشت المقراهی، تامپسون به او قول داد تا او را تبرئه کند و اطمینان یابد که عدالت اجرا میشود.
المقراهی: ... حقیقت همین است.
گزارشگر: ادینبورگ، اسکاتلند. بهدلیل سرنگون شدن پرواز 103 پان آمریکن در خاک اسکاتلند، این ماجرا توسط دستگاه قضایی اسکاتلند دنبال شد.
جورج تامپسون یک کارآگاه سابق پلیس اسکاتلند، برای گروه وکلای مدافع المقراهی کار میکرد. او بهدلیل شواهد بیشماری که در کامپیوتر خود گردآوری کرده، اشراف بینظیری نسبت به این ماجرا یافته است. اما تا همین اواخر، حتی او نیز اطلاعات کمی درباره گزارش سری، با کد رمز ”برد“ [پرنده] داشت.
تامپسون: من از طریق اسنادی که مقراهی به من داد، به گزارش ”برد“ [پرنده - م] دسترسی پیدا کردم. من آن را خواندم، سپس با جسیکا ملاقات کردم.
گزارشگر: جسیکا دگراتسیا، نویسنده گزارش ”برد“ بود. او دادستان سابق منطقه منهتن و یک محقق قانونی است، که دولتها و شرکتهای بزرگ از جملهٴ مشتریان او بودهاند. او به شرط اینکه منابع سری و اطلاعات محرمانه آنها مورد تهدید قرار نگیرد پذیرفت که در این برنامه شرکت کند.
گزارش وی بخشی از یک تاکتیک حقوقی اسکاتلندی به نام ”معرفی مجرم“ است. این گزارش شرح بسیار متفاوتی نسبت به گزارش رسمی بمبگذاری لاکربی ارائه میکند.
جسیکا دگراتسیا، مأمور تحقیق قانونی: درکی که من از اصل ”معرفی مجرم“ در قوانین اسکاتلند دارم این است که متهم میتواند در جریان محاکمه بگوید که من مجرم نبودهام، بلکه مجرم کس دیگری است، سپس آنها میتوانند شواهدی ارائه دهند که نشان دهد مجرم کس دیگری بوده است. در اساس در مرحله پایانی ماجرا از ما خواسته شد شواهدی پیدا کنیم که نشان دهد مجرم کس دیگری بوده است.
جورج تامپسون: من و جسیکا نشستیم و با هم صحبت کردیم. بیاد میآورم که موی تنم سیخ میشد، زیرا آن زمان بود که چشمم به اتفاقاتی که در مالت افتاده بود باز میشد.
گوینده: بنا بر گزارش جسیکا دگراتسیا، آنچه در جزیره مدیترانهای مالت انجام شده بود، ملاقات مقامات اطلاعاتی رژیم ایران، سوریه و لیبی بوده است. همچنین نمایندگانی از چندین گروه تندرو، شامل حزبالله، و ”فرماندهی کل جبهه مردمی برای آزادی فلسطین“، حضور داشتند.
گزارشگر: جورج تامسون، و جسیکا دگراتسیا را یک جا گردهم آوردیم تا یادداشتها، شواهد و سرنخ هایشان را تبادل کنند.
جسیکا دگراتسیا: در نهایت ما به سندی برخوردیم که به ملاقاتی که در مارس 1988 در مالت صورت گرفت مربوط میشود.
گزارشگر: این سند توسط فردی که در ملاقات شرکت داشته، نوشته شده بود. ما توافق کردیم که منابع این شواهد را محرمانه نگهداریم.
جورج تامپسون: یادداشتهایی که تو اینجا داری، بهطور واقعی از سندی که حاوی...
جسیکا دگراتسیا: بله. من دارم کلمه به کلمه از روی گزارش اطلاعاتی میخوانم. این سند به زبان عربی، و توسط عضو یکی از گروههای حاضر در ملاقات، نوشته شده.
فردی که گزارش را نوشته میگوید: ”همه این افراد تکنیسینهایی بودند که متفجرات، سلاح، و امور نظامی آموزش دیده بودند“.. این افراد تروریستهای سختسری بودند.
گزارشگر: بر اساس این سند، ملاقات در خانه عبدالسلام صورت گرفته است.
جسیکا دگراتسیا: همه دارای پوش هستند؛ پوش عبدالسلام، یک نانوایی به نام ”میشکا“ بود.
او فرد مهمی بود، زیرا رئیس شاخهٴ مالت ”فرماندهی کل جبهه مردمی برای آزادی فلسطین“ بود.
گزارشگر: برای اطمینان از همخوانی این ماجرا با واقعیت روی زمین، جورج تامپسون به جستجوی این نانوایی رفت. نانوایی ”میشکا“ ورشکسته شده، ولی نانوایی دیگری که توسط سلام اداره میشود، با تمام قوا تحت مدیریت جدید در حال کار است.
همچنین تامپسون توانست با وجود تغییر نام خیابان آپارتمانی که سلام اجاره کرده بود را پیدا کند.
جورج تامپسون: فکر میکنم ما خیابانی که دنبال آن بودیم را پیدا کردیم. این کار سختی بود زیرا نام خیابان تغییر کرده بود.
این خانه در 1988 برای برگزاری چند نشست که گروههای تروریستی در آن شرکت داشتند استفاده شده بود. آنها حملات خود علیه غرب را در آنجا طراحی میکردند.
گزارشگر: در 1988، این آپارتمان جزء املاک دولتی بود. در آن زمان، سیاست مالت این بود که با گروههای فلسطینی مادامی که دست بهعملیات نظامی در خاک مالت نزنند دوست باشد. اما آن زمان، مردانی که در آپارتمان شماره 18 بودند، اهداف مشخصی در نظر نداشتند.
جسیکا دگراتسیا: اجازه بدهید به شما بگویم چه چیزهایی در این نشست گفته شد.
”در اساس، آنها در حال عضوگیری بودند.
ما همه به یکدیگر کمک خواهیم کرد. برخی از ما شاید بتوانیم کاری بکنیم، و برخی ممکن است کارهای دیگری بتوانند انجام دهند، ولی همه ما به یکدیگر خواهیم پیوست، و کارزاری علیه اهداف اسراییلی و آمریکایی راه میاندازیم. ما خواهان آن هستیم که بیشترین خسارات ممکن را به آنها وارد کنیم. ما هنوز نمیدانیم چطور این کار را خواهیم کرد. اهداف ما میتواند اجتماعات در مکانهای عمومی، ساختمانها، قطارها یا هواپیماها باشد. آیا شما خواهان آن هستید که در این مسیر به ما کمک کنید؟ برای کمک به ما متعهد شوید؟
گزارشگر: حضور مردی به نام ابوطالب، قابلتوجه بود. او رئیس شاخه ”فرماندهی کل جبههمردمی برای آزادی فلسطین“ در سوئد بود.
جسیکا دگراتسیا: ابوطالب به نام ”ابوانتقام“ معرفی میشد. یکی از شرکت کنندگان در این نشست سؤال کرد: ”چرا به تو ”ابوانتقام“ میگویند؟ آیا تو پدر ”انتقام“ هستی؟ او خندید، زیرا ”انتقام“ بهمعنی تلافیجویی است. طالب گفت: به من ”انتقام“ میگویند، زیرا هر جایی که بروم، مبلغ این هستم که ما باید انتقام خود را از آمریکاییها و اسرائیلیها بگیریم.
ابوطالب شروع به سخن گفتن کرد و از هر یک ما خواست که بیشترین تلاشمان را انجام دهیم و ببینیم که چگونه میتوانیم در مالت کمک کنیم. رژیم ایران ما را بهلحاظ مالی تأمین خواهد کرد، و علاوه بر آن، تجهیزاتی به ما خواهد داد که میتوانیم در صورت نیاز از آن در عملیات خود استفاده کنیم. سرویس اطلاعاتی لیبی نیز کمک خواهد کرد“.
در نتیجه ته خط این است که گزارش اطلاعاتی که ما در دست داریم، ابوطالب را شریک جرم معرفی میکند. همچنین حزبالله، رژیم ایران و لیبی را شریک جرم معرفی میکند.
گزارشگر: این یک گزارش اطلاعاتی است که دارای طبقهبندی ”سری“ است.
الجزیره نسخهای از نامههای محرمانه آژانس اطلاعات دفاعی آمریکا را دریافت کرده است، که در صورتیکه درخواست استیناف المقراهی به اجرا در میآمد، در دفاع از وی بهکار گرفته میشد. این اسناد نتیجهگیریهای دگراتسیا را تأیید میکند.
[نوشته روی صفحه: ”این یک گزارش اطلاعاتی است... .
با طبقهبندی سری:
رژیم ایران، لیبی و سوریه یک قرارداد همکاری برای اقدامات تروریستی آینده امضا کردهاند“ ]
فاصله زیادی بین مالت و کوههای کلورادو و شهر معدنی سابق سوت وجود دارد. مأمور سابق سازمان سیا، رابرت بر، اکنون در اینجا زندگی میکند. او رابطهای عاطفی با فاجعه لاکربی دارد.
رابرت بر، مأمور سابق سیا: ببینید. برای من لاکربی موضوعی شخصی است. کسی که جایگزین من در موضع مسئولیتی که در خاورمیانه داشتم شد، در آن هواپیما بود. نمیتوانم درباره موضع مسئولیتم توضیحی بدهم. نام او چاک مکگی بود و من دو سال با او در کار ضدتروریسم در بیروت کار کرده بودم. هرگز نتوانستم این موضوع را فراموش کنم و تا زمانی هم که پاسخ درست را پیدا نکنم، آن را فراموش نخواهم کرد.
گزارشگر: بر در تحقیقات سیا درباره حادثه لاکربی شرکت کرد. او هنوز هم کارتهای یادداشت خود را که 25سال پیش روی آن نوشته، نگه داشته است.
رابرت بر: من همیشه یادداشت برمیدارم، زیرا راستش را بخواهید، حافظه دروغ میگوید.
گزارشگر: این یادداشتها مملو از اشاراتی به ”فرماندهی کل جبهه مردمی برای آزادی فلسطین“ است.
رابرت بر: ”فرماندهی کل جبهه مردمی برای آزادی فلسطین“ گروهی است که توسط جبرئیل هدایت میشود. او یک افسر سابق سوریه با روابط بسیار نزدیک با دمشق است.
جسیکا دگراتسیا: جبرئیل رئیس ”فرماندهی کل جبهه مردمی برای آزادی فلسطین“ بود. او از سوریه عمل میکرد و تحت حفاظت دولت سوریه بود. او هنوز هم از سوریه عمل میکند.
گزارشگر: افراد عضوگیری شده توسط احمد جبرئیل، صلحی را که از نظر آنها، توسط اسراییل و آمریکا تحمیل شده رد میکنند. جبرئیل شبکهیی از هستههای [تروریستی] در اروپا در اختیار داشت که در انتظار بودند.
رابرت بر: احمد جبرئیل یک بمبگذار هواپیما بود. اولین عملیات بمبگذاری وی در سال 1977 اجرا شد که فکر میکنم یک پرواز ”سوئیس ایر“ را بمبگذاری کرد. دستان او به خون آغشته است.
[نوشته روی صفحه: ”شش ماه مانده به لاکربی“ ]
گزارشگر: ابوالقاسم مصباحی که زمانی یک مقام ارشد اطلاعات رژیم ایران بود، مستقیماً به رئیسجمهور رژیم ایران گزارش میداد. در اواخر دهه 1990، او از ایران به آلمان پناهنده شد. او اکنون تحت حمایت یک برنامه حفاظت از شهود زندگی میکند.
ابوالقاسم مصباحی، مقام سابق اطلاعات رژیم ایران رژیم ایران تصمیم گرفت که در اسرع وقت تلافی کند. این تصمیم توسط کل دستگاه حکومت ایران اتخاذ شد و توسط خمینی مورد تأیید قرار گرفت. هدف این بود که اتفاقی که برای هواپیمای ایرباس ایران رخ داده بود، عیناً کپیبرداری شود. همه چیز قرار بود دقیقاً مشابه همان باشد و دستکم 290نفر کشته شوند. این هدف تصمیمگیرندگان رژیم ایران بود.
گزارشگر: بر اساس اطلاعات سازمان سیا، رهبران رژیم ایران به ”فرماندهی کل جبهه مردمی برای آزادی فلسطین“ روی آوردند.
رابرت بر: شش روز پس از سقوط هواپیمای ایر باس، نشستی در بیروت برگزار شد. ما از مکان آن مطلع هستیم. نمایندگان رژیم ایران به شاخهای که از ”فرماندهی کل جبهه مردمی برای آزادی فلسطین“ جدا شده بود مراجعه کردند و گفتند، خیلی خب، شماها میدانید که چطور باید هواپیماها را سرنگون کرد. پنج هواپیمای غیرنظامی را سرنگون کنید.
گزارشگر: اجرای این عملیات به احمد جبرئیل از ”فرماندهی کل جبهه مردمی برای آزادی فلسطین“ سپرده شد. مبلغی پیشاپیش در دمشق به جبرئیل داده شد تا مخارج اولیه را تأمین کند. مأموریت عبارت بود از منفجر کردن یک پرواز پان آمریکن.
رابرت بر: وقتی که شما به نامهنگاریهای دی آی ای DIA نگاه کنید، میتوانید بازتابی از بهترین اطلاعات جامعه اطلاعاتی یعنی آژانس امنیت ملی و سیا را مشاهده کنید. این تئوری DIA در رابطه با اینکه چه اتفاقی در لاکربی افتاد نیست. آنها تئوری آژانس امنیت ملی و سیا را منعکس میکنند.
جسیکا دگراتسیا: اطلاعاتی که ما کسب کردیم به ما میگوید که مغز متفکر بمبگذاری لاکربی احمد جبرئیل، رئیس ”فرماندهی کل جبهه مردمی برای آزادی فلسطین“بوده است. او از طرف ایران پشتیبانی میشده است.
گزارشگر: مردی که عملیات را فرماندهی میکرد، یک فلسطینی به نام حافظ قاسم دلکمونی بود.
جسیکا دگراتسیا: دلکمونی یک عضو با تجربه ”فرماندهی کل جبهه مردمی برای آزادی فلسطین“ بود. او سرباز و جنگجویی قدیمی و یک مغز متفکر بود. او بسیار مورد اعتماد و نزدیک به جبرئیل بود.
رابرت بر: دلکمونی به فرماندهی کل بمبگذاران ”جبهه خلق برای آزادی فلسطین “دسترسی داشت. رژیم ایران به آنها دسترسی مستقیم نداشت. لذا آنها به او مراجعه کردند و او را برای سرنگون کردن هواپیما عضوگیری کردند.
گزارشگر: فرماندهی کل جبهه خلق برای آزادی فلسطین، به هسته تروریستی خود در آلمان گفت برای عملیاتی بزرگ آماده باشند.
آنچه این سازمان نمیدانست این بود که پلیس آلمان آنها را تا پایان 1988 زیر نظر داشته.
آنها ورود دلکمانی از سوریه را ثبت کردند. در 13اکتبر دیده شد که یک متخصص بمبگذاری به نام مروان کریسات به او پیوست، آن دو برای خرید باطری، سوئیچ، چسب و ساعتهای مکانیکی و دیجیتال به این فروشگاه مراجعه کردند.
سپس دلکمانی از زیر مراقبت پلیس گریخت و با یک پاسپورت تقلبی آلمان شرقی به نام مارکس به قبرس رفت، همکار ابوطالب دلکمونی از پی اف ال پی جی سی (فرماندهی کل جبهه خلق برای آزادی فلسطین) در آنزمان در قبرس در هتل راندان بود که اکنون یک قمارخانه میباشد.
جسیکا دگراتسیا: دلکمونی و یک نفر دیگر در قبرس ملاقات کردند و مدتی آنجا ماندند، چرا این امر مهم بود؟ زیرا که قبرس جایی است که شما میتوانید مدارک تقلبی پیدا کرده و پول تهیه کنید.
گزارشگر: دلکمونی پول را از این ساختمان که اکنون متعلق به یک شرکت بیمه است بهدست آورد. ساختمانی که سابقاً یک بانک عربی بود.
این دو نفر که در حال طراحی عملیاتی بر روی پرواز پان آمریکن بودند، با این پول زیاد مدت زیادی در قبرس نماندند. آنها میخواستند برای فروش یک خانه امن پی اف ال پی جی سی به مالت بروند. آنها قرار ملاقات مهمی را برنامهریزی کردند.
جرج تامپسون بهدنبال مدارکی دال بر سفر هر دو نفر، طالب و دلکمونی به مالت در اکتبر آن سال، بود.
جرج تامپسون: من به کتابخانه ملی میروم که بایک روزنامهنگار محلی که موافقت کرده به ما کمک کند ملاقات کنم.
آنچه دنبال آن هستیم نسخه قدیمی روزنامهای هستیم که در مورد این حادثه گزارش داده بود.
گزارشگر: جرج تامپسون با مارک نیکلولف ملاقات کرد. وی نسخه قدیمی روزنامهای محلی که اکنون به نام ”ناو دیفانت ”منتشر میشود را به وی نشان داد.
مارک نیکلولف: این روزنامهایست که ما دنبال آن بودیم، به زبان مالت بوده و به انگلیسی نیست؟
مارک نیکولوف: بله این روزنامه به زبان مالت بوده و متعلق به حزب کارگر است و دیگر منتشر نمیشود،
جرج تامپسون: به نظر میرسد در 1989 از یک منبع پلیس یا اطلاعات، دادههای مهمی به یکی از گزارشگران این روزنامه درز کرده است.
جرج تامپسون به این نگاه کنید این دلکمونی است و این هم ابوطالب است، (با اشاره به عکس آندو در روزنامه) این روزنامه در مورد آنها چه میگوید؟
مارک نیکولف: میگوید که در حقیقت گروهی از جبهه آزادیبخش فلسطین در مالت هستند و اینها دلکمونی و محمد ابوطالب میباشند که در مالت بودهاند که به 1988 برمیگردد. در آن در مورد پرواز پان آمریکن صحبت میکند.
جرج تامپسون: این برای پروژه ما بسیار مهم است، این دو، نفرات اصلی پرونده و مرتبط با اطلاعات مرکزی هستند
گزارشگر: مالت اواخر اکتبر1988، برای دومین بار این افراد در آپارتمان عبدالسلام جمع میشوند. این بار آنها برای بحث هدف مشخصی دارند.
جسیکا دگراتسیا: ملاقات دوم در مورد جزییاتی بود که چگونه یک بمب را به داخل یک هواپیمای آمریکایی وارد کنند.
گزارشگر: منبع گراتسیا اطلاعات مهمی در مورد سلامتی طالب در خلال آن ملاقات ارائه کرده است.
جسیکا دگراتسیا: زمانی که تلاش میکنید کیفیت اطلاعات یا صحت گفتههای یک شاهد را در محاکمه تعیین کنید دنبال جزئیات هستید که حاوی واقعیت باشد. دیده شده بود که طالب در این ملاقات بسیار ضعیف به نظر آمده و بسیار لاغر شده بوده و عبدالسلام گفته است که وی در فروشگاه دستگاه ویدئوییاش در سوئد مورد حمله یک فلسطینی قرار گرفته بوده.
تامپسون: بله حقیقت دارد.
گزارشگر: اواخر اکتبر، دلکمونی به آلمان و طالب به سوئد بر میگردد، پلیس فدرال آلمان bka هنوز آنها را تحت مراقبت نزدیک دارد. در خلال یک حمله تروریستی قریب الوقوع، آلمان به 14 آپارتمان در فرانکفورت و ماینس، حمله میکند و 17نفر را دستگیر میکند.
”عملیات پاییز ”به مصادره نارنجکها، تفنگها و مواد منفجره راه میبرد.
پلیس در صندوق عقبیک خودرو فورد تانوس سبز رنگ که متعلق به دلکمونی بود بمبی را درون یک رادیو ضبط توشیبا کشف میکند. بمبی که برای ساقط کردن یک هواپیما طراحی شده است. بمب با یک سوئیچ فشار سنج فعال میشد تا زمانی که هواپیما به ارتفاع معینی برسد منفجر شود. این بمب به گفته پلیس حاوی یک امضا بود، سازنده آن مواد منفجره را در داخل یک کاغذ شکلات، بستهبندی کرده بود.
جسیکا دگراتسیا: 5 بمب وجود داشته ولی آنها در آن تجسس تنها 4 بمب را کشف کردند.
رابرت بر مأمور سابق سیا: همه وحشتزده شدند که بمب پنجم کجاست، بعد از حمله همه دنبال بمب پنجم میگشتند ولی پیدا نکردند، یعنی آنها میدانستند که 5 بمب بوده ولی بمب پنجم گمشده بود. آنها نمیدانستند چه بر سر آن آمده است.
جسیکا دگراتسیا: تاثیر این حملات بسیار ناچیز بود چرا که که بسیاری از آنان را آزاد کردند، و تنها دلکمونی به زندان رفت، دلکمونی حتی در زندان کماکان با باقی نفرات گروه خود در تماس بود.
گزارشگر: به نظر میرسید شالوده تروریستی پی اف ال پی جی سی در اروپا غربی دست نخورد باقی مانده و محتمل است که توانایی کمکرسانی به حملات تروریستی را دارد.
رابرت بر مأمور سابق سیا: بعد از عملیات ”پاییز ”دیگر موضوع دنبال کردن این افراد برای آلمانیها بسیار دشوار بود، آنها کاملاً تأیید میکردند که بر این موضوع و همچنین بر پایان کار این سلول تروریستی، کنترلی ندارند.
گزارشگر: یک روز شمار حیاتی، شمارش معکوس فاجعه شروع شده است
(16روز مانده به لاکربی)
در پنجم دسامبر 1988 مردی با لهجه عربی، با سفارت آمریکا در هلسینکی در فنلاند تماس میگیرد، وی هشدار میدهد که بمبی در هواپیمای شرکت هواپیمایی پان آمریکن در ظرف دو هفته کار گذاشته خواهد شد.
جسیکا دگراتسیا: یک نفر آن هشدار را داد، کسی که میدانست چه حوادثی در پیش است، او باید به گروهی که آن را کار گذاشته نزدیک بوده باشد و بداند که این یک توطئه است.
گزارشگر: به نظر میرسد هشدارها نادیده گرفته شدند، زمان بهسر آمد، 38دقیقه بعد از پرواز، انفجار در قسمت بار جلویی هواپیمای پان آمریکن 103 شکاف ایجاد میکند، در ارتفاع 30هزارپایی هواپیمای بوئینگ 747 متلاشی میشود، مسافران و لاشه هواپیما را در حومه اسکاتلند پخش میشوند و در شهر لاکربی سقوط میکند.
صبح روز بعد از سقوط هواپیما اجساد نفرات و لاشه هواپیما در مساحتی بالغ بر 400 مایل در اسکاتلند پراکنده شدهاند، هر تکه آهن، هر تکه گوشت و خون کلیدی برای بزرگترین قتلعامی است که تا آن تاریخ در اسکاتلند مشاهده شده.
بازرسان حوادث هوایی شواهدی مییابند که مواد منفجره در یک کیف سامسونت قهوهای جاسازی شده بود.
تکههای کوچکی از پلاستیک مشکی از یک رادیو ضبط توشیبا، مشابه آنچه توسط پلیس آلمان مصادره شده بود شناسایی میشود. تکههای خرد شده شبکه مانند با توری شبکه بلندگوهای توشیبا همخوانی دارد، آنها حتی تکهای از کاغذ بستهبندی شکلات را پیدا کردند، به نظر میرسید هر تکهای امضای غیرقابل انکار بمبگذار پی.اف.ال.پی.جی.سی (جبهه آزادیبخش فلسطین فرماندهی کل) در آلمان میباشد.
دکتر جیم سوائر، دختر خود فلورا در پرواز هواپیمای پان آمریکن 103 از دست داد، وی هر روز در دادگاه مقراهی شرکت کرد و زمانبندی سقوط هواپیما وی را متقاعد ساخته بود که انفجار باید توسط وسیله اندازهگیری فشار صورت گرفته باشد درست شبیه نمونههایی که توسط پی.ال.اف.پی جی سی ساخته شده بودند.
دکتر جیم سوائر: گوبل به دادگاه گفت اگر این سوئیچ در داخل هواپیمایی قرار داده شود، 7دقیقه زمان میبرد تا خود را فعال نماید، 30دقیقه بعد از آن یک تایمر که توسط یک فشار سنج بهکار میافتد موجب انفجار بمب میشود، بنابراین میتوان زمان را اینگونه حساب کرد زمان حرکت هواپیما در باند فرودگاه که حدود7دقیقه بوده بهعلاوه حدوداً30دقیقه بعد از پرواز، هواپیمای لاکربی 38دقیقه بعد از پرواز منفجر شده.
گزارشگر: به نظر میرسد دولت بریتانیا ظرف سه ماه پرونده را آغاز کرد و پایان داد، در16مارس 1989 در کلوپ گارت در لندن پل چانون وزیر حمل و نقل هوایی سر میز ناهار با 5روزنامهنگار ملاقات کرد، گفتگوی آنان ثبت نمیشد،
رابین اوکلی سردبیر سیاسی سابق تایمز: وی اساساً به ما گفت که مقامات میخواهند دستگیریهایی را در رابطه با پرونده لاکربی انجام دهند، وی از تلاشهای پلیس گالووی قدردانی کرد. آنها یک نیروی کوچک پلیس بودند و اساساً به ما فهماندند که این پرونده جمع شده است. چیزی که تعجبآور بود. ولی وی کاملاً اطمینان داشت که افرادی را که باید، دستگیر کرده است، آنزمان، بیشتر ما فکر میکردیم پی.اف.ال.پی بهطور بالقوه مورد ظن بوده است.
گزارشگر: تحقیقات بر روی پی.ال.اف.پی، جی سی و بهطور مشخص بر روی ابوطالب بود. بمب در لباسهایی که در مالت دوخته شده بود بستهبندی شده و از این مغازه خریداری شده بود، مردی که لباسها را خریده بود قرار بوده المقراهی که منتسب به بمبگذار لاکربی بود، باشد.
ولی طالب نیز در مالت لباس خریداری کرده بود و حتی از فروشگاه مری خریداری کرده بود. در حقیقت در این برنامه دریافتیم که صاحب فروشگاه مری، اولین عکسی که از مظنونان نشان داد و اولین عکسی که برداشت، متعلق به ابوطالب بود.
جسیکا دگراتسیا: یکی از چیزیهایی که مرا بسیار متعجب کرد میزان دادههایی بود که طالب را به این موضوع مرتبط میکرد. اسناد فوقالعاده زیادی و جود داشت، زمانی که طالب در مه 1989 دستگیر شد، 6ماه بعد از لاکربی بود، آنها در خانهاش لباسهایی را پیدا کردند که در مالت خریداری شده بود، همچنین مدارها و فشار سنج که برای ساختن بمب مورد استفاده قرار میگیرد. آنها راهنمایی در مورد مدارها و تعدادی جعبههای خالی ساعت نیز پیدا کردند. اینها تجهیزاتی در ارتباط با ساختن بمب بود که عملاً در خانه وی پیدا شده بود.
گزارشگر: در تابستان 1989 پلیس اسکاتلند برای یک دستگیری آماده میشد، این گزارش توسط رئیس پلیس پت کانر تهیه شده. آنها میخواستند 15نفر از اعضای پی اف ال پی جی سی را که شناسایی شده بودند دستگیر نموده و مورد بازجویی قرار دهند.
جرج تامپسون مأمور تحقیق: آنها مطمئن بودند که نفرات اصلی را گرفتهاند، من با یک افسر پلیس صحبت کردم که میگفت در جشنی که بهمناسبت دستگیری نفرات اصلی بوده شرکت داشته است.
گزارشگر: آنچه بعد از آن واقع شد از بزرگترین اسرار موضوع لاکربی است. این امر زمانی شروع شد که جرج بوش پدر رئیسجمهور آمریکا با نخستوزیر انگلستان مارگارت تاچر تماس میگیرد.
رابین اوکلی سردبیر سیاسی سابق تایمز: به نظر میرسید این امر کاملاً مورد تأیید قرار گرفته، بعد از اینکه تماسی هشدار آمیز از جانب جرج بوش با مارگارت تاچر صورت گرفت که زیاد لاکربی را بزرگ نکنند. ظن من بر این است که دلایل مهمتر سیاسی وجود داشت تا در آنزمان کشورهای مشخصی در خاورمیانه را در این قضیه وارد کنند یا نکنند، و شاید این تمایل و جود داشت که جانب سوریه را که از پی اف ال پی حمایت میکرد را بگیرند.
جرج تامپسون: به نظر میرسید تمامی مدارکی را پیش از آن علیه فلسطینیان داشتیم در پایان 1989 و تا ژانویه 1990 حل و فصل شده باشد.
بر مامور سابق سیا: در نقطهای تحقیقات سازمان سیا و اف.بی.ای بهطور کامل از هم جدا شد. زیرا وزارت دادگستری بدون توجه به اطلاعاتی که وجود داشت پرونده را دنبال میکرد، تا جایی که من میتوانم بگویم گویا فردی گفته باشد، ببینید، لیبی در مقابل پیگرد قضایی ضربهپذیر است، قذافی مورد انزجار است، بگذارید آن را دنبال کنیم. این یک دستور اجرایی بود و زمانی که دستور اجرایی داده میشود همه باید با آن تنظیم کنند، لذا نفرات جامعه اطلاعاتی کنار کشیدند و گفتند باشد شما تئوری خود را بروید، تا اینکه شواهد اثبات کرد که اشتباه بوده است.
گزارشگر: درخلال محاکمه عبدالباسط المقراهی در دادگاه ویژه وی در هلند، دادستان تئوری کاملاً جدیدی از این پرونده ارائه کرد، دادستان استدلال کرد که دو لیبیایی، مقراهی و همکار وی فهیمه بمب را وارد پرواز شرکت ایر مالت نمودهاند. یک بمب با مکانیزم فشار سنج باید در زمان بلند شدن هواپیما در مالت منفجر میشد، ولی تایمر برای چند ساعت بعد از آن تنظیم شده بود که میتوانست شامل دو بار بلند شدن و دو فرود گردد بدون اینکه منفجر شود، لذا بر اساس گفته دادستان چمدان با بمب داخل آن میتوانسته در فرانکفورت از هواپیما پیاده شود و وارد هواپیمای پان آمریکن در فرودگاه هیتروی لندن شود، در پایان تایمری که گفته میشد توسط دولت لیبی تهیه شده بمب را داخل هواپیما پان آمریکن شماره 103، 38دقیقه بعد از بلند شدن هواپیما از لندن منفجر کرده است. ولی درست از همان نقطه شروع تمام این داستان با مشکل مواجه میشد.
دکتر موراگ کر دانشمند محقق: هرگز هیچ مدرکی مبنی بر اینکه بمب درمالت وارد هواپیما شده باشد پیدا نشد. در این مورد در دادگاه به توافق رسیدیم که هر دو قاضی و قاضی استیناف گفتند که این یک مشکل عمده در جریان دادرسی است، که هیچ مدرکی وجود ندارد.
گزارشگر: موراگ کر یک دانشمند محقق قابل احترام. وی در بررسی دقیق خود تک به تک چمدانهای هواپیمای پان آمریکن 103 را بررسی کرده بود تا محل کار گذاشتن بمب را پیدا کند. وی نظریهٴ ورود بمب به هواپیما در فرانکفورت را رد میکرد.
دکتر موراگ کر: بمب قطعاً در فرودگاه هیترو وارد هواپیما شده بود. من میدانم که آنها تئوریهای مختلفی در مورد فرانکفورت دارند که شاید منطقی هم باشند ولی مدارک اینکه بمب در فرودگاه هیترو وارد هواپیما شده آنچنان قویست که جای هیچ شکی باقی نمیماند.
گزارشگر: دکتر موراگ کر روی لندن متمرکز میشود و به جان بدفورد مسئول بار در فرودگاه که بستهٴ حاوی چمدانها را جابهجا میکند توجه میکند.
دکتر موراگ کر: اطلاعاتی که از مسئول بار در فرودگاه هیترو بهدست آوردیم در حقیقت دارای جزییات کاملی بود، او پرکردن محفظه چمدانها را با چمدانهایی که اول صبح آمده بودند شروع کرده بود. او ابتدا انتهای محفظه چمدانها را پر میکرده، سپس با رسیدن چمدانها قسمت بالایی را از چپ به راست پر میکرده است.
سپس برای صرف چای میرود و زمانی که باز میگردد متوجه یک چمدان سامسونت قهوهای با بدنة محکم میشود مشابه سامسونت قهوهای که بمب در آن قرار داده شده بود.
گزارشگر: تصاویر پلیس از چمدانهای منفجرشده مدرک مهمی بود.
دکتر موراگ کر: تصاویر خیلی مهمی بودند چرا که در تصویر میتوانید ببینید که تعداد کمی از چمدانها بهاندازه چمدان جاسازی شده آسیب دیدهاند، در اکثر آنها تنها قسمتی آسیب دیده بودند. بر اساس میزان آسیبی که یک چمدان دیده است میتوان فهمید در چه فاصلهای از مواد منفجره قرار داشته است. در حقیقت میتوان نشان داد که چمدان حاوی بمب در موقعیتی قرار داشته که جان بدفورد آن را دیده. این یک ساعت قبل از فرود هواپیمای مورد نظر بوده است
گزارشگر: بهدنبال عملیات پاییز در آلمان دالکمونی برای چندین ماه در زندان بود زمانی که پرونده لیبی و المقراهی ضعیفتر میشد، پرونده علیه رژیم ایران و پی.اف.ال.پی جی سی مستمراً تقویت میشد.
در 13فوریه 1989 پلیس سلول دالکمونی در زندان را بازرسی کرد و چرک نویس یک نامه بسیار مهم را یافت.
جسیکا دگراتسیا: زمانی که سلول دالکمونی بازرسی شد آنها نامههای متعددی به عربی پیدا کردند.
در یکی از مطالبی که وی نوشته بود جملهای دوپهلو وجود داشت که بسیار جالب بود، در آن گفته بود چرا پی.اف.ال.پی جی سی در مورد آنچه در ورای لاکربی بود صحبتی نمیکند، یک احتمال این است که منظور وی این بوده است که چرا جبهه خلق برای آزادی فلسطین اعتبار بیشتری از لاکربی برای خود کسب نمیکند و نمیگوید که علت لاکربی برای چه بود؟
گزارشگر: مدرک قویتر از تبادل تلگرامهای آژانس اطلاعاتی وزارت دفاع بیرون آمد که در آن ایران به جبهه خلق برای آزادی فلسطین پول پرداخت کرده بود.
بائر مأمور سابق سیا: در اواخر ژانویه یا اوایل فوریه 1989، علی اکبر محتشمیپور، وزیر سابق کشور، یک چک برای آخوندی بهنام اف نو شفیه نوشت که از بانک مرکزی ایران قابل وصول بود. وی نیز این پول را به جبرئیل منتقل کرد. انتقال این پول در ملاقاتی در دمشق صورت گرفت.
گزارشگر: اطلاعات سیا حاکی از آن بود که طرحی برای این پولها وجود دارد.
رابرت بر، مأمور سابق سیا: آنها نام او را در لیستی از اسناد یافتند و اینکه او به ابوجاسم در دمشق زنگزده تا 11 میلیون دلار ارسال کند. نکته این است که مشاهده میکنیم که بعد از لاکربی، پی اف ال پی جی سی 11میلیون دلار را در پاریس رفع و رجوع میکند.
این مربوط به محمد ابوطالب است. آنها از اینکه نگاهی به این بیندازند، خودداری کردند. او بانک گوسه [تلفظ دقیق نیست] در فرانکفورت را اضافه کرده و شماره حسابش 200-560 بوده. در بیست و پنجم آوریل 1989، او 500000 دلار دریافت کرد.
گزارشگر: به گفته منابع جسیکا گراسیا، کمی بعد از سقوط هواپیما، ملاقات سومی در آپارتمانی در مولتا برگزار شد.
جسیکا.د.گراتسیا: به ما گفته شد که بهدنبال بمبگذاری لاکربی، یعنی 20روز بعد از آن واقعه، عبدالسلام مهمانی بزرگی داشت تا این پیروزی علیه اسراییلیها و آمریکاییها را جشن بگیرد.
رابرت بر: من مجموعه اطلاعاتی را دیدم که سیا به من اجازه داد تا در کتابی منتشر کنم. اما این اطلاعات در سطح درجه A و بسیار قاطع بودند که رژیم ایران از اسامی ابو طالب و دلکامونی بهخاطر خدمت بزرگی که به جمهوری اسلامی ایران کرده بودند، با احترام یاد کرده بود.
فرضیه ما در جامعه اطلاعاتی بر این اساس بود که آنها در لاکربی شرکت داشتند.
گزارشگر: کسانی که اسامیشان به لاکربی مرتبط شدند اکنون درکجا هستند، مردانی مانند داکامونی، طالب یا کریساد.
اکنون مردان مسنی هستند که بدلایل امنیتی ناپدید شدهاند. مروان کریساد، مغز متفکر سابق سازنده بمب وابسته به پی اف ال پی در امّان واقع در اردن زندگی میکند.
او نسبت به دوران بودنش در پی اف ال پی جی سی افتخار میکرد. این عکسها در صفحه فیسبوک او بودند.
تماس گیرنده از الجزیره: الو سلام علیکم، آیا شما مروان کریساد هستید؟
گزارشگر: چند روز قبل از اینکه این برنامه تکمیل شود، الجزیره با او تماس گرفت. وقتی ما به او زنگ زدیم، موافقت کرد که با ما ملاقات کند.
مروان کریساد: من خیلی چیزها میدانم که میتوانم به شما بگویم. من میتوانم شواهدی هم ارائه کنم. ما اولین کسانی بودیم که یک هواپیما را وسط هوا منفجر کردیم. اولین نفرات در جهان بودیم
سؤال به عربی: در مورد لاکربی چطور؟ در مورد آن چه میدانی؟
مروان کریساد: همه مشکلات من بهخاطر لاکربی است.
گزارشگر: اما وقتی ما وارد محل آپارتمان او شدیم، او ترسیده بود. او زیر نظر دائمی مأموران اطلاعاتی اردن زندگی میکند. به او دستور داده شده بود که صحبت نکند. اما بعد، منبعی نزدیک به کریساد، به الجزیره گفت که این حمله توسط ایران حمایت شده و بمب، در لندن وارد هواپیما شده بود.
ابوطالب هرگز بهخاطر بمبگذاری لاکربی محاکمه نشد.
جرج تامسون، وکیل بازپرس: ما عازم آدرسی هستیم که از ابوطالب گرفتهای و میخواهیم این آدرس را بررسی کنیم و ببینیم آیا او با ما صحبت میکند؟
گزارشگر: دقیقاً یک سال بعد از لاکربی، دادگاهی در سوئد طالب را بهخاطر اقدامات تروریستی از قبیل بمبگذاری و قتل، گناهکار شناخت.
وی بعد از اینکه 20سال در زندان بود، 4سال پیش آزاد شد. او اکنون علیه اخراج خود از سوئد میجنگد.
به نظر میرسد که این خانه متعلق به خانواده ابوطالب است. اما وقتی که جرج تامسون درب میزند، طالب نیست که جواب میدهد، بلکه پسرش است. او گفت که پدرش مصاحبه نخواهد کرد.
صدای پسر ابوطالب: چرا باید او با شما صحبت کند؟ در تمام این سالیان، پدرم با کسی صحبت نکرد. من خیلی مواقع با پدرم صحبت کردم. او گفت که هیچ ربطی به لاکربی نداشته. او درگیر چیزهای دیگری بوده که بهخاطرش دستگیر شد، …
گزارشگر: ابوطالب 25سال سکوت کرده و حالا هم مایل نیست سکوتش را بشکند. بعداً ، پسر او تهدید کرد که اگر تامسون اصرار کند، به پلیس زنگ میزند.
واقعیت آنچه که در لاکربی رخ داد، بالاخره دارد روشن میشود. اما سؤالات پاسخ داده نشده، باقیاند.
رابین اوکلی، سردبیر سیاسی سابق تایمز: تا وقتی که اقوام کسانی که در لاکربی کشته شدهاند، چه آنهایی که در هواپیما کشته شدند یا روی زمین، زنده هستند، فکر میکنم که سؤالات همچنان ادامه خواهند داشت.
دکتر جیم سوایر، پدر فلورا، یکی از قربانیان لاکربی: من حق دارم که واقعیت را بدانم، چرا که عزیزانم را از دست دادهام، من حق دارم این حقیقت را بدانم که چرا هواپیمایی که آنها را حمل میکرد، حفاظت نداشت ما دست بردار نخواهیم بود.
دکتر موراگ کر، پژوهشگر: موارد جنایی بعد از سالیان، بهدلیل شواهدی که بازبینی شدند حل و فصل شدهاند و من فکر میکنم حتماً یک چیزی پیدا میشود.
رابرت بائر: من یک نظر جنجالی به شما ارائه نمیکنم. من تمامی اطلاعات سیا را در مورد چیزی که آنها میگفتند مربوط به ایران است، دنبال میکردم.
رابین اوکلی: کاملاً روشن است که هم دولت بریتانیا و هم دولت آمریکا، تا همین حالا، خیلی بیشتر از آنچه که برای انتشار بیرونی آماده کرده بودند، میدانستند.
جسیکا.د.گراسیا: اغلب از خودم میپرسم، آیا زمانی میرسد که حقیقت در مورد لاکربی روشن شود؟ اینکه افراد بسیار زیادی در چنین سطوح بالایی در گناهکار بودن المقراهی منفعت دارند.
صحبت از رؤسای جمهور آمریکا، وزرای خارجه، رؤسای اف.بی.آی و نخست وزیران بریتانیا است. این چیزی است که کیس لاکربی را تا این حد دشوار و پیچیده میکند.
گزارشگر: الجزیره رژیم ایران را دعوت کرد تا به موضوعاتی که در این فیلم مطرح شده، واکنش نشان دهد اما آنها نپذیرفتند. در گذشته، مقامات رژیم ایران هر گونه دست داشتن در بمبگذاری لاکربی را تکذیب میکردند.
ما همچنین به دولتهای بریتانیا و آمریکا مراجعه کردیم. وزارتخارجه آمریکا، ما را به بیانیههای سابقش در مورد لاکربی ارجاع داد. این وزارتخانه در دسامبر 2013 گفته بود، ما خواهان آن هستیم که تمامی کسانی که مسئول این شنیعترین اقدام تروریستی بودند، به پای عدالت آورده شده و بفهمیم که چرا دست به این کار زدند.
وزارت خارجه بریتانیا نیز به ما گفت که دولت این کشور نسبت به تحقیقات لاکربی که توسط پلیس اسکاتلند صورت گرفت و اینکه عبدالباسط المقراهی توسط 3 قاضی، به اتفاق آرا در سال 2001 گناهکار شناخته شد، اطمینان خاطر دارد. اما این را هم اضافه کرد که دادستانها و پلیس اسکاتلند همواره روشن کردهاند که معتقدند، المقراهی به تنهایی عمل نکرده است. در نتیجه تحقیقات پلیس، همچنان مفتوح است.
دکتر جیم سوائر، دختر خود فلورا در پرواز هواپیمای پان آمریکن 103 از دست داد، وی هر روز در دادگاه مقراهی شرکت کرد و زمانبندی سقوط هواپیما وی را متقاعد ساخته بود که انفجار باید توسط وسیله اندازهگیری فشار صورت گرفته باشد درست شبیه نمونههایی که توسط پی.ال.اف.پی جی سی ساخته شده بودند.
دکتر جیم سوائر: گوبل به دادگاه گفت اگر این سوئیچ در داخل هواپیمایی قرار داده شود، 7دقیقه زمان میبرد تا خود را فعال نماید، 30دقیقه بعد از آن یک تایمر که توسط یک فشار سنج بهکار میافتد موجب انفجار بمب میشود، بنابراین میتوان زمان را اینگونه حساب کرد زمان حرکت هواپیما در باند فرودگاه که حدود7دقیقه بوده بهعلاوه حدوداً30دقیقه بعد از پرواز، هواپیمای لاکربی 38دقیقه بعد از پرواز منفجر شده.
گزارشگر: به نظر میرسد دولت بریتانیا ظرف سه ماه پرونده را آغاز کرد و پایان داد، در16مارس 1989 در کلوپ گارت در لندن پل چانون وزیر حمل و نقل هوایی سر میز ناهار با 5روزنامهنگار ملاقات کرد، گفتگوی آنان ثبت نمیشد،
رابین اوکلی سردبیر سیاسی سابق تایمز: وی اساساً به ما گفت که مقامات میخواهند دستگیریهایی را در رابطه با پرونده لاکربی انجام دهند، وی از تلاشهای پلیس گالووی قدردانی کرد. آنها یک نیروی کوچک پلیس بودند و اساساً به ما فهماندند که این پرونده جمع شده است. چیزی که تعجبآور بود. ولی وی کاملاً اطمینان داشت که افرادی را که باید، دستگیر کرده است، آنزمان، بیشتر ما فکر میکردیم پی.اف.ال.پی بهطور بالقوه مورد ظن بوده است.
گزارشگر: تحقیقات بر روی پی.ال.اف.پی، جی سی و بهطور مشخص بر روی ابوطالب بود. بمب در لباسهایی که در مالت دوخته شده بود بستهبندی شده و از این مغازه خریداری شده بود، مردی که لباسها را خریده بود قرار بوده المقراهی که منتسب به بمبگذار لاکربی بود، باشد.
ولی طالب نیز در مالت لباس خریداری کرده بود و حتی از فروشگاه مری خریداری کرده بود. در حقیقت در این برنامه دریافتیم که صاحب فروشگاه مری، اولین عکسی که از مظنونان نشان داد و اولین عکسی که برداشت، متعلق به ابوطالب بود.
جسیکا دگراتسیا: یکی از چیزیهایی که مرا بسیار متعجب کرد میزان دادههایی بود که طالب را به این موضوع مرتبط میکرد. اسناد فوقالعاده زیادی و جود داشت، زمانی که طالب در مه 1989 دستگیر شد، 6ماه بعد از لاکربی بود، آنها در خانهاش لباسهایی را پیدا کردند که در مالت خریداری شده بود، همچنین مدارها و فشار سنج که برای ساختن بمب مورد استفاده قرار میگیرد. آنها راهنمایی در مورد مدارها و تعدادی جعبههای خالی ساعت نیز پیدا کردند. اینها تجهیزاتی در ارتباط با ساختن بمب بود که عملاً در خانه وی پیدا شده بود.
گزارشگر: در تابستان 1989 پلیس اسکاتلند برای یک دستگیری آماده میشد، این گزارش توسط رئیس پلیس پت کانر تهیه شده. آنها میخواستند 15نفر از اعضای پی اف ال پی جی سی را که شناسایی شده بودند دستگیر نموده و مورد بازجویی قرار دهند.
جرج تامپسون مأمور تحقیق: آنها مطمئن بودند که نفرات اصلی را گرفتهاند، من با یک افسر پلیس صحبت کردم که میگفت در جشنی که بهمناسبت دستگیری نفرات اصلی بوده شرکت داشته است.
گزارشگر: آنچه بعد از آن واقع شد از بزرگترین اسرار موضوع لاکربی است. این امر زمانی شروع شد که جرج بوش پدر رئیسجمهور آمریکا با نخستوزیر انگلستان مارگارت تاچر تماس میگیرد.
رابین اوکلی سردبیر سیاسی سابق تایمز: به نظر میرسید این امر کاملاً مورد تأیید قرار گرفته، بعد از اینکه تماسی هشدار آمیز از جانب جرج بوش با مارگارت تاچر صورت گرفت که زیاد لاکربی را بزرگ نکنند. ظن من بر این است که دلایل مهمتر سیاسی وجود داشت تا در آنزمان کشورهای مشخصی در خاورمیانه را در این قضیه وارد کنند یا نکنند، و شاید این تمایل و جود داشت که جانب سوریه را که از پی اف ال پی حمایت میکرد را بگیرند.
جرج تامپسون: به نظر میرسید تمامی مدارکی را پیش از آن علیه فلسطینیان داشتیم در پایان 1989 و تا ژانویه 1990 حل و فصل شده باشد.
بر مامور سابق سیا: در نقطهای تحقیقات سازمان سیا و اف.بی.ای بهطور کامل از هم جدا شد. زیرا وزارت دادگستری بدون توجه به اطلاعاتی که وجود داشت پرونده را دنبال میکرد، تا جایی که من میتوانم بگویم گویا فردی گفته باشد، ببینید، لیبی در مقابل پیگرد قضایی ضربهپذیر است، قذافی مورد انزجار است، بگذارید آن را دنبال کنیم. این یک دستور اجرایی بود و زمانی که دستور اجرایی داده میشود همه باید با آن تنظیم کنند، لذا نفرات جامعه اطلاعاتی کنار کشیدند و گفتند باشد شما تئوری خود را بروید، تا اینکه شواهد اثبات کرد که اشتباه بوده است.
گزارشگر: درخلال محاکمه عبدالباسط المقراهی در دادگاه ویژه وی در هلند، دادستان تئوری کاملاً جدیدی از این پرونده ارائه کرد، دادستان استدلال کرد که دو لیبیایی، مقراهی و همکار وی فهیمه بمب را وارد پرواز شرکت ایر مالت نمودهاند. یک بمب با مکانیزم فشار سنج باید در زمان بلند شدن هواپیما در مالت منفجر میشد، ولی تایمر برای چند ساعت بعد از آن تنظیم شده بود که میتوانست شامل دو بار بلند شدن و دو فرود گردد بدون اینکه منفجر شود، لذا بر اساس گفته دادستان چمدان با بمب داخل آن میتوانسته در فرانکفورت از هواپیما پیاده شود و وارد هواپیمای پان آمریکن در فرودگاه هیتروی لندن شود، در پایان تایمری که گفته میشد توسط دولت لیبی تهیه شده بمب را داخل هواپیما پان آمریکن شماره 103، 38دقیقه بعد از بلند شدن هواپیما از لندن منفجر کرده است. ولی درست از همان نقطه شروع تمام این داستان با مشکل مواجه میشد.
دکتر موراگ کر دانشمند محقق: هرگز هیچ مدرکی مبنی بر اینکه بمب درمالت وارد هواپیما شده باشد پیدا نشد. در این مورد در دادگاه به توافق رسیدیم که هر دو قاضی و قاضی استیناف گفتند که این یک مشکل عمده در جریان دادرسی است، که هیچ مدرکی وجود ندارد.
گزارشگر: موراگ کر یک دانشمند محقق قابل احترام. وی در بررسی دقیق خود تک به تک چمدانهای هواپیمای پان آمریکن 103 را بررسی کرده بود تا محل کار گذاشتن بمب را پیدا کند. وی نظریهٴ ورود بمب به هواپیما در فرانکفورت را رد میکرد.
دکتر موراگ کر: بمب قطعاً در فرودگاه هیترو وارد هواپیما شده بود. من میدانم که آنها تئوریهای مختلفی در مورد فرانکفورت دارند که شاید منطقی هم باشند ولی مدارک اینکه بمب در فرودگاه هیترو وارد هواپیما شده آنچنان قویست که جای هیچ شکی باقی نمیماند.
گزارشگر: دکتر موراگ کر روی لندن متمرکز میشود و به جان بدفورد مسئول بار در فرودگاه که بستهٴ حاوی چمدانها را جابهجا میکند توجه میکند.
دکتر موراگ کر: اطلاعاتی که از مسئول بار در فرودگاه هیترو بهدست آوردیم در حقیقت دارای جزییات کاملی بود، او پرکردن محفظه چمدانها را با چمدانهایی که اول صبح آمده بودند شروع کرده بود. او ابتدا انتهای محفظه چمدانها را پر میکرده، سپس با رسیدن چمدانها قسمت بالایی را از چپ به راست پر میکرده است.
سپس برای صرف چای میرود و زمانی که باز میگردد متوجه یک چمدان سامسونت قهوهای با بدنة محکم میشود مشابه سامسونت قهوهای که بمب در آن قرار داده شده بود.
گزارشگر: تصاویر پلیس از چمدانهای منفجرشده مدرک مهمی بود.
دکتر موراگ کر: تصاویر خیلی مهمی بودند چرا که در تصویر میتوانید ببینید که تعداد کمی از چمدانها بهاندازه چمدان جاسازی شده آسیب دیدهاند، در اکثر آنها تنها قسمتی آسیب دیده بودند. بر اساس میزان آسیبی که یک چمدان دیده است میتوان فهمید در چه فاصلهای از مواد منفجره قرار داشته است. در حقیقت میتوان نشان داد که چمدان حاوی بمب در موقعیتی قرار داشته که جان بدفورد آن را دیده. این یک ساعت قبل از فرود هواپیمای مورد نظر بوده است
گزارشگر: بهدنبال عملیات پاییز در آلمان دالکمونی برای چندین ماه در زندان بود زمانی که پرونده لیبی و المقراهی ضعیفتر میشد، پرونده علیه رژیم ایران و پی.اف.ال.پی جی سی مستمراً تقویت میشد.
در 13فوریه 1989 پلیس سلول دالکمونی در زندان را بازرسی کرد و چرک نویس یک نامه بسیار مهم را یافت.
جسیکا دگراتسیا: زمانی که سلول دالکمونی بازرسی شد آنها نامههای متعددی به عربی پیدا کردند.
در یکی از مطالبی که وی نوشته بود جملهای دوپهلو وجود داشت که بسیار جالب بود، در آن گفته بود چرا پی.اف.ال.پی جی سی در مورد آنچه در ورای لاکربی بود صحبتی نمیکند، یک احتمال این است که منظور وی این بوده است که چرا جبهه خلق برای آزادی فلسطین اعتبار بیشتری از لاکربی برای خود کسب نمیکند و نمیگوید که علت لاکربی برای چه بود؟
گزارشگر: مدرک قویتر از تبادل تلگرامهای آژانس اطلاعاتی وزارت دفاع بیرون آمد که در آن ایران به جبهه خلق برای آزادی فلسطین پول پرداخت کرده بود.
بائر مأمور سابق سیا: در اواخر ژانویه یا اوایل فوریه 1989، علی اکبر محتشمیپور، وزیر سابق کشور، یک چک برای آخوندی بهنام اف نو شفیه نوشت که از بانک مرکزی ایران قابل وصول بود. وی نیز این پول را به جبرئیل منتقل کرد. انتقال این پول در ملاقاتی در دمشق صورت گرفت.
گزارشگر: اطلاعات سیا حاکی از آن بود که طرحی برای این پولها وجود دارد.
رابرت بر، مأمور سابق سیا: آنها نام او را در لیستی از اسناد یافتند و اینکه او به ابوجاسم در دمشق زنگزده تا 11 میلیون دلار ارسال کند. نکته این است که مشاهده میکنیم که بعد از لاکربی، پی اف ال پی جی سی 11میلیون دلار را در پاریس رفع و رجوع میکند.
این مربوط به محمد ابوطالب است. آنها از اینکه نگاهی به این بیندازند، خودداری کردند. او بانک گوسه [تلفظ دقیق نیست] در فرانکفورت را اضافه کرده و شماره حسابش 200-560 بوده. در بیست و پنجم آوریل 1989، او 500000 دلار دریافت کرد.
گزارشگر: به گفته منابع جسیکا گراسیا، کمی بعد از سقوط هواپیما، ملاقات سومی در آپارتمانی در مولتا برگزار شد.
جسیکا.د.گراتسیا: به ما گفته شد که بهدنبال بمبگذاری لاکربی، یعنی 20روز بعد از آن واقعه، عبدالسلام مهمانی بزرگی داشت تا این پیروزی علیه اسراییلیها و آمریکاییها را جشن بگیرد.
رابرت بر: من مجموعه اطلاعاتی را دیدم که سیا به من اجازه داد تا در کتابی منتشر کنم. اما این اطلاعات در سطح درجه A و بسیار قاطع بودند که رژیم ایران از اسامی ابو طالب و دلکامونی بهخاطر خدمت بزرگی که به جمهوری اسلامی ایران کرده بودند، با احترام یاد کرده بود.
فرضیه ما در جامعه اطلاعاتی بر این اساس بود که آنها در لاکربی شرکت داشتند.
گزارشگر: کسانی که اسامیشان به لاکربی مرتبط شدند اکنون درکجا هستند، مردانی مانند داکامونی، طالب یا کریساد.
اکنون مردان مسنی هستند که بدلایل امنیتی ناپدید شدهاند. مروان کریساد، مغز متفکر سابق سازنده بمب وابسته به پی اف ال پی در امّان واقع در اردن زندگی میکند.
او نسبت به دوران بودنش در پی اف ال پی جی سی افتخار میکرد. این عکسها در صفحه فیسبوک او بودند.
تماس گیرنده از الجزیره: الو سلام علیکم، آیا شما مروان کریساد هستید؟
گزارشگر: چند روز قبل از اینکه این برنامه تکمیل شود، الجزیره با او تماس گرفت. وقتی ما به او زنگ زدیم، موافقت کرد که با ما ملاقات کند.
مروان کریساد: من خیلی چیزها میدانم که میتوانم به شما بگویم. من میتوانم شواهدی هم ارائه کنم. ما اولین کسانی بودیم که یک هواپیما را وسط هوا منفجر کردیم. اولین نفرات در جهان بودیم
سؤال به عربی: در مورد لاکربی چطور؟ در مورد آن چه میدانی؟
مروان کریساد: همه مشکلات من بهخاطر لاکربی است.
گزارشگر: اما وقتی ما وارد محل آپارتمان او شدیم، او ترسیده بود. او زیر نظر دائمی مأموران اطلاعاتی اردن زندگی میکند. به او دستور داده شده بود که صحبت نکند. اما بعد، منبعی نزدیک به کریساد، به الجزیره گفت که این حمله توسط ایران حمایت شده و بمب، در لندن وارد هواپیما شده بود.
ابوطالب هرگز بهخاطر بمبگذاری لاکربی محاکمه نشد.
جرج تامسون، وکیل بازپرس: ما عازم آدرسی هستیم که از ابوطالب گرفتهای و میخواهیم این آدرس را بررسی کنیم و ببینیم آیا او با ما صحبت میکند؟
گزارشگر: دقیقاً یک سال بعد از لاکربی، دادگاهی در سوئد طالب را بهخاطر اقدامات تروریستی از قبیل بمبگذاری و قتل، گناهکار شناخت.
وی بعد از اینکه 20سال در زندان بود، 4سال پیش آزاد شد. او اکنون علیه اخراج خود از سوئد میجنگد.
به نظر میرسد که این خانه متعلق به خانواده ابوطالب است. اما وقتی که جرج تامسون درب میزند، طالب نیست که جواب میدهد، بلکه پسرش است. او گفت که پدرش مصاحبه نخواهد کرد.
صدای پسر ابوطالب: چرا باید او با شما صحبت کند؟ در تمام این سالیان، پدرم با کسی صحبت نکرد. من خیلی مواقع با پدرم صحبت کردم. او گفت که هیچ ربطی به لاکربی نداشته. او درگیر چیزهای دیگری بوده که بهخاطرش دستگیر شد، …
گزارشگر: ابوطالب 25سال سکوت کرده و حالا هم مایل نیست سکوتش را بشکند. بعداً ، پسر او تهدید کرد که اگر تامسون اصرار کند، به پلیس زنگ میزند.
واقعیت آنچه که در لاکربی رخ داد، بالاخره دارد روشن میشود. اما سؤالات پاسخ داده نشده، باقیاند.
رابین اوکلی، سردبیر سیاسی سابق تایمز: تا وقتی که اقوام کسانی که در لاکربی کشته شدهاند، چه آنهایی که در هواپیما کشته شدند یا روی زمین، زنده هستند، فکر میکنم که سؤالات همچنان ادامه خواهند داشت.
دکتر جیم سوایر، پدر فلورا، یکی از قربانیان لاکربی: من حق دارم که واقعیت را بدانم، چرا که عزیزانم را از دست دادهام، من حق دارم این حقیقت را بدانم که چرا هواپیمایی که آنها را حمل میکرد، حفاظت نداشت ما دست بردار نخواهیم بود.
دکتر موراگ کر، پژوهشگر: موارد جنایی بعد از سالیان، بهدلیل شواهدی که بازبینی شدند حل و فصل شدهاند و من فکر میکنم حتماً یک چیزی پیدا میشود.
رابرت بائر: من یک نظر جنجالی به شما ارائه نمیکنم. من تمامی اطلاعات سیا را در مورد چیزی که آنها میگفتند مربوط به ایران است، دنبال میکردم.
رابین اوکلی: کاملاً روشن است که هم دولت بریتانیا و هم دولت آمریکا، تا همین حالا، خیلی بیشتر از آنچه که برای انتشار بیرونی آماده کرده بودند، میدانستند.
جسیکا.د.گراسیا: اغلب از خودم میپرسم، آیا زمانی میرسد که حقیقت در مورد لاکربی روشن شود؟ اینکه افراد بسیار زیادی در چنین سطوح بالایی در گناهکار بودن المقراهی منفعت دارند.
صحبت از رؤسای جمهور آمریکا، وزرای خارجه، رؤسای اف.بی.آی و نخست وزیران بریتانیا است. این چیزی است که کیس لاکربی را تا این حد دشوار و پیچیده میکند.
گزارشگر: الجزیره رژیم ایران را دعوت کرد تا به موضوعاتی که در این فیلم مطرح شده، واکنش نشان دهد اما آنها نپذیرفتند. در گذشته، مقامات رژیم ایران هر گونه دست داشتن در بمبگذاری لاکربی را تکذیب میکردند.
ما همچنین به دولتهای بریتانیا و آمریکا مراجعه کردیم. وزارتخارجه آمریکا، ما را به بیانیههای سابقش در مورد لاکربی ارجاع داد. این وزارتخانه در دسامبر 2013 گفته بود، ما خواهان آن هستیم که تمامی کسانی که مسئول این شنیعترین اقدام تروریستی بودند، به پای عدالت آورده شده و بفهمیم که چرا دست به این کار زدند.
وزارت خارجه بریتانیا نیز به ما گفت که دولت این کشور نسبت به تحقیقات لاکربی که توسط پلیس اسکاتلند صورت گرفت و اینکه عبدالباسط المقراهی توسط 3 قاضی، به اتفاق آرا در سال 2001 گناهکار شناخته شد، اطمینان خاطر دارد. اما این را هم اضافه کرد که دادستانها و پلیس اسکاتلند همواره روشن کردهاند که معتقدند، المقراهی به تنهایی عمل نکرده است. در نتیجه تحقیقات پلیس، همچنان مفتوح است.