مجاهد شهید علیرضا محسنی:
ـ «خوشا به سعادتم اگر بتوانم قطره کوچکی از باران بهاری باشم که با نثار خویش شکوفههای انقلاب را بارور سازم، من آنوقت است که به زندگی واقعی خود میرسم؛ زندگی در قلب شما، و در قلب تمامی ملت از بندرسته وطنم…»
مجاهد شهید فرامرز پولتنگری از دزفول:
ـ «خوشا به سعادتم اگر بتوانم قطره کوچکی از باران بهاری باشم که با نثار خویش شکوفههای انقلاب را بارور سازم، من آنوقت است که به زندگی واقعی خود میرسم؛ زندگی در قلب شما، و در قلب تمامی ملت از بندرسته وطنم…»
مجاهد شهید فرامرز پولتنگری از دزفول:
ـ «در آن روز خنده بر لبهای دختران قالیباف خواهد شکفت، خستگی از بازوان برومند کارگران رخت برخواهد بست و گلزخمهای پاهای برهنه دهقانان محو خواهد گردید. در آنروز، روز فتح و شادمانی مردم، ما نیز به جشن گل و بوسه خواهیم شتافت. مرگ بر خمینی ـ درود بر رجوی (مسعود و مریم) سلام بر خلق ـسلام بر آزادی»
مجاهد شهید سهیلا علوی از تهران:
ـ «انبوه گلولهها را گلدسته صلح و آزادی کنیم و به خلقمان هدیه کنیم تا سرزمینمان را گلباران کنیم و صلح و آزادی را به وطنمان بازگردانیم و بهار را نویدبخش باشیم…»
مجاهد شهید زیبا وفائیان از تهران:
ـ «صلح و آزادی با خون رشیدترین و پاکترین فرزندان خلق فراخواهد رسید و من به آن ایمان دارم و آن را با تکتک سلولهایم احساس میکنم…»
مجاهد شهید ایوب محمدی از تبریز:
ـ «… من چیزی بهجز آنچه که مسعود میگوید، برای گفتن ندارم. او بود که راه را به ما نشان داد، دستمان را گرفت و از تمامی پیچ و خمها گذراند، اوست که شهیدانمان با نامش بر چوبههای دار بوسه زدند. و هماوست که اسیرانمان با نامش در مقابل مخوفترین شکنجهها در سیاهچالها و در روی اجاقهای آتش مقاومت میکنند…
مسعود! در فردا، در آن روز «آ»، که تمامی مردممان خنده به لب و با چهرههای شاد و گلگون تو را در میان میگیرند، پیام ما را نیز به آنها برسان…».