این روزها دوباره بازار بگم بگمها داغ شده. احمدینژاد وعده افشاگری علیه وزارت اطلاعات را میدهد. عبدالرضا داوری همکار سابق احمدینژاد از رو کردن پرونده قتل دکتر سامی و نقش احمدینژاد در آن خبر میدهد.
زاکانی از مافیای حکومتی و رسمی تأمین بودجه از جیب زحمتکشان میگوید و بعد ساکت میشود.
یکی دیگر نوار پرونده اختلاس همسر قاسم سلیمانی و همسر عزیز جعفری را به رخ همکارانش میکشد و بعد سکوت میکند.
غرضی از فساد در هر سه قوه خبر میدهد و بعد از صحنه رانده میشود.
همه این بگم بگمها در مقابل چشمان هیولایی بهنام رئیسی اتفاق میافتد. همان جلاد ۶۷ که در عینحال دم از عدالت قضایی هم میزند. همان که در تمام این ۴۰سال از مهرههای بالای قوه قضاییه بوده و از پرونده سعید طوسی تا قتل پرستوی اطلاعات توسط نجفی و پرونده بابک زنجانی و صدها نمونه دیگر زیر دستش بوده است. همان که قاضیالقضات فاسدترین حکومت جهان است و در نهایت دریدگی مدعی جاری کردن عدالت در قضاییه است.
همه این موارد نشان میدهد که سراپای این بگم بگمها فقط برای باجگیری مافیایی از باند رقیب است. پروندههای اصلی دزدیها و جنایتهای این رژیم را مردم ایران در کف خیابانها افشا خواهند کرد. اگر کسی به این واقعیت ناباور است، به این عکس تاریخی از انقلاب ضدسلطنتی نگاه کند. پروندههای کلانتری زیر پل کالج که مردم تا زانو در میان آنها راه میرفتند: