مدتی است خامنهای بنا به «مصلحت نظام»، خاموشی پیشه کرده است و «دلسوزان» نظام از صغیر تا کبیر گیج میخورند. نمیدانند بگویند توافقنامه بالاخره «به به» یا «اه اه». آمریکا «دوست» یا «دشمن» ؟
روز چهارشنبه 9بهمن، یار دیرینه و وفادار و از قضا توپر خامنهای یعنی سرلشکر فیروزآبادی، جملهای گفته بود که وضعیت «دلسوزان» نظام را نشان میداد، گفته بود «گزینه نظامی روی میز آمریکا به طنز در بین ملتها تبدیل شده، آمریکا راه مذاکره را نبندد».
کسی که «گزینه نظامی» اش طنز شده، چرا ما محتاج «راه مذاکره» اش شدهایم.
یا مثلاً روزنامه جوان که «چراغ راهنمای» بسیج است در یادداشت سیاسی روز چهارشنبهاش یک چیزهایی نوشته که صد رحمت به آن حرف فیروزآبادی.
جوان، اول دارو دستهٴ رفسنجانی – روحانی که «اصلاح طلب» و «تجدید نظر طلب» و «وارونه نما» هستند را حسابی چوب کاری کرده و اساسی هم به ریششان خندید که وقتی «خواستهاند یخ روابط میان ایران و آمریکا را آب کنند» پاسخهای «گستاخانهتر از طرف آنها دریافت کردهاند». تا این جای مطلب کمی ته دل «بسیجی» را خنک میکند، اما در ادامه یک دفعه قافیه را گم کرده و مثل مگس هراسان که پشت شیشه گیر کرده، یک مسیر را، هی میرود و برمیگردد و به جایی نمیرسد. در حالی که مینویسد باند رفسنجانی- روحانی «فریب لبخندهای مصنوعی و فریبگرانه» را خوردهاند، یک نسخه میپیچید که توی قوطی خود «مقام عظما» هم فقط اسمش پیدا میشود، «حب» و «شربت» ش یافت مینشود. مینویسد: «همانگونه که معظم له فرمودهاند: نرمش قهرمانانه بهمعنای مانور هنرمندانه و استفاده از شیوههای متنوع برای دستیابی به اهداف و آرمانهای گوناگون نظام اسلامی است».
بیچاره بسیجی از این رهنمود چه بفهمد و چه اجرا کند. او کجا و «اهداف و آرمانهای گوناگون نظام» کجا؟ او سالها پای یک هدف به اسم «حق مسلم ماست» سینه زد و با اسم مستعار دانشجو، زنجیرهٴ انسانی درست کرد و مشت گره کرده به استکبار نشان داد نتیجهاش این شده که نبوی در مجلس بگوید، «عراقچی میگفت ما نتوانستیم مرز سرخهای آقا را نگهداریم». حالا این نسخه نویس جوان میخواهد با «نرمش قهرمانانه» و «مانور هنرمندانه» اهداف زیادی را محقق کند؟ واقعاً باید گفت دل خوش سیری چند؟
نگوئید این بسیج است و عقلش نرسیده و یک چیزهایی نوشته، خیر، این گیجی از بالاترها به این «ننه مرده» رسیده. می گوئید نه؟ بفرمائید. نشریه معاونت سیاسی سپاه در 7بهمن، ضمن درج ترجمه مقاله استکباری «دنیس راس» که گفته بود «توافق نهایی چشمانداز خوشبینانه ندارد» نتیجه گرفته بود، «خامنهای و دلسوزان نظام از ابتدا به نتیجه این مذاکرات خوشبین نبودند و با بدبینی به دولت روحانی اجازه مذاکره دادند».
حالا شما خودتان را جای آن بسیجی بگذارید، اینکه نشریه معاونت سیاسی سپاه است، اینطوری حرف را «راس» به ریش آقا گره میزند و حرف توی دهانشان میگذارد. از این بدتر صبح صادق سپاه است (درست هفت بهمن) که از این بیشتر گیج زده و گیج خورده است. حرفهای جان کری در داووس را کرکری نامید و خطاب به شیخ فریدون نوشت: «چگونه عدهیی تصور میکنند با دیپلوماسی لبخند میتوان ماهیت دشمن را عوض کرد!»
اینکه بسیجی بیچاره چطور تفاوت «دیپلوماسی لبخند» با «نرمش قهرمانانه» یا «مانور هنرمندانه» را متوجه شود بماند. (چون رسیدن به پاسخ بعید است). اما مگه خود «آقا» چیز خور شده بود که یک جا و چکی تمام تیم مذاکره کننده را «فرزندان» انقلاب اسم گذاری کرد. مگه نمیشد نخاله هاش را جدا کرد... مگه الآن که همه گیج میخورند خود آقا نمیتونه بیاد و... مگه آقا نمیتونه اینا رو... چیز کنه، یعنی حداقل عوض کنه؟ مگه... اگه بد بود چرا از ژنو به خود نیویورک میروند و ادامه هم میدهند؟ مگه... ؟.
روز چهارشنبه 9بهمن، یار دیرینه و وفادار و از قضا توپر خامنهای یعنی سرلشکر فیروزآبادی، جملهای گفته بود که وضعیت «دلسوزان» نظام را نشان میداد، گفته بود «گزینه نظامی روی میز آمریکا به طنز در بین ملتها تبدیل شده، آمریکا راه مذاکره را نبندد».
کسی که «گزینه نظامی» اش طنز شده، چرا ما محتاج «راه مذاکره» اش شدهایم.
یا مثلاً روزنامه جوان که «چراغ راهنمای» بسیج است در یادداشت سیاسی روز چهارشنبهاش یک چیزهایی نوشته که صد رحمت به آن حرف فیروزآبادی.
جوان، اول دارو دستهٴ رفسنجانی – روحانی که «اصلاح طلب» و «تجدید نظر طلب» و «وارونه نما» هستند را حسابی چوب کاری کرده و اساسی هم به ریششان خندید که وقتی «خواستهاند یخ روابط میان ایران و آمریکا را آب کنند» پاسخهای «گستاخانهتر از طرف آنها دریافت کردهاند». تا این جای مطلب کمی ته دل «بسیجی» را خنک میکند، اما در ادامه یک دفعه قافیه را گم کرده و مثل مگس هراسان که پشت شیشه گیر کرده، یک مسیر را، هی میرود و برمیگردد و به جایی نمیرسد. در حالی که مینویسد باند رفسنجانی- روحانی «فریب لبخندهای مصنوعی و فریبگرانه» را خوردهاند، یک نسخه میپیچید که توی قوطی خود «مقام عظما» هم فقط اسمش پیدا میشود، «حب» و «شربت» ش یافت مینشود. مینویسد: «همانگونه که معظم له فرمودهاند: نرمش قهرمانانه بهمعنای مانور هنرمندانه و استفاده از شیوههای متنوع برای دستیابی به اهداف و آرمانهای گوناگون نظام اسلامی است».
بیچاره بسیجی از این رهنمود چه بفهمد و چه اجرا کند. او کجا و «اهداف و آرمانهای گوناگون نظام» کجا؟ او سالها پای یک هدف به اسم «حق مسلم ماست» سینه زد و با اسم مستعار دانشجو، زنجیرهٴ انسانی درست کرد و مشت گره کرده به استکبار نشان داد نتیجهاش این شده که نبوی در مجلس بگوید، «عراقچی میگفت ما نتوانستیم مرز سرخهای آقا را نگهداریم». حالا این نسخه نویس جوان میخواهد با «نرمش قهرمانانه» و «مانور هنرمندانه» اهداف زیادی را محقق کند؟ واقعاً باید گفت دل خوش سیری چند؟
نگوئید این بسیج است و عقلش نرسیده و یک چیزهایی نوشته، خیر، این گیجی از بالاترها به این «ننه مرده» رسیده. می گوئید نه؟ بفرمائید. نشریه معاونت سیاسی سپاه در 7بهمن، ضمن درج ترجمه مقاله استکباری «دنیس راس» که گفته بود «توافق نهایی چشمانداز خوشبینانه ندارد» نتیجه گرفته بود، «خامنهای و دلسوزان نظام از ابتدا به نتیجه این مذاکرات خوشبین نبودند و با بدبینی به دولت روحانی اجازه مذاکره دادند».
حالا شما خودتان را جای آن بسیجی بگذارید، اینکه نشریه معاونت سیاسی سپاه است، اینطوری حرف را «راس» به ریش آقا گره میزند و حرف توی دهانشان میگذارد. از این بدتر صبح صادق سپاه است (درست هفت بهمن) که از این بیشتر گیج زده و گیج خورده است. حرفهای جان کری در داووس را کرکری نامید و خطاب به شیخ فریدون نوشت: «چگونه عدهیی تصور میکنند با دیپلوماسی لبخند میتوان ماهیت دشمن را عوض کرد!»
اینکه بسیجی بیچاره چطور تفاوت «دیپلوماسی لبخند» با «نرمش قهرمانانه» یا «مانور هنرمندانه» را متوجه شود بماند. (چون رسیدن به پاسخ بعید است). اما مگه خود «آقا» چیز خور شده بود که یک جا و چکی تمام تیم مذاکره کننده را «فرزندان» انقلاب اسم گذاری کرد. مگه نمیشد نخاله هاش را جدا کرد... مگه الآن که همه گیج میخورند خود آقا نمیتونه بیاد و... مگه آقا نمیتونه اینا رو... چیز کنه، یعنی حداقل عوض کنه؟ مگه... اگه بد بود چرا از ژنو به خود نیویورک میروند و ادامه هم میدهند؟ مگه... ؟.