یکی از کانونهای شورشی وضعیت قیام و اعتراضات شهر تبریز در روزهای ۱۰ و ۱۱مهرماه را گزارش کرده است.
من رأس ساعت ۱۲۰۰ در دانشگاه تبریز بودم. با چند نفر که جمع کرده بودم رفتیم پایین پلههای سلفسرویس و شروع به دادن شعار کردیم. بلافاصله دیدیم آنهایی که بالای پلهها بودند، آنها هم در همراهی با ما شروع به شعار دادن علیه رژیم کردند. جالب بود که بچهها فعال بودند و برخی از دانشجویانی که در کنار ایستاده بودند آنها هم بهدعوت بچهها پاسخ مثبت دادند. دانشجویان را بهسمت درب قاضی، هدایت کردیم. در جلوی درب قاضی، نیروهای حراست حمله کردند و درگیری شروع شد. جلوی دانشکدهٔ عمران چند بنر حجاب اجباری نصب شده بود که آنها را پاره کردیم. بسیجیان میخواستند مانع بشوند اما وقتی خشم دانشجویان را دیدند بسیجیان خودشان نیز شروع به پاره کردن بنرها کردند. تجربهام این شد که هرجا با تمام قوا و با جدیت وارد بشویم و دشمن تزلزلی نبیند، عقب مینشیند. از آنجا به سمت علوم پزشکی رفتیم. در مسیر یک جایی بنر قاسم سلیمانی نصب شده بود. دانشجوها با سرعت بهسمت آن دویدند که پارهاش کنند، حراست حمله کرد و درگیری شروع شد. آنها شروع به تیراندازی کردند. بههرحال بهسمت میدان شیمی برگشتیم. میخواستیم برویم سمت در اصلی اما دیدیم عدهیی بسیجی زنجیر کرده بودند و میگفتند جلوتر نروید اما سیل جمعیت آنقدر بود که آنها را کنار زدند و جمعیت بهسمت درب اصلی راه افتاد. متوجه شدیم که رژیم پهپاد بلند کرده که بالای سرمان بود. دانشجوها هم شعارهای کوبنده میدادند صحنهٔ شکوهمندی بود بهدلیل وحدت در میدان عمل واقعاً همه خوشحال بودند و شعار میدادند به درب اصلی که رسیدیم، حراست در را قفل کرد. دانشجوها فشار میآوردند که در باز بشه یکمرتبه دیدم یک دختر پرید از در رفت بالا و بعد از آن هم ۳نفر دیگر رفتند و با وسیلهای قفل را شکستند و در را باز کردند و خارج شدیم. کار مثبتی که انجام میدادیم این بود که در طول تجمع هرجا نفر مشکوک داخل جمعیت میدیدم میگفتم کارت دانشجوییت کو؟ و اگر نشان نمیداد داد میزدم. لباس شخصی، یا کارتش را نشان میداد و یا همه میریختند سرش. نکتهٔ جالب این بود که دانشجویان سال اول که روز اولشان بود که در دانشگاه بودند سریع به تجمع پیوستند. جمعیت خیلی زیاد بود چون دانشگاه تبریز بسیار بزرگ است و حدود ۲۰هزار دانشجو دارد.
روز بعد شنیدم مردم در تبریز تجمع کردهاند من هم رفتم. باور کنید در تمام عمرم روزی شلوغتر از امروز در تبریز ندیده بودم. بهخصوص که بخش مهمی از بازار تبریز به اعتصاب پیوسته بود. یکی از همسایههایمان که حدود ۵۰ساله است و در قیام بسیار فعال بود را دیدم. میگفت خودش و خانمش کتک مفصلی خورده بودند. من آثار کتک را روی بدنش دیدم. او گفت از یکی از فرماندهان بسیج شنیدم که هر بسیجی روزانه ۲، ۵میلیون تومان بابت حضور در سرکوب پول میگیرد و در میان یگان ویژه افراد زیادی از حزبالشیطان لبنان است. او گفت دیروز دوتا پرواز سری از تبریز بود که همه پرسنل را از فرودگاه بیرون کرده بودند.
امروز وضعیت دانشگاه تبریز بحرانی بود. شرایط مثل دانشگاه صنعتی شریف است. به دانشجویانی که در دانشگاه مانده بودند اجازه بیرون آمدن نمیدهند و انگار در داخل، زندانی هستند. هر کس میخواهد فیلم بگیرد یا دستگیر میکنند یا با تفنگهای ساچمهای به سمتشان شلیک میکنند.