از الف ـ مهر
ای اشک بمان، نریز، عالم کور است
از شأن مجاهدان دوران دور است
ای بغض درون حنجره باقی باش
این کینه و این ترانه با هم جور است
تصویر اگر چه سرخ و داغ افزا بود
دندان بفشار هرچهات مقدور است
بگذار که سیمای تو خندان باشد
بگذار بگویند که او مغرور است
بگذار بگویند که سنگ است دلت
این عشق به دیوان خدا مسطور است
این ظاهر ماجراست عمقش این نیست
بس فاصله بین ظاهر و مستور است
از زخم که بگذری در این پیکرها
یک منظره از فدا و عشق و شور است
یک رسم که الگو شده تا جاویدان
خورشید شکفته در شب دیجور است
زیباتر ازین حماسه میشد آیا؟
این سرختر از اناالحق منصور است
هر کس که به سینه قلب صادق دارد
از سجده به زیر پایشان مجبور است
بسیار دلت پر است داری بیشک
یک سینه سخن ولی قلم معذور است
نام تو مجاهد است آن رسمی که
با صدق و فدا در این جهان مشهور است
پس اشک بمان نریز عالم کور است
از شأن مجاهدان دوران دور است
ای بغض درون حنجره باقی باش
این کینه و این ترانه با هم جور است
ای اشک بمان، نریز، عالم کور است
از شأن مجاهدان دوران دور است
ای بغض درون حنجره باقی باش
این کینه و این ترانه با هم جور است
تصویر اگر چه سرخ و داغ افزا بود
دندان بفشار هرچهات مقدور است
بگذار که سیمای تو خندان باشد
بگذار بگویند که او مغرور است
بگذار بگویند که سنگ است دلت
این عشق به دیوان خدا مسطور است
این ظاهر ماجراست عمقش این نیست
بس فاصله بین ظاهر و مستور است
از زخم که بگذری در این پیکرها
یک منظره از فدا و عشق و شور است
یک رسم که الگو شده تا جاویدان
خورشید شکفته در شب دیجور است
زیباتر ازین حماسه میشد آیا؟
این سرختر از اناالحق منصور است
هر کس که به سینه قلب صادق دارد
از سجده به زیر پایشان مجبور است
بسیار دلت پر است داری بیشک
یک سینه سخن ولی قلم معذور است
نام تو مجاهد است آن رسمی که
با صدق و فدا در این جهان مشهور است
پس اشک بمان نریز عالم کور است
از شأن مجاهدان دوران دور است
ای بغض درون حنجره باقی باش
این کینه و این ترانه با هم جور است