728 x 90

-

قلنا یا نار کونی برداً وسلاماً علی إبراهیم گفتیم ای آتش سرد با ش و سلام بر ابراهیم [قرآن] شنا در آتش از: طارق

-

حرم ابراهیم در الخلیل
حرم ابراهیم در الخلیل
دو سمت کوچهٴ ازدحام،
تا منجنیق
گلمیخ تافته چشمها بود و فراپشت،
تیزنای دم آتشتاب یک نهیب:
مرد!
سزای شکستن خدایان
خود جز این نتواند بود؛
جزغالینهٴ گوشت
در خرمنجای لهیب تحمل گداز
آیا تابت هست؟
- آیا تابت هست؟
***
...
رگی،
در گرمنای شقیقه‌ها
تیر کشید
پرندهٴ شکسته بال سؤال
در ابهام چرخید
و در خلأ
نشست
- پرسیدم مرد! تابت هست؟
***
ابراهیم، در مشت بستهٴ منجنیق، به پشت گوژ زمین
نگریست
بیتوتة موران تماشا بود، گرداگرد پای ملخی، گویا
آتش،
اژدرهایی بیتاب گدازش خون
هرم طاقت سوز
تا ارتفاع چهره‌ها
در رقصارقص
- مرد! تابت هست؟
اینت پادفراه!
شکستن خدایان را جز این عقوبت نتواند بود
***
مرد دوباره در خرمنجای سوزان نگریست
آتش، آمیزة مهربانی بود و لطافت گلبرگ.
...
نهیب - در لحظهٴ پرواز مرد-
دوباره در هوا پیچید:
اینت پادفراه!
آیا تابت... هست؟
***
آتش پاسخ داد:
آری، هست.
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/12f289ff-44be-4a5c-967a-bf615c97fd85"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات