هیل نشریه کنگره آمریکا روز چهارشنبه هشتم فروردین 97 طی مقالهیی به قلم ایوان ساشا شیهان (مدیر اجرایی دانشکده امور عمومی و بینالمللی در دانشگاه بالتیمور درباره انتخاب جان بولتون بهعنوان مشاور امنیت ملی آمریکا نوشت: «انتصاب جان بولتون سفیر سابق آمریکا در سازمان ملل بهعنوان مشاور امنیت ملی در برخی قسمتها با مقاومت مواجه شده است.
بسیاری از آنها که مخالفت میکنند با این فرض غلط حرکت میکنند که بولتون آمریکا را در جنگ با دولتهای یاغی و مشخصاً رژیم ایران قرار میدهد.
اما چنین استدلالی این واقعیت بنیادین را نادیده میگیرد که تهران پیشاپیش در جنگ با غرب است و بهطور یکسویه مسئول تحریک خشونت در یمن، عراق و سوریه است.
وی افزود: سیاستگذاران آمریکا از فعالیتهای بدخواهانه رژیم ایران و دنبال کردن برنامه اتمی نگران شده اند و خردمندانه است که پیامی استراتژیک در این رابطه داده شود.
انتصاب بولتون این را تکمیل میکند و یک جنگ دیگر در خاورمیانه را کمتر محتمل میسازد و نه بیشتر.
ایوان ساشا شیهان در ادامه مقاله خود افزود: آنها که نسبت به جنگ بالقوه با رژیم ایران نگرانند بایستی پذیرای انتصاب بولتون باشند و از تلاشهای دولت برای مقابله با نفوذ بیثبات کننده منطقهیی تهران حمایت کنند و این رژیم تئوکراتیک را مورد حسابرسی قرار دهند.
اما دلیل مکفی هست که باور داشت عقبنشینی رژیم ایران در آینده اگر تهدید آمریکا معتبر بماند محتمل است. این بهطور خاص درست است چرا که رژیم ایران با حیاتیترین تهدیدش مواجه که از طرف مردم خودش است مواجه میباشد که در دسامبر گذشته و ژانویه تظاهرات ضدحکومتی برگزار کردند.
در مناسب نوروز سال نو در این ماه مریم رجوی پرزیدنت شورای ملی مقاومت ایران از مردم ایران خواست تا سال جدید را به سالی مملو از قیام تبدیل کنند.
سازمان مجاهدین خلق ایران گروه اصلی شورای ملی مقاومت ایران نقش مهمی در این اعتراضات ایفا کرد.
کاخ سفید هم به نوبه خود در ابتدای این قیامها از آنها حمایت کرد و این وقتی بود که رئیس جمهور، قیامهای ژانویه را هم در سخنرانیهای علنی و هم از طریق توییتر ستود و تشویق کرد.
باتوجه به مواضع گذشته جان بولتون، او محتمل است حمایت دولت برای حمایت از سیاستهای تغییر رژیم را تقویت نماید...
اعتراضات ژانویه روشن ساخت که تغییر رژیم از داخل دست یافتنی است اما آنها همچنین اهمیت حمایت بینالمللی برای این ابتکار برجسته ساختند... شعارهای ضدرژیم در هر شهر اصلی ایران تکرار شد و حتی در نواحی روستا که بلحاظ سیاسی خودی یا حتی حامی رژیم حاکم تصور میشد این شعارها را تکرار میکردند.
این قیام در نهایت بعد از اینکه 50نفر از اعتراض کنندگان کشته و بیش از 8000نفرشان دستگیر شدند سرکوب شد اما آتش مردم برای تغییر خاموش نشد.
سرکوب تهران تنها وقتی ممکن شد که جامعه بینالمللی در مقابله با نقض حقوق بشر اعتراض کنندگان کوتاهی کرد و با این رژیم بهعنوان بخشی از ساختار چشمانداز خاورمیانه تنظیم کردند.
قاطعیت جان بولتون نه تنها در باور به برتری نظامی آمریکا ریشه دارد بلکه در این فهم که تهران از نارضایتی داخلی حتی بیش از تهدیدات در خارج نگران است و تعهد دیرین او که مقاومت ایران یک آلترناتیو واقعی و عملی برای ملاها میباشد...
حتی در دوره حسن روحانی بهاصطلاح مدره، رژیم ایران فعالیتهای غیرقانونی خود را در هر جا که فرصتی یافته ادامه داده است. آنچه در مورد روابط تهران با مردم خودش واقعیت دارد در رابطه با سایر کشورهای جهان هم صادق است: تنها راه برطرف کردن تهدید جنگ خاتمه دادن به رژیم در تهران است.
و تنها ابزار زدن ضربهیی مرگبار به این رژیم حمایت از قیام سازمانیافته مردم ایران است. در امتداد این هدف تهدیدات معتبر و سیاستهای قاطعتر آمریکا نسبت به رژیم ایران ممکن است ضروری باشند.
اما غیرمنصفانه است که فرض کنیم هدف این سیاستها جنگ است، برعکس، هدف، اجتناب از جنگ با ایجاد یک نظام حکومتی جدید و دموکراتیک است نظامی که در طرح 10مادهیی مریم رجوی برای آینده کشور عنوان شده است، طرحی که از انتخابات آزاد و منصفانه، روابط صلحآمیز بین ایران و همسایگان، حفاظت از حقوق زنان و اقلیتها و همه اصول لازم در دیپلوماسی حمایت میکند و خواهان ریشه گرفتن این اصول در خاورمیانه میباشد.
گرچه برخی ممکن است انتصاب بولتون را بهعنوان یک پیروزی جنگطلبی بر دیپلوماسی ببینند اما این انتخاب بهتر است اینطور تلقی شود که دولت آمریکا سیاستهای جهان گرایی را پذیرا میشود که منافع امنیتی آمریکا را حفاظت کند و در عینحال از خواستهای مردم ایران حمایت نماید.