از- طاهره ش.
صبح که از خواب بیدار شدم سرم بهخاطر فشارخون بالا درد میکرد. احساس میکردم نای بلند شدن نداشتم. لحظاتی همانطور که خوابیده بودم، دور و بر خودم را نگاه کردم. خواهران عزیزم روی تختها با رنگهای پریده خاموش دراز کشیده، یا نشسته بودند و مشغول مطالعه یا نوشتن بودند بهصورتهای تکیده و مصمم شان که نگاه کردم، درد خود را از یاد بردم و انگار نیروی جدیدی پیدا کردم؛ دیدم همه هر چند که بدنهایشان رنجور است ولی اثری از رنج گرسنگی در ارادههایشان وجود ندارد.
این چهرههای تکیده بیانگر این بود که حال عمومی نفرات رو به وخامت است خوب نگاهشان میکنم، باور کردنش سخت است، هفتادوهشت روز غذا نخوردن! و چون شمعی آب شدن.
اینان «تشنهٴ آزادی» هستند و برای رسیدن به آن چه سرسختند! اینان، مرگ را به سخره گرفتهاند و چه زیبا آن را تحقیر میکنند. با نگاه کردن به آنها انگار پر میشوم. از احساس ناتوانی چند لحظه قبل خود، شرمنده میشوم.
بله ما و یاران اشرفنشان مان، اعتصابغذا را به سلاحی تبدیل کردهایم تا دست دشمن را از ساحت مجاهد خلق کوتاه کنیم.
با عزمهای استوار، با روح رزمنده ز تسلیم ناپذیر، دست به کارزاری زدیم که 78روز آن را پشت سر گذاشتیم. گرچه جسمهایمان ضعیف و نحیف شده است، اما هیچیک حاضر به کوتاه آمدن نیستیم. ما برای فدا کردن آمادهایم، فدا در راه آزادی خلقمان.
زیر لب زمزمه میکنم:
راهپویان خدایند و به خلقی دلبند
پایبندند و بر آن یکسره دستاویزند.
صبح که از خواب بیدار شدم سرم بهخاطر فشارخون بالا درد میکرد. احساس میکردم نای بلند شدن نداشتم. لحظاتی همانطور که خوابیده بودم، دور و بر خودم را نگاه کردم. خواهران عزیزم روی تختها با رنگهای پریده خاموش دراز کشیده، یا نشسته بودند و مشغول مطالعه یا نوشتن بودند بهصورتهای تکیده و مصمم شان که نگاه کردم، درد خود را از یاد بردم و انگار نیروی جدیدی پیدا کردم؛ دیدم همه هر چند که بدنهایشان رنجور است ولی اثری از رنج گرسنگی در ارادههایشان وجود ندارد.
این چهرههای تکیده بیانگر این بود که حال عمومی نفرات رو به وخامت است خوب نگاهشان میکنم، باور کردنش سخت است، هفتادوهشت روز غذا نخوردن! و چون شمعی آب شدن.
اینان «تشنهٴ آزادی» هستند و برای رسیدن به آن چه سرسختند! اینان، مرگ را به سخره گرفتهاند و چه زیبا آن را تحقیر میکنند. با نگاه کردن به آنها انگار پر میشوم. از احساس ناتوانی چند لحظه قبل خود، شرمنده میشوم.
بله ما و یاران اشرفنشان مان، اعتصابغذا را به سلاحی تبدیل کردهایم تا دست دشمن را از ساحت مجاهد خلق کوتاه کنیم.
با عزمهای استوار، با روح رزمنده ز تسلیم ناپذیر، دست به کارزاری زدیم که 78روز آن را پشت سر گذاشتیم. گرچه جسمهایمان ضعیف و نحیف شده است، اما هیچیک حاضر به کوتاه آمدن نیستیم. ما برای فدا کردن آمادهایم، فدا در راه آزادی خلقمان.
زیر لب زمزمه میکنم:
راهپویان خدایند و به خلقی دلبند
پایبندند و بر آن یکسره دستاویزند.