بحران آب در ایران به مراحل خطرناکی رسیده است، هنگامی که تودههای مردم در پایتختی که زیر ذرهبین رسانههای بینالمللی است، دبه به دست کنار تانکرهای آب صف کشیدهاند، فضاحت مضاعفی است که تمامی دعاوی میانتهی رژیم در تمامی زمینهها را افشا میکند.
اما آنچه که در این میان باید گفت و نوشت و درباره آن روشنگری کرد، علل بروز بحران آب، آنهم در سطح ملی و در حد فاجعهیی است که از دههها قبل و حتی پیش از سقوط دیکتاتوری سلطنتی توسط کارشناسهای محیطزیست به کرات اعلام شده است، آژیر خطری که بیش از نیم قرن است صدایش به گوش میرسد!
مشکل از آنجا آغاز شده که ایران با وجود کمآبی، در طی قرون متمادی توانسته مشکل آب خود را حل کند، اما از دهه۴۰ بهبعد (یعنی پس از اصلاحات ارضی دروغین شاه) بحران وارد مدار جدیدی شد.
روز ۲۵خرداد ۱۴۰۲ روزنامه حکومتی هممیهن که به اسناد و مدارک دوران دیکتاتوری سلطنتی دسترسی دارد در این مورد نوشت:
«اولین هشدار آب درباره تراز منفی دشتها به سال۱۳۴۰ مربوط میشود و پدیده فرو نشست زمین که در پی افزایش برداشت از سفرههای زیرزمینی بهوجود میآید، پدیدهیی نیست که مدیران را غافلگیر کند یا مسئولی اعلام کند که از آن بیاطلاع بوده است... تمام این موضوعات دست به دست هم داده تا امروزه شاهد آن باشیم که تانکرهای آب به کمک حیات مردم بیایند و به پایتختنشینان آبرسانی کنند».
در چنین سرزمینی اکنون رسانه حکومتی دنیای اقتصاد در روز ۲۳خرداد خبر از حرام کردن آب در کاخهای آخوندهای نوکیسه و عوامل و مزدوران آنها داده و مینویسد:
در حالی که روزانه ۱.۲میلیارد تومان یارانه برای پر کردن استخر خانههای لاکچری مسئولان اختصاص داده میشود و ۴۷درصد از میزان آب بخش خانگی تهران را ساکنان «خاص» مناطق ۱ تا ۳ تهران مصرف میکنند، در قلب تهران «پایتختنشینان دبه بهدست شدند!»
آنهم آبی که مالکیت آن در بخش آبهای سطحی (رودخانهها و سدها) در انحصار پاسداران است و در بخش آبهای زیرسطحی (چاهها) در دست وزارت نیرو و دولت و سازمان آبفا و شرکتهای خصولتی!
این، آن وضعیتی است که باعث میشود مردم ما گامبهگام و در لحظه روبهرو شدن با هر بحرانی بلافاصله شاه و شیخ هر دو را لعنت کنند.
شاهی که به گور رفت و شیخی که پابهگور است.