آخوند فاضل میبدی از آخوندهای حکومتی نسبت به آتش نهفته در جامعه هشدار داد و با عنوان: ایمان بیاوریم که مردم میدانند در روزنامه حکومتی ایران در روز شنبه هشتم اردیبهشت 97 از جمله نوشت: «آتشسوزی ساختمان پلاسکو درس بزرگی برای ما داشت. ساختمانی که در ظاهر شاهدان ماجرا و مالکان فکر میکردند آتش داخل آن مهار شده و خطر از بین رفته، اما غافل از آتش نهفته درونش بودند. اما زمانی که ساختمان در میان نگاههای بهتزده ناظران فرو ریخت، تازه قدرت آتش پنهان درون آن مشخص شد. آتشی که خیلیها آن را نمیدیدند یا در بیخبری از آن قرار داشتند. تحولات اجتماعی و سیاسی تاریخ کشور ما هم همواره پر از این آتشهای نهفته بوده، آتشهایی که در یک لحظه همه را غافلگیر میکنند و تلی از آوار را در جایی که خیلیها پیشبینی آن را نداشتند، باقی میگذارند.
واقعیت این است که در شرایط فعلی هم درون جامعه ما لبریز از این آتشهای نهفته است، آتشهایی که اعتراضات دیماه سال گذشته تنها قسمت کوچکی از دود ناشی از آن بودند. بسیاری از دلسوزان دهههاست درباره تأثیر این تهدیدها و خطر بیتوجهی به آن هشدار دادهاند و چه بسا قسمت عمدهای از همین دلسوزان که بابت همین هشدارها دچار زحمات و رنجهای فراوانی شدهاند. چون به گمان برخی کار آنها چیزی جز «سیاهنمایی» نبوده است. وزیر کشور هم صدا و سیما، منبرها، دانشگاهها، آموزش و پرورش و همه را مخاطب قرار میدهد که باید تغییرات نسل و تحولات اجتماعی درون جامعه را بهعنوان یک واقعیت بپذیریم. در روزهای اخیر عالم دانشمند و مورد وثوقی چون جوادی آملی نیز هشدارهای تأملبرانگیز در این زمینه داشتند. بنابراین قابل انتظار است گروهها و طیفهایی که تا دیروز هشدارهای جریانهای روشنفکر دانشگاهی را «سیاهنمایی» و «قلب واقعیت» میدانستند، امروز درباره هشدارهای مشابه حوزه تأمل بیشتری کنند.
ما در چهار دهه گذشته هر چه جلوتر آمدهایم، بیشتر برای حل مشکلات و مصایب کشور بر راهحلهای امنیتی، انتظامی و قضایی تکیه کردهایم. کاری که این راهحلها میکنند، مثل همان اتفاقی است که در جریان آتشسوزی پلاسکو افتاد و باعث شد تا شعلههای آشکار آتش از بین بروند و این خیال ایجاد شود که بحران مهار گشته است. راهحلهای امنیتی و قضایی تنها باعث از بین رفتن صورت و نمود بیرونی مشکلات و نارضایتیهایی که در قلب جامعه میگذرد، میشوند و اصطلاحاً به جامعه ظاهری آرام و پایدار میبخشد. اما این تنها ظاهر ماجرا است.
کشور ما از وجود و تعدد پر شمار تریبونهای یک طرفه، از جمله صدا و سیما رنج میبرد. این در واقع بحران عدم انعکاس صدای مردم است.. در این میان نگفتن حقایق به مردم، تلاش برای زنده نگاه داشتن لبخند ساختگی بر چهره جامعه، بهرسمیت نشناختن آزادی سبک زندگی، تناقض میان برخی شعارهای انقلابی با رفتار و منش واقعی مسئولانی که همین شعارها را تکرار میکنند و نظایر اینها مسائلی که مردم بهخوبی میدانند. همانطور که اکنون جامعه بهروشنی شکاف میان پتانسیلهای موجود کشور با وضعیت فعلی را در مقایسه با کشورهای منطقه که زمانی در قیاس با خود ما محروم محسوب میشدند، میداند. جامعهای که به آگاهی رسیده را نمیشود براحتی برای تظاهر به آرامش ترغیب کرد. روشهای امنیتی و قضایی نیز در بستر چنین جامعهای خیلی زود تأثیر خود را از دست میدهند. برای فرار از وضعیتی که امروز آیتالله جوادی آملی و دیروز روشنفکران ما هشدار آن را میدانند، اولین نیاز جدی این است که مسئولان و حاکمان ما متوجه باشند که مردم میدانند.