728 x 90

شقه دروني رژيم,

جیغ و فریاد از حقارت و ذلت، یا… ؟

-

جنگ گرگها
جنگ گرگها
این روزها، جیغ و فریاد رسانه‌ها و عناصر باند ولی‌فقیه از این‌که دولت روحانی با توافقنامه ژنو، یک «راهبرد تحقیر ملی» را در پیش گرفته، به آسمان بلند است. روزنامه جوان ارگان بسیج ضدمردمی که در این ماجرا پر سر و صداتر از بقیه است، در روزهای اخیر چند مقاله خود را به همین مقوله اختصاص داده و از جمله در مقاله‌یی با عنوان «راهبرد تحقیر ملی پس از تعلیق (هسته‌یی) » می‌نویسد: «وندی شرمن» معاون وزیر خارجه آمریکا… بر گرانیگاه تفکر و تمرکز نیروهای انقلاب فشار می‌آورد… شرمن آن مقدار از شرم را که کاخ سفید رعایت می‌کرد، بر زمین گذاشت و با سرک کشیدن در لایه‌های درونی جامعه ایران و صف‌های تدبیر سبد کالا، بر طبل رسوایی و تحقیر غرور ملی تمدن ایران کوبید». (جوان 17بهمن)
اشارهٴ «جوان» به این حرف شرمن است که گفته بود روحانی به قولش که پولهایی را که آمریکا طی چند قسط آزاد می‌کند، «صرف اهداف دیگر نشود، عمل کرد» و این پول را به تأمین هزینه سبد کالا اختصاص داد.
روزنامه جوان شکوه و شکایت می‌کند که «در برابر این تحقیر‌ها حتی همان واکنش منفعلانه را از دولت محترم ندیدیم» و سپس روحانی را زیر ضرب می‌برد که: «به جای موضع‌گیریهای عزتمند و صریح در برابر تحقیر‌های آمریکایی، به سخنانی مبهم و غیرقابل اتکا و قابل تکذیب… یا تخریب و توهین به منتقدان هسته‌یی و کم سواد خواندن آنها… بسنده شده است».
آخوند مصباح یزدی هم خطاب به روحانی می‌گوید: «عزت این مردم را می‌فروشید… تا این‌که چند روز چند دلار از پولتان را به شما بر گردانند. زهی حماقت!».

آخوند دیگری به نام حمید روحانی که از وی به‌عنوان «رئیس بنیاد تاریخ پژوهی» نام می‌برند، فغان برداشته است که: «از آن روزی که قرار داد ژنو امضا شد دشمنان یک ریز ایران را تهدید و تحقیر می‌کنند… این ذلت پذیری… با غیرت و شجاعت ایرانی همخوانی ندارد… این ذلت و تحقیر در این 35سال (گذشته) بی‌سابقه بوده است» (تسنیم 19بهمن 92).
البته این واقعیت دارد که رژیم ولایت‌فقیه در نهایت ذلت با زانوان خونین پشت میز مذاکره حاضر شده و با سیلی و پس‌گردنی جرعه جرعه زهر را فرو می‌دهد. این هم واقعیت دارد که آمریکا و غرب که در جریان این زهرخوران، دندانهای رژیم را شمرده و خوب دستش آمده که این رژیم تا کجا درمانده و ضعیف و مفلوک است، لحن صحبتش عوض شده است. اما روشن است که «تحقیر ملی» یا «فروش عزت مردم ایران» در روضه‌خوانیها و ذکر مصیبت این جماعت، بهانه است، چرا که معلوم نیست اینها از کی «ملی» شده‌اند و از کی دلشان برای عزت مردم می‌سوزد. در طول تاریخ ایران کدام دشمنی بیش از جماعت خمینی عزت مردم ایران را لگدمال کرده؟ و کدام دشمنی بیش از اینها در حق مظاهر ملی ما، هم‌چون مصدق بزرگ عناد و رذالت ورزیده است؟ مگر امام دجالشان واژه ملی را به کلمه ممنوعه تبدیل نکرد؟ مگر آن اهانتها را به پیشوای نهضت ملی ایران روا نداشت؟
بنابراین روشن است که این آه و ناله‌ها از سختی و تلخی خوردن زهر است همراه با پس گردنی! به‌ویژه آن‌چنان که باند رفسنجانی ـ روحانی که هم‌پالگیهای خود را خوب می‌شناسند و دستشان برای همدیگر رو است، می‌گویند: «مخالفت با رفع تحریمها به‌طور خاص، نه از سر کم سوادی که به‌خاطر کمبود و نقصان در درآمدهای باد آورده نفتی و زلزله در پست و مقام ایشان است. آنها هر قدر کم سواد باشند ولی در راه تأمین منافع شخصی و جناحی خود باهوش و مکارند» (روزنامه ابتکار 17بهمن).
واقعیت این است که رژیم در لبهٴ پرتگاه سرنگونی، هیچ چارهٴ دیگری جز سرکشیدن جامهای پیاپی زهر ندارد. کما این‌که آخوند موحدی کرمانی امام جمعهٴ خامنه‌ای در تهران، در نمایش جمعهٴ اخیر (18بهمن) آه و ناله می‌کرد که جام زهر فقط به اتمی محدود نیست: «توقعات این آمریکا خیلی بالا رفته. در یک جمله می‌گویند که مسأله فقط بمب اتمی نیست. زمزمه این را دارند که ما به سراغ موشکهای بالستیک هم می‌رویم. عجب!… می‌گویند ایران باید دست از حمایت تروریستها بردارد. تروریستها کی هستند؟ آنها مقصودشان حزب‌الله هست».
تفاوت این عناصر عقب‌مانده، این است که هنوز نمی‌دانند یا نمی‌خواهند قبول کنند که چه اتفاقی افتاده و این خیال خام را در ذهن می‌پرورانند که بلکه قضیه در همین جا متوقف شود و پیشتر نرود. ارگان بسیج آرزو می‌کند و آن را به دولت روحانی هم پیشنهاد می‌کند که: «بهترین پیشنهاد به دولت آن است که فرض کند تحریمهای غرب در حد فعلی و غنی‌سازی ما نیز در همین حد باقی بماند. از این‌جا به بعد باید کار اداره کشور بر مبنای اقتصاد مقاومتی و تکیه بر‌ راه کار‌های درونی باشد».
اما باند روحانی که قدری بیشتر سرشان توی حساب است، حرفشان این است که: «توافق هسته‌یی ژنو هدفی را دنبال نمی‌کند جز نجات کشور از یکی از نامطلوب‌ترین دوره‌های تاریخی‌اش (بخوانید از سرنگونی محتوم رژیم). این توافق هرچه که باشد جلوی مصیبتهای بیشتر را گرفت… امضا کنندگان ایرانی آن، با توجه به وضعیت موجود کشور، از این بهترش را نمی‌توانستند به دست بیاورند». روزنامه ابتکار (17بهمن)
این البته حرف باند رفسنجانی ـ روحانی است که گمان می‌کند بقای رژیم را می‌تواند با جام زهر بخرد، طنز تاریخ را بنگرید که کار نظام به آنجا رسیده که از جام زهر، فرجه بقا و حیات می‌طلبد، اما در همین حال عناصر باند ولی‌فقیه که به‌تدریج به این واقعیت رسیده‌اند که جز نابودی سرنوشت دیگری ندارند، شنیدنی است: « «اگر قرار است از بین برویم… هم چون شاه سلطان حسین صفوی در وسط شهر نخواهیم ماند تا به اسارت دشمن در آییم». (یادداشت سیاسی روز «جوان» ـ 19بهمن 92).
اما حتی همین حرف هم لاف و گزاف توخالی است، این جماعت نشان داده‌اند که غیرت و جربزهٴ کاری بیش از شاه سلطان‌حسین را ندارند. سرنوشت این است: نابودی در لجنزار تسلیم و ذلت و نکبت!
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/499a8893-08c3-49b0-b32c-3df2a4c9ca5c"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات