حسین عابدینی در مطلبی با عنوان «اصرار رژیم ایران در تخریب امنیت کشورهای منطقه» که در تاونهال چهارشنبه ۲۴آبان۱۴۰۲ منتشر شده است نوشت:
از شاخصهای برجسته جنایتکاران حرفهیی که توجهات را به خود جلب میکند، این است که علاوه بر اینکه جنایتکار در اطراف صحنه جنایت حضور دارد اما همواره تلاش مینماید خلاف روشهایی که جنایت را انجام داده رفتار کند تا اینگونه وانمود نماید که از زمین تا آسمان با این جنایتها فاصله دارد. البته اگر کسی در رفتار اینگونه جنایتکاران موشکافی کند، نه بهخاطر وقاحتشان بلکه در بارزترین نمود خودشیفتگیشان میتواند آنها را از سایرین تمیز دهد. زیرا این افراد در حالیکه خوب میدانند مردم آنها را بهعنوان جنایتکار تشخیص داده و میشناسند و میدانند که آنها این جنایات را مرتکب شدهاند، اما با این وجود، اصرار میکنند که بهخصوص در رابطه با آن دسته از جنایاتی که بهطور مشخص خود مرتکب آن شدهاند سنگ دفاع از حق را به سینه زده و خود را افرادی مبارز علیه جنایت نشان بدهند.
طی دهههای شصت و هفتاد هزاره گذشته، کشورهای منطقه و حتی جهان شاهد دخالتهای کشورها در کشورهای دیگر بودهاند اما این دخالتها محدود و بهمنظور تحقق هدف مشخصی صورت میگرفت و در یک مدت زمان مشخص پایان مییافت و تمام میشد اما اینکه چنین دخالتهایی بهصورت آشکار و با عبور از حد و مرزها و بهصورت دائمی با گماردن آشکار مزدوران لو رفته در کشورهای مورد تعرض صورت بگیرد، امریست که هرگز تا زمان روی کار آمدن رژیم ایران که خمینی آن را بنیان نهاد، صورت نگرفته بود و از آن زمان تا به امروز به یمن وجود این رژیم درد و رنجها و مصیبتها و کابوسهای مستمر کشورهای منطقه آغاز شده و ادامه داشته است.
دخالتهای رژیم ایران در منطقه تجسم و برگردان زندهٔ اصل نفرتانگیزی میباشد که با فریب و دغل «صدور انقلاب» خوانده میشود. این اصل بهطور مشخص در زمان خمینی پایهریزی شد و رژیم بهعنوان یکی از پایههای بنیادینش در کنار سرکوب مردم ایران و تلاشش برای دستیابی به سلاحهای کشتار جمعی، از آن حفاظت و حراست مینماید. در یک نگاه گذرا به شرایط و تحولات جهان و بهخصوص در کشورهای منطقه در مییابیم که از زمان برپایی این رژیم، کشورهای منطقه شاهد دخالتهای آشکار و بیسابقهای بودهاند که مشابه آن حتی در قرون وسطا نیز وجود نداشته است بهویژه پس از اینکه رژیم اقدام به تأسیس احزاب و شبهنظامیان مزدور وابسته به خودش نمود تا نقش نیابتیشان در برهم زدن سیستمهای کشورهایشان و پیشبرد خطوط دیکتهشده این رژیم در کشورهایشان را ایفا نمایند.
نمیتوان گفت آنچه که حزبالله لبنان و حوثیها در یمن و احزاب و شبهنظامیان مزدور در عراق و مشابه آن در سوریه برای پیشبرد و اجرای طرحها و توطئه بر علیه این کشورها و دیگر کشورهای منطقه انجام داده و میدهند در تبعیت از رژیم ایران نبوده است. البته با بسط دادن این موضوع به اوضاع فلسطین و بهطور مشخص باریکه غزه و سوق دادن آن به سمت بحران کنونی و همچنین با دنبال کردن نقش رژیم ایران در روند رخدادها و تحولات در مییابیم که (این تحولات) بر وفق مراد رژیم و خواستهایش پیش رفته است و چه بسا آنچه که اکنون در غزه میگذرد، به دور از نقش این رژیم نباشد و حتی بهوضوح تمام، تبلور آن چیزی باشد که فوقا به آن اشاره کردیم.
در اینجا سؤالی که مطرح میشود این است که چرا رژیم ایران به تخریب امنیت کشورهای منطقه ادامه میدهد؟ چرا دخالتهایش بهگونهیی بسیار خطرناک توسعه یافته که نه تنها امنیت و ثبات کشورهای منطقه، بلکه جهان را تهدید میکند؟ پاسخ بسیار ساده است: این رژیم با هیچ عامل بازدارندهای در قبال کارهایش مواجه نشده و همچنین در قبال کارهایش مورد حسابرسی و پاسخگویی قرار نگرفته است. بازوهای مزدور او که اکنون مزدوری مفرطشان، نه فقط برای کشورهای منطقه بلکه برای تمامی جهان شناخته شده است تا آنجا پیش رفتهاند که در کشورهایی فاقد صلح و امنیت و ثبات همچون راهزنها رفتار میکنند.
پس از آنچه که در غزه بهوقوع پیوست، زمان آن فرا رسیده که نه فقط کشورهای منطقه بلکه جامعهٔ جهانی نیز در برخورد با شیوههای نفرتانگیز رژیم ایران و دخالتهایش در منطقه و نقش نفرتانگیز مزدورانش در کشورهای منطقه تجدید نظر نمایند و به ضرورت مبرم پایان دادن به این موضوع که توصیف و عبارتی جز نمایش مسخره برای آن نمیتوان یافت، بیندیشند.