سرمای صبح سهراه آدران، در آتش و دود و گرمای جمعیتی که شعار میدادند محو شد.
میخواستیم از قلعه میر به سمت اسلامشهر و تهران حرکت کنیم. اولین ایستگاه سلطانآباد، بعد گلستان بود.
مشغول شعار دادن بودیم که خبر رسید سر گلستان مردم یه بانک و فروشگاه سپاه رو آتیش زدن.
جلوتر که رفتیم با مزدوران ترسوی بسیجی که با لباسشخصی اومده بودند درگیر شدیم. با هماهنگی دوستامون تو سبزدشت و گلستان جادهها رو بستیم و محاصرهشون کردیم. خیلی ترسیده بودن. گفتن از اصفهان اومدیم. معلوم شد بسیجیهای اصفهانو آوردن تهران، از جاهای دیگه هم بردن اصفهان. رژیم با این کار میخواست هم نیروهاش شناسایی نشن، هم تحت فرمان باشن و راحت به سمت مردم شلیک کنن.
روز بعد مزدورا وحشی شدن. تو بهارستان سمت رباط کریم مستقیم به سمت مردم شلیک میکردن.
من خودم از نزدیک شاهد قتل ۵نفر بودم که مردم با نیسان بردنشون. با این حال متوقف نشدیم. یه نانوا و یه افغانی هم شهید شدن.
سر گلستان از سمت پلیس فتا دوباره به مردم تیراندازی کردن که یه پیرزن و یه جوون همونجا تیرخوردن. شعار «میکشم میکشم آنکه برادرم کشت» بلند شد.
فقط تو منطقه کوچیک بهارستان بیش از ۵۰نفر کشتن و خیلیها مجروح شدن. وضعیت مجروحان خیلی دردناکه چون تو بیمارستان پاسدارها کمین گذاشته بودن، مجروحان مجبور بودن با بدن زخمی برن خونه. اما روحیه مجروحان و خانوادهها خیلی خوبه. میگن دیگه کارشون تمومه!