728 x 90

-

قطعیت سرنگونی با شعار حیات بخش شاه سلطان ولایت مرگت فرار سیده مرگ بر اصل ولایت‌فقیه ـ زنده باد ارتش آزادی - بقلم م. آزاد

-

--
--
نزدیک به دو هفته پس از تظاهرات در بازار تهران؛ آیا رژیم توانسته است اوضاع را مهار کند؛ کمتر از آن، آیا سمت تحولات نشان‌دهنده رفتن به نقطه کنترل بحران است؟ یا اصلاً هیچ کدام؛ حرف تازه‌یی و دوران جدیدی در کار است؟
مروری کوتاه بر آنچه در بازار تهران شعله کشید و تحولات پس از آن؛ بخشی از پاسخ است. روز12مهر در پی افت بی‌سابقه ریال در برابر دلار و از دست دادن 50درصد از ارزش خود ظرف یک هفته و تنزل به پائین‌ترین قیمت یعنی۳۷۵۰۰ ریال در برابر یک دلار؛ بازار تهران؛ یعنی بخشی از حاکمیت؛ در یک اقدام بی‌سابقه؛ در اعتراض شعله‌ور شد.
تنزل قیمت ریال البته به یک‌باره نبود؛ مدتها تلاطم در بازار ارز و تماماً با سمت افت قیمت ریال، مراودات پولی و مالی را از هم می‌گسیخت اما این مسأله هم از دید رژیم پنهان نبود و به امروز و دیروز و یک سال و دو سال قبل برنمی‌گشت؛ بلکه از آنجا که مشکل را رژیم خودش بهتر از هرکس می‌دانست؛ دولت احمدی‌نژاد با همه پشتوانه‌ حمایتی ولی‌فقیه به‌عنوان ابزار پیشبرد‌ سیاستهایش؛ از ابتدا تمامی راه‌حلهای ممکن را برای حل بحران به‌کار گرفته بود. از هدفمندی یارانه‌ها، چاپ اسکناس بدون پشتوانه در بالاترین حجم ممکن نسبت به همه دوره‌های قبلی برای جبران کسر بودجه؛ چند نرخی کردن قیمت ارز و تعیین نرخ برای ارز مرجع و… و البته همه این اقدامات در حالی بود که فروش نفت با بالاترین قیمت هم ادامه داشت؛ به‌نحوی که منابع خود رژیم اعلام کردند درآمد حاصله از فروش نفت در دوره احمدی‌نژاد به‌اندازه صد سال گذشته بوده است…
اما این تلاشها نه تنها مؤثر نیفتاد، بلکه عوارض این راه‌حلهای کوتاه‌مدت برای اقتصادهای معمول و غیرمعیوب؛ در ساختار نامتجانس و معیوب اقتصاد رژیم بارز شد. هر چند که رژیم چاره‌یی نداشت و دست زدن به این اقدامات تنها چاره و تنها انتخاب رژیم بود؛ اگر‌چه به عواقبش کاملاً آگاه بود… از جمله در ایجاد تورم 70درصدی و در افت بیش از 80درصد قیمت ریال در برابر دلار در عرض یک هفته و به صفر رسیدن ارزش پول ایران…
اما این نقطه صفر؛ پیش از آن که در رابطه با ریال باشد؛ در وجه اجتماعی و در مورد بقای رژیم است… به این دلیل که بحران ارزی آخرین و پنهان‌ترین بحران این رژیم بود که در بازار تهران؛ یعنی بخشی از حاکمیت که منافع و موجودیتش در ادامه تعادل موجود تأمین می‌شود؛ در بی‌سابقه‌ترین تظاهرات در عرض 31سال حاکمیت رژیم و با شعار علیه ولی‌فقیه و احمدی‌نژاد؛ خط پایان رژیم را ترسیم کرد. بحران ارز؛ محصول بحران ساختاری رژیم آخوندی از جمله در وجه اقتصادی است که فاکتور تورم ممتد و اوج یابنده محصول آن است.

رانت خواری؛ میلیتاریزه کردن اقتصاد و سلطه ملوک الطوایفی باندهای درونی رژیم بر کانونهای درآمد؛ علاوه بر اولویت فعالیتهای اتمی و صدور تروریسم در اختصاص بودجه و درآمد دولت؛ پایه‌های اصلاح‌ناپذیر و غیرقابل تغییر این بحران در درون این رژیم اند. پایه‌هایی که با بقای این رژیم گره خورده و به همین دلیل تنها با نابودی این رژیم امکان اصلاح آن وجود دارد. از آخرین اقدامات مجلس رژیم که قبل از تضاد باندی؛ گویای وحشت از برباد رفتن کلیت نظام ننگین آخوندی بود؛ مسأله توقف مرحله دوم هدفمندی یارانه‌ها در مجلس بود که روزنامه جمهوری وابسته به باند رفسنجانی آن را بازتاب داد و نوشت: «بدون شک نمایندگان مجلس در تعامل و مواجهه با مردم حوزه‌های انتخابیه خود و با آگاهی از فشارهای اقتصادی ناشی از اجرای قانون هدفمندی به شیوه دو سال اخیر و همچنین نوسانات ارزی و... به این نتیجه رسیده بودند که اجرای مرحله دوم قانون که لازمه آن افزایش قیمت حامل‌های انرژی است. به مصلحت نیست چرا که شاید فشارهای اقتصادی را به حدی برساند که خارج از تحمل جامعه باشد. …
نقدینگی تزریق شده به جامعه نیز که هر بار از محلی غیر از آنچه پیش‌بینی شده بود، تأمین می‌شد به کسر بودجه، استقراض از بانک مرکزی و... دامن می‌زد تا تورم ناشی از رشد پایه پولی، هر آنچه در قالب یارانه نقدینگی به خانوارها داده می‌شود را ببلعد و مردم را گلایه‌مند کند» (سرمقاله جمهوری 23مهر).

حالا اما، اعتراض در بازار معنی‌اش این است که داستان حیات در رژیم آخوندها؛ به آخر خط رسیده یا عبور از آخرین ایستگاهش شروع شده است. یعنی امکان ادامه وضعیت قبلی و امکان بند بازی و از این ستون به آن ستون از رژیم گرفته شده‌است چون دیگر ذخیره‌یی، یعنی کار نکرده‌یی باقی نگذاشته و با این حال بحرانها در همه زمینه‌ها در حد انفجار و از هم گسیختن همه چیز رژیم؛ عمل می‌کنند. به این معنی که بحرانهای محصول ساختار رژیم؛ در اثر ضرباتی که رژیم از بیرون خودش و مشخصاً از جانب مقاومت ایران در عرض 30سال دریافت کرده تمامی ذخایر رژیم را مصرف کرده و آن را به نقطه بی‌جواب و بدون بازگشت رسانده و ناتوان از مهار این بحرانها کرده است. وضعیت رژیم در نقطه ایست که حتی تحریم اثر ثانوی بر این بحرانها دارد. یعنی اگر تحریم هم نبود؛ با فاصله زمانی اندکی بیشتر، رژیم به این نقطه می‌رسید. چرا که پیش از تحریم؛ عدم اطمینان از سرمایه‌گذاری داخلی و خارجی در ایران و سیاستهای اقتصادی برخاسته از یک رژیم سرکوبگر که مطلقاً اجازه فعالیت آزاد را در هیچ زمینه‌یی به مردم نمی‌دهد؛ و بنایش بر چپاول و اختصاص درآمدها به برنامه‌های ضدمردمی خودش و درآمد ایادیش است؛ نمی‌تواند و قادر نیست معضل اجتماعی را در هیچ زمینه‌یی حل کند به همین دلیل از جمله مثلاً در هدفمندی یارانه‌ها که علی القاعده یک امر منطقی برای حل معضلات اجتماعی است؛ کار رژیم تبدیل به تورم بیشتر شده است. چون تولید، پا به پای نیازهای مابه‌ازای هدفمندی یارانه رشد ندارد؛ در نتیجه هدفمندی یارانه‌ها تورم بیشتری ایجاد کرده است و در بروز قیمتهای سرسام‌آور به ضد خودش تبدیل شده است. این وضعیت البته قانونمند؛ در کادر بحران اقتصادی مطلقاً باقی نمانده چون ریشه‌اش هم صرفاً اقتصادی نیست؛ ریشه اساساً در پایه و بنای رژیمی ضدبشر است که مطلقاً مربوط به این دوران نیست و از 30خرداد سال 60 تا الآن البته به برکت سیاست مماشات غرب؛ اضافه نفس کشیده است.
تشدید تضادهای درون باندهای حاکمیت به شکل غیرقابل مهار درآمده و در درون باندهای رژیم به‌اصطلاح سگ صاحبش را نمی‌شناسد اما مهمتر از آن بحران و ناسازگاری علنی در درونی‌ترین لایه حاکمیت یعنی بین ولی‌فقیه و احمدی‌نژاد که نشان‌دهنده ورود رژیم به مرحله فروپاشی است؛ نقطه کیفی مربوط به این مرحله رژیم است که معنی از هم باز شدن رژیم در بالا و در این بافت؛ این است که آخرین تیرترکش نظام یعنی تک پایگی در قدرت هم به سنگ خورده و درهم شکسته است و تا لبه گور آن را راه برده است. علت هراس فوق‌العاده رژیم از وضعیت انفجاری جامعه و ترسش از سرنگونی هم از ورود رژیم به همین مرحله فروپاشی است. چون با توجه به وضعیت سوریه و روشن شدن بیش از همیشه چشم‌انداز سرنگونی اسد با پیشرویهای روزافزون ارتش آزادی و برتری این ارتش در زمین بر نیروی اسد؛ فروریختن عمق استراتژیک رژیم و قطع شدن راه تنفس استراتژیک آن؛ در چشم‌انداز نزدیک قرار گرفته است و تلاش و تقلای رژیم و بی‌پروایی در اعلام همدستی‌اش با اسد در کشتار مردم سوریه از وحشت از همین چشم‌انداز ناشی می‌شود. از همین رو شدت گرفتن سرکوب و اعدام در داخل کشور و ناتوانی رژیم از حتی کاهش آن، و نه توقف؛ محصول این مرحله رژیم و نیاز مرحله‌یی آن و البته سراپا از وحشت مرگ و نابودی محتوم کلیت نظام است و به همین دلیل از آن گریزی ندارد.
واقعیت این است که صورت مسأله پایه‌یی سرنگونی روی میز رژیم و همه طرف حسابهایش قرار گرفته است و به همین دلیل شاهد ظهور شرایط و وضعیت جدید هستیم که تظاهرات بازار تهران نمودی از ریشه‌داری و پایداری این مرحله برای رژیم و غیرقابل بازگشت بودنش است. دقیقاً به همین دلیل؛ الزام رژیم به مقابله با جامعه جهانی برای دستیابی به بمب اتمی به‌عنوان پارامتر تعیین‌کننده برای امکان ادامه بقا؛ دست زدن به اقدامات تروریستی با ریسک بالا از جمله طرح ترور سفیر عربستان سعودی در پایتخت آمریکا آن هم بعد از 11سپتامبر؛ حمایت علنی و صریح از کشتار مردم سوریه توسط اسد و کارچرخانی امور در عراق؛ در حد آنسوی دخالت و دست‌اندازی؛ تا آن جا که سخنگوی العراقیه پس از ملاقات پاسدار وحیدی وزیر دفاع رژیم با فرماندهان امنیتی عراق که آن را نقض پایه‌یی‌ترین مفاهیم حاکمیت ملی عراق خواند؛ گفت: رژیم ایران با عراق نه به‌عنوان یک کشور همسایه بلکه به‌عنوان یک روستای کوچک وابسته به خودش برخورد می‌کند! (ساحات التحریر18مهر91) و اقداماتی مانند فرستادن هواپیمای بدون سرنشین (پهپاد) به فضای اسراییل از اجبارات بار شده بر رژیم در این مرحله است.

اکنون دو هفته بعد از تظاهرات بازار؛ برآوردها از این حرکت شوکه‌کننده چیست؟ بازاریان با شعارهای «نترسید نترسید ما همه با هم هستیم»، «محمود برو حیا کن سیاستو رها کن ـ سوریه را رها کن فکری به‌حال ما کن»، «احمدی به هوش باش ما مردمیم نه اوباش» ؛ ”دولت جنایت می‌کند رهبر حمایت می‌کند، نصرمن الله و فتح قریب، مرگ بر این دولت مردم‌ فریب و مرگ بر خامنه‌ای» در حالی که نیروهای سرکوبگر همان روز با شلیک گلوله و پرتاب گاز اشک‌آور درصدد پراکنده کردن مردم برآمدند و جوانان با آتش زدن لاستیکها به مقابله با گاردهای ضدشورش و نیروهای ویژه برخاستند… و به‌دنبال آن طنین بانگ الله‌اکبر و مرگ بر دیکتاتور در پشت بامهای تهران در دوشنبه شب 12مهرماه اوج گرفت؛ هنوز التهاب و تعطیلی بر بازار نه تنها تهران بلکه اصفهان و شیراز و مشهد حاکم است.
به‌رغم بسیج نیروهای امنیتی در بازار تهران و اشغال بازار و بگیر و ببندها؛ روز پنجشنبه 13مهر نه تنها بازار تهران بلکه بازارهای اصفهان و مشهد هم به اعتصاب و اعتراض پیوستند… و ولی‌فقیه جانی ارتجاع در سفر به مشهد برای اولین بار به آتش زدن منابع زباله توسط تظاهر کنندگان اعتراف کرد و نتوانست با وجود سرشکستگی بیش از همه برای خودش، آن را بپوشاند. تایمز مالی 13مهرنوشت: «رژیم ایران احتمالاً در آستانه قیام عمومی قرار گرفته باشد» …
حرکت اعتراضی بازار هم‌چنان تا 24مهر هم ادامه یافته و در اصفهان خرید و فروش طلافروشیها و خرید و فروش ارز تعطیل است و رژیم هم به‌رغم کاشتن نیروهای انتظامی و سرکوبش به‌طور ثابت در بازار و فشار بر بازاریان نتوانسته است وضعیت را به شکل قبل از تظاهرات برگرداند. این وضعیت کاملاً قانونمند؛ از سوی کارشناسان صندوق بین‌المللی پول و اقتصاد نیز تأیید شد.
وال استریت ژورنال22مهر از بدتر شدن اقتصاد ایران خبر داد و نوشت: به گفته اقتصاددانان خصوصی، کاهش تند ارزش پول در هفته‌های اخیر به‌شدت به تورم دامن می‌زند و توانایی شرکتهای ایرانی برای سرمایه‌گذاری تجاری و واردات کالا را تضعیف می‌کند. وفا عمر سخنگوی صندوق بین‌المللی پول گفت، ”پیش‌بینیهای چشم‌انداز اقتصاد جهانی انقباض کمی را در اقتصاد ایران در خلال سالهای ۲۰۱۲/۲۰۱۳ نشان می‌دهد… اتحادیه اروپا همچنین گذرگاههای تبادلات بانکهای ایرانی را، سفت‌تر خواهد کرد. بجز تجارت امور انساندوستانه، بانکهای اروپایی برای هر تبادل مالی بیش از 10هزار یا نزدیک به 13هزاردلار، نیازمند تأیید از پیش خواهند بود…».

در چنین درجه‌یی از وخامت مرودات پولی و مالی و در چنان زمینه‌یی از فروپاشی درونی؛ بحرانسازیهای رژیم هم نمی‌تواند مساله‌یی از رژیم حل کند.
اشپیگل آنلاین23مهرنوشت: «سپاه پاسداران قصد دارد با ایجاد تصادفی برای یک نفتکش؛ تنگه هرمز را ببندد و آب خلیج‌فارس را آلوده کند. قرار است این خرابکاری پاسخی به تحریمهای غرب باشد. اشپیگل می‌نویسد، سند این نقشه را که اسم رمز آن ”آب گل‌آلود“ است و به‌عنوان سندی ”کاملا سری“ و طبقه‌بندی شده در دست دارد. طبق پیش‌بینی سپاه پاسداران، کشورهای غربی هم مجبور خواهند شد در پاکیزه‌سازی آب خلیج‌فارس شرکت کنند و احتمالاً بدین خاطر مجبور می‌شوند به تحریمهای خود علیه ایران پایان دهند“. اما در ورای این بلوا سازی؛ آنچه پیوسته به سمت پایان میل می‌کند عقربه عمر رژیم است که اکنون در ریزش نیروهای به قول خودش ارزشی نظام هم غوغا می‌کند: خبرگزاری حکومتی مهر 10مهر نوشت:
در سال گذشته ۱۱۰۰نفر از نیروی انتظامی جدا شدند که.. غیبت، فرار از خدمت، بازخرید کردن افراد از دیگر دلایل جدایی نیروها از پلیس است.
سر‌دار پاسدار شریف مسئول روابط عمومی و تبلیغات سپاه پاسداران گفت: نبردی بدتر از جنگ تحمیلی علیه کشورمان شروع شده است (رسالت 15مهر).
احمد توکلی نماینده مجلس، با ابراز نگرانی از پیامدهای مرگبار بحران اقتصادی رژیم، گفت: در این شرایط ویژه که از نظر اقتصادی بسیار بی‌سابقه است، متأسفانه آثار مخرب وضع بازار ارز با وقفه ظاهر می‌شود و باید منتظر تورم شدیدتر باشیم. باید واقع‌بین باشیم و اگر قصد معالجه داریم، بپذیریم که یک دوره شدیدتر تورمی را در پیش خواهیم داشت. دلیلش هم این است که الآن هنوز افزایش قیمت ارز به شکل کامل در بازار تخلیه نشده است. وی، وحشت‌زده از اعتصاب در بازار، و خیزش بازاریان و مردم تهران، این حادثه را مخرب‌ترین حادثه اقتصادی علیه دیکتاتوری آخوندی توصیف کرد و افزود: حادثه بازار ارز، مخرب‌ترین و بزرگ‌ترین حادثه اقتصادی ایران در 30 تا 40سال گذشته است.
سخنان حاج منصور ارضی مهمترین مداح حامی دولت در انتخابات دور دوم احمدی‌نژاد که روزنامه جمهوری آن را به چاپ رسانده نشانه رفتن نقطه اصلی در نظام را به بهترین وجه تصویر کرده است و می‌گوید: «جامعه مریض شده. همه پشت کردند به رهبری در صورتی‌که دیگران دارند جنایت می‌کنند. چون شنیدم دارم براتون درد دل می‌کنم. از زبان مومنین شنیدم که به آقا حرف نامربوط می‌زنند».
این مرحله فروپاشی رژیم و مرحله پایانی تا آن اندازه از صراحت و وضوح برخوردار است که رسانه‌های خارجی هم که بسیار در اظهارنظر در رابطه با وضعیت رژیم ایران محتاط عمل می‌کنند؛ بر آن تأکید و تصریح دارند:
چارلز رابرتسون، رئیس بخش اقتصاد جهانی در لندن 14مهر در بررسی بحران ارز در تهران به سی.ان.ان گفت: «بررسیهایی که ما در مورد خطرات سیاسی انجام داده‌ایم، به ما می‌گوید که حکومتهای استبدادی مانند حکومت ایران... . تهدید سرنگون شدن دارند. آثار تحریمها ناآرامی سیاسی را محتمل‌تر می‌کند. بررسیها نشان‌دهنده رشد احتمال ناآرامی سیاسی در ایران به میزان 5 تا 15 درصد در سال است، … در تونس قبل از انقلاب 6 درصد احتمال تغییر رژیم وجود داشت. لذا 5 تا 15 درصد احتمال ناآرامی سیاسی می‌تواند در یک قدم بزرگ به تغییر رژیم ایران به‌انجامد». روزنامه السیاسه12مهر نوشت: «رژیم ایران در بحران بی‌سابقه‌یی به‌سر می‌برد که چه بسا خطرناک‌ترین بحران گریبانگیر رژیم از زمان روی کارآمدن رژیم ایران در سال ۱۹۷۹ تا کنون باشد و چه بسا که این بار منجر به سقوط رژیم در اثر یک انقلاب مردمی شود. علائم این امر با توجه به سقوط وحشتناک واحد پول ایران و در نتیجه سقوط اقتصادی به‌دلیل تحریمها در افق قابل رؤیت می‌باشد». السیاسه افزود: «هر چند که حاکمیت به کمک آتش و پولاد توانست اعتراضات مردمی نسبت به انتخابات تقلبی در ماه ژوئن ۲۰۰۹ را فرو بنشاند ولی این بار خود را در برابر انفجار خشم مردمی عاجز خواهد یافت…»
همچنین تلویزیون الحره23مهر گفت: «رژیم ایران گزینه‌های زیادی پیش رو ندارد یا باید به عواقب تحریمها تن بدهد، یا با دست کشیدن از برنامه اتمی راه لغو تحریمها را هموار کند. البته یک گزینه هم دارد، ادامه همان مسیر و وقوع بهار ایرانی است…»

ولی مردم و مقاومت سازمان‌یافته آنان که راه‌حل اساسی این رژیم را به درستی و از 31سال قبل؛ سرنگونی آن اعلام کرده‌اند؛ با شعار متناسب با این دوران و این مرحله رژیم؛ برای حل این مشکل تاریخی و این مانع آزادی مردم ایران خیز بر داشته‌اند:
شاه سلطان ولایت مرگت فرارسیده.
مرگ براصل ولایت‌فقیه ـ زنده باد ارتش آزادی
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/e15ab5d0-b6f3-4aa7-bbad-689282f776ec"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات