میگویند آب دنبال گودال میگردد، شل دنبال عصا. این میتواند نقشه مسیر باند رفسنجانی- روحانی برای خوراندن جام زهرهای بعدی به نظام ولایت را نشان دهد. آمدن هیأت متنقذین به تهران «گودال» این جماعت شد تا از خود رفسنجانی و روحانی تا پاسدار شمخانی دبیر شورایعالی امنیت رژیم و نوههای خمینی یا همان «بیت امام» در آن جمع شوند و یک صدا بر جام زهرهای «تفاهم منطقه ای» «ثبات و امنیت برای سرمایهگذاری» و بدتر از همه «آزادی بیان» تأکید کنند. که لابد خبرهایش را در سایر صفحات دیدهاید. باند ولیفقیه هم که اینها را خوب میشناسد، البته میداند که منظور از «آزادی بیان» سوپاپ اطمینان برای سرمایهگذاران خارجی است و «تفاهم منطقه ای» بهمعنی غلط کردم گویی در سوریه و عراق و عقبنشینی از «خاکریزهای استراتژیک در عمق» نظام است؛ اما این را هم میداند که صحبت از این چیزها، حتی در حد حرف هم ممکن است قبای ژندهٴ ولایت را جر بدهد. به این ترتیب قابل فهم است که چرا باند ولیفقیه از سفر «گروه متنفذین» به تهران آشفته شده و از طریق خبرگزاری نیروی تروریستی قدس موسوم به «تسنیم» به آنها پیام میدهد «بهتراست به جای سفر به ایران به آمریکا بروند». خبرگزاری نیروی تروریستی قدس حساب کتاب باند رفسنجانی – روحانی از جمع شدن در «گودال» متنفذین را اینطور ارزیابی کرده است: «… دو حالت بیشتر قابل تصور نیست. حالت اول این است که دولت میخواهد جلو چشم خارجیها نوعی حاکمیت دوگانه را به نمایش بگذارد و این اظهارات نوعی اعلام مخالفت علنی با تصمیمات عالی نظام است و حالت دوم، نوعی شیرین کردن خود برای غربی هاست که: بدانید موضع ما این است که و اگر مسأله طور دیگری است علت این است که تصمیمگیرنده ما نیستیم». (تسنیم ـ تاریخ)
روزنامهها و مقامات در باند رفسنجانی ـ روحانی نشان دادند که از قضا هر دو حالت درست است. باند رفسنجانی ـ روحانی از رو بستهاند و نه تنها دارند دو گانگی در حاکمیت را نشان میدهند، بلکه فراتر از خود شیرینی دارند با از ما بهتران یار گیری هم میکنند. غفوری فرد از باند موتلفه، که به نظر میرسد خودش هم «هوایی» شده، این دو گانگی را روشن کرد و نوشت «جمهوری اسلامی در شرایطی مرحله «گذار از تنش» را سپری میکند که دستگاه دیپلوماسی بهطور آشکار سیاستی متفاوت را با آنچه در این چند سال مشاهده میشد، پی گرفته است و دقیقاً به همین دلیل، نگاه دنیا هم عوض شده است که توافق بزرگ هستهیی را باید در راستای همین تغییر دانست. تا همین چند وقت پیش هر گونه بحث درباره رابطه با آمریکا به مانند تابویی بود که حتی حق فکر کردن به آن هم مذموم تلقی میشد
گروهی که در فضای سیاست داخلی تندرو شناخته میشوند و در راستای کارشکنی علیه دولت و همچنین سیاهنمایی حتی توافق هستهیی را که دنیا از آن استقبال کرده است ناکامی و نشانهای از تسلیم عنوان میکنند». (رسالت ـ 7بهمن)
بله نظرات این عضو باند مؤتلفه خود ترجمه دیگری از زهر خوردگی «مقام عظمای ولایت» است که نزدیکترین متحدانش هم برای «شکسته شدن تابو» کف و سوت میزنند و مخالفت با «توافقنامه» را «سیاه نمایی» میخواند.
حسن روحانی به «سیاه نما» ها حمله کرده و میگوید «برخی انقلابیتر از همه شدهاند؛ آنها نه در جنگ و نه در انقلاب بودند و اکنون یکشبه انقلابی شدهاند». (فرهیختگان 10بهمن)
بعد هم یک تودهنی دیگر به این «بعضی» ها میزند و یادآوری میکند نه تنها جام زهر هستهیی بلکه جام زهرهای دیگری هم در تقدیر و پیشانی نظام نوشته شده است که روحانی همه را در یک فرمول ساده خلاصه کرده و میگوید: «توسعه کشور به تعامل مناسبتر با جهان گره خورده است». (اعتماد 10بهمن)
باند رفسنجانی – روحانی در تک هماهنگ خود تکلیف کسانی که نمیخواهند «با جهان» گره بخورند را این روزها با لحن بیسابقهیی روشن کردهاند. مشتی نمونه خروار را ببینید:
رفسنجانی گفت «تغییر مدیریت اجرایی کشور بیانگر هوشمندی مردمی است که بهدنبال زندگی بهتر و با نشاطتری هستند». (جمهوری اسلامی 10بهمن)
«عراقچی: مشکل اصلی ما، کاسبان تحریم هستند و به تعبیری کاسبان سیاسی و کاسبان مالی که باید دست آنها قطع شود» (دنیای اقتصاد 9بهمن)
«مردم در موقع مقرر، پاسخی قاطع به صاحبان تفکرات اینچنینی خواهند داد و با بیتوجهی، آنها را از متن به حاشیه سیاست هدایت خواهند کرد» (مردمسالاری 10بهمن)
به این ترتیب در وسط شطرنج سیاسی نظام، گودالهایی ایجاد شده که جوی باریکههای علیه ولیفقیه در آن میریزند، تا شاید با عصای «تعامل با جهان» بار این خرک لنگ را به منزل برسانند. غافل از اینکه اگر این کار شدنی بود، امام راحل که هفتاد مرتبه از اینها «چیز» خواندهتر بود، دق مرگ نمیشد.
روزنامهها و مقامات در باند رفسنجانی ـ روحانی نشان دادند که از قضا هر دو حالت درست است. باند رفسنجانی ـ روحانی از رو بستهاند و نه تنها دارند دو گانگی در حاکمیت را نشان میدهند، بلکه فراتر از خود شیرینی دارند با از ما بهتران یار گیری هم میکنند. غفوری فرد از باند موتلفه، که به نظر میرسد خودش هم «هوایی» شده، این دو گانگی را روشن کرد و نوشت «جمهوری اسلامی در شرایطی مرحله «گذار از تنش» را سپری میکند که دستگاه دیپلوماسی بهطور آشکار سیاستی متفاوت را با آنچه در این چند سال مشاهده میشد، پی گرفته است و دقیقاً به همین دلیل، نگاه دنیا هم عوض شده است که توافق بزرگ هستهیی را باید در راستای همین تغییر دانست. تا همین چند وقت پیش هر گونه بحث درباره رابطه با آمریکا به مانند تابویی بود که حتی حق فکر کردن به آن هم مذموم تلقی میشد
گروهی که در فضای سیاست داخلی تندرو شناخته میشوند و در راستای کارشکنی علیه دولت و همچنین سیاهنمایی حتی توافق هستهیی را که دنیا از آن استقبال کرده است ناکامی و نشانهای از تسلیم عنوان میکنند». (رسالت ـ 7بهمن)
بله نظرات این عضو باند مؤتلفه خود ترجمه دیگری از زهر خوردگی «مقام عظمای ولایت» است که نزدیکترین متحدانش هم برای «شکسته شدن تابو» کف و سوت میزنند و مخالفت با «توافقنامه» را «سیاه نمایی» میخواند.
حسن روحانی به «سیاه نما» ها حمله کرده و میگوید «برخی انقلابیتر از همه شدهاند؛ آنها نه در جنگ و نه در انقلاب بودند و اکنون یکشبه انقلابی شدهاند». (فرهیختگان 10بهمن)
بعد هم یک تودهنی دیگر به این «بعضی» ها میزند و یادآوری میکند نه تنها جام زهر هستهیی بلکه جام زهرهای دیگری هم در تقدیر و پیشانی نظام نوشته شده است که روحانی همه را در یک فرمول ساده خلاصه کرده و میگوید: «توسعه کشور به تعامل مناسبتر با جهان گره خورده است». (اعتماد 10بهمن)
باند رفسنجانی – روحانی در تک هماهنگ خود تکلیف کسانی که نمیخواهند «با جهان» گره بخورند را این روزها با لحن بیسابقهیی روشن کردهاند. مشتی نمونه خروار را ببینید:
رفسنجانی گفت «تغییر مدیریت اجرایی کشور بیانگر هوشمندی مردمی است که بهدنبال زندگی بهتر و با نشاطتری هستند». (جمهوری اسلامی 10بهمن)
«عراقچی: مشکل اصلی ما، کاسبان تحریم هستند و به تعبیری کاسبان سیاسی و کاسبان مالی که باید دست آنها قطع شود» (دنیای اقتصاد 9بهمن)
«مردم در موقع مقرر، پاسخی قاطع به صاحبان تفکرات اینچنینی خواهند داد و با بیتوجهی، آنها را از متن به حاشیه سیاست هدایت خواهند کرد» (مردمسالاری 10بهمن)
به این ترتیب در وسط شطرنج سیاسی نظام، گودالهایی ایجاد شده که جوی باریکههای علیه ولیفقیه در آن میریزند، تا شاید با عصای «تعامل با جهان» بار این خرک لنگ را به منزل برسانند. غافل از اینکه اگر این کار شدنی بود، امام راحل که هفتاد مرتبه از اینها «چیز» خواندهتر بود، دق مرگ نمیشد.