سی.ان.ان در گزارشی از تأثیر کشتار جوانان عراقی در جامعه عراق گفت: مازن بهخاطر برادر جوانترش مرتضی که تنها ۲۰سالش بود آه و ناله میکند... اندوه ناشی از مرگ بیرحمانه او در اینجا خرد کننده است.
حیات ناصر، مادر قربانی به قید سوگند میگوید او بهعنوان یک قهرمان از پیش ما رفت. او یک قهرمان است. او بقدری گریسته است که دیگر اشکی برایش باقی نمانده است.
مادر: او فقط پسرم نبود بلکه دوستم بود.
آن روز اولین روز تظاهرات بود. مانند هزاران تن دیگر، مرتضی نیز از وضعیت موجود خسته شده بود. از سطح فساد، فقدان خدمات پایهیی و از بیکاری بهخصوص در میان نسل خودش. پاسخ سریع و وحشیانه و غیرمنتظره بود. مرتضی به ضرب گلوله به سینهاش کشته شد. او اینجا و در خیابان جان باخت. اما لبخندهای او و عشقش به زندگی فراموش نمیشوند. مرتضی در رشته علوم سیاسی مشغول تحصیل بود. روز بعد مردم و بهخصوص دوستانش بهخاطر او تظاهرات کردند. آنها شعار میدادند چه یک نفر یا ۱۰۰نفر جان ببازند، صداهای ما باقی خواهند ماند.
مادر مرتضی سوگند میخورد که راه پسرش را ادامه دهد.
او عهد میکند و میگوید همه پسرانم به خیابان خواهند رفت، حتی خودم، مادر یک شهید، خواهم رفت و همه مادران دیگر را جمع میکنم.
پسر خالهاش، قاسم میگوید این وظیفه ما بود که به جایی که وی به خاک افتاد برگردیم.
سی.ان.ان در گزارش خود افزود: وعدههای دولت برای رفرم از نظر آنهایی که در اینجا هستند معنای چندانی ندارند، دولتی که عهد کرده بود دیگر با حرفهای پوچ آنها را تسلی ندهد.