728 x 90

محاکمه حمید نوری از دژخیمان قتل عام ۶۷ در سوئد - ادای شهادت امیر هوشنگ اطیابی - جمعه ۲۲ بهمن ۱۴۰۰

دادگاه حمید نوری دژخیم- جمعه ۲۲بهمن۱۴۰۰
دادگاه حمید نوری دژخیم- جمعه ۲۲بهمن۱۴۰۰

محاکمه حمید نوری از دژخیمان قتل‌عام ۶۷ در سوئد

جمعه ۲۲ بهمن ۱۴۰۰

 

ادای شهادت امیر هوشنگ اطیابی

از شاهدان قتل‌عام زندانیان سیاسی در گوهردشت

 

نمونه‌ای تکان‌دهنده از قهرمانی یک شیرزن مجاهد سر بدار

هنگام مواجه شدن با طناب دار

 

روز جمعه ۲۲بهمن ۱۴۰۰ محاکمه حمید نوری از دژخیمان قتل‌عام ۶۷ در دادگاه سوئد ادامه یافت.

در این جلسه (بعد ازظهر) امیرهوشنگ‌ اطیایی از شاهدان قتل‌عام زندانیان سیاسی در زندان گوهردشت که روز ۴بهمن به ادای شهادت در دادگاه پرداخته بود، در ادامه شهادتش به سؤالات قاضی، دادستان و وکیل مدافع متهم پاسخ داد.

 

 

گزیده‌ای از سخنان امیرهوشنگ اطیابی از شاهدان قتل‌عام، سخنان دادستان و وکلا و مکالمات قاضی- جمعه ۲۲بهمن ۱۴۰۰ – ۱۱ فوریه ۲۰۲۲

امیرهوشنگ اطیابی: ‌ببینید من باید بگویم خیلی باید ناصادق باشم برای این‌که بخواهم در واقع روی این‌که هفت روز بوده یا ده روز بوده قسم بخورم. ولی حداقلش اینه که هفت روز بوده و یک علتش هم شاید این بوده باشه که یک واقعه مهمی بلافاصله بعد از این رخ داد که قضیه را متوقف کرد.

وکیل مدافع: ولی در تقویمتون یادداشت نکردید وقتی که دادگاه رو می‌شنیدید؟

امیرهوشنگ اطیابی: نه این‌رو یادداشت نکردیم برای این‌که مسأله یه چیز دیگه بود در واقع. من یادداشت نکردم این رو چه روزهایی دقیقاً. اهمیت موضوع در این بود که اونها چی می‌گفتن و موضوع دادگاهها چی بود. یعنی یه الکی یا سرندی یا صافی که برای مجاهدین در نظر گرفته بودن این‌قدرتنگ بود که واقعاً وحشتاک بودش، یعنی با اون تنگی و صافی خیلی کم ممکن کسی از مجاهدین در واقع زنده بمونه.

 

وکیل مدافع: خوب بعد بحث این مینی‌بوس رو شما گفتید دفعه قبل. بعد گفتید که دو یا سه بار در هفته می‌ومدند ته بند.

امیرهوشنگ اطیابی: در هفته نه در روز

 

وکیل مدافع: ببخشید من اشتباه کردم (مترجم) خوب این زندانیها رو با مینی‌بوس می‌آوردن به حسینه بعد این مینی‌بوسها حالا بعداً گفتید که خالی برمی‌گشتن

امیرهوشنگ اطیابی: درسته

 

دادستان کریستینا کارلسون: می‌خواستم ازتون در مورد این‌که گفتین ما این حرفهای دادگاه را می‌شنیدیم سؤال کنم؟

امیرهوشنگ اطیابی: بفرمایید

 

دادستان: بعد یادتون میاید مثلا این صحبت‌ها یه هفته بود ۱۰ روز بود چه مدت بود چقدر بود؟ می‌دانم اون هفت روز و ده روز را که گفتین، ولی می‌توانید بگویید که خود شما چند دفعه شنیدید؟

امیرهوشنگ اطیابی: تقریباً هر روز ما می‌رفتیم توی این سلول که بشنویم هر روز. در واقع مسأله مرگ و زندگی خود ما هم بود. و به‌خاطر همین ترافیک شدیدی که توی اون سلول ایجاد شده بود گویا سر و صدا به گوششان رسیده بود. توی اون مدتی که اعدامها جریان داشت اصلاً هیچ پاسداری وارد بند نمی‌شد ما یه دفعه دیدیم که فرج ناگهانی آمد داخل بند. هیچ موقع من فراموش نمی‌کنم که اشاره کرد به یکی از زندانی‌ها که هیکل درشتی داشت و به او گفت که وزنت خیلی خوبه و ما فهمیدیم که اصلاً ما همه واقعاً شوکه شدیم یعنی اشاره به اعدام.

 

قاضی توماس ساندر: خوب ببینیم دادستان سؤالی داره؟

دادستان: نه من می‌گذارم همینجوری بمونه سؤالی ندارم.

 

قاضی: بعد ببینید من الآن اینجوری فهمیدم که شما گوش می‌کردین گفتین که به‌اصطلاح مدیریت زندان توی این اتاق نشسته بوده و شما می‌شنیدید و این با گفته‌های قبلی تون عملاً در تمایز میشه. چون شما گفتین تو فرعی توی این فرعی که بودین می‌شنیدید که چه جوری مدیریت زندان نشسته بود و داشت صحبت می‌کرد. می‌دانید توی فرعی که بودید شنیده بودید که چه جوری مدیریت زندان آنجا نشسته بود و نظارت می‌کرد.

امیرهوشنگ اطیابی: بله

 

قاضی: ولی الآن در جواب وکیل مدافع حرف دیگری زدید گفتید که شما می‌شنیدید که اعضای هیأت بودند که داشتند حرف می‌زدند این می‌خواهم برای من مشخص بشه روشن بشه.

هم زمان گفتید خود شخص شما را وقتی بردند اونجا، پنجم شهریور در وسط کریدور بود. یعنی وقتی شما را نزد هیأت می‌برند. سؤال من این میشه که چه کسانی هستند فی‌الواقع توی این اتاق هستند. ۱. مدیریت زندانه که اون جاست شما می‌شنوید یا نه ۲. اعضای هیأت هستند که اونجا نشستند و شما صداشون را می‌شنوید. کدوم یکی از اینها هستند؟‌

امیرهوشنگ اطیابی: ‌خیلی ممنون از سؤال مهمی که کردید. برای این‌که اینجا ممکنه یک تناقضی پیش بیاید که چطور میشه که هیأت توی وسط زندان بوده و ما جلسات مجاهدینی که می‌بردند نزد هیأت را اونجا می‌شنیدیم. دو تا توضیح ممکنه برای این باشه. توضیح اول این است که این بلوکی که ما بودیم و بندهای فرعی در اختیار دادستانی کرج بودش که یک حوزه جدا بود و یک احتمال هستش که خب هیأت اعدامها را یک بخشی‌اش را یعنی در همون بند فرعی حداقل اون ۷، ۸ روز اول این جلسات را برگزار می‌کرده.

دوتا فرض هست. یکی این‌که فرض اون روزهای اولی که اعدامهای مجاهدین شروع شده در همین بند فرعی به‌اصطلاح به کار مجاهدین رسیدگی می‌کردند ولی این احتمالش خیلی کمتره، ولی اون چیزی که احتمالش بیشتره اینه که فقط اون کسانی که در حوزه قضاییه کرج بودند در اونجا به کارشون رسیدگی می‌شده. حالا بخش دیگه سؤال شما را که بخواهم جواب بدهم دوتا مقطع بود. یک مقطع قبل از این‌که این مجاهدین را بیاورند توی این جلسه هیأت که طبیعتاً اون چند نفری که داشتند صحبت می‌کردند به‌نظر می‌رسد که مسئولان زندان باشند یا قضایی باشند یا. ولی صدای اونها نه به صدای لشگری می‌خورد، نه به صدای ناصریان.

 

مترجم: صدای لشگری و ناصریان نبودش.

امیرهوشنگ اطیابی: نبودش برای این‌که خب اونها جزو هیأت نبودند اصلا، خب؟‌اون چیزی که احتمال خیلی زیاد داره این هستش که این افراد اعضای هیأت مربوط به حوزه قضایی کرج بودند. که نحوه اجرایی چه جوری باشه. بعد پریود بعدش بعد از این موقعی هستش که مجاهدین را تک‌تک می‌آورند جلوی هیئت، اونجا یک نفر اصلی سؤال می‌کرد اون زندانی هم پاسخ می‌داد. صدای کس دیگه‌ای را هم که سؤال می‌کرد می‌شنیدیم. بنابراین صدایی که ما می‌شنیدیم از این افراد حداقل ما تو بند ۲۰، برای ما هیچ چیزی را تداعی نمی‌کرد که مثلا این صدای اینه یا اونه. توی جریان اعدامها هم یکبار دیگه ما، حداقل من خودم شنیدم که اینها صحنه‌های اعدام را برای همدیگه تعریف می‌کنند. اینجا دیگه زندانی نیست خودشون دارند بحث می‌کنند توی این پریودی که دارند تک‌تک می‌آورند که نحوه اعدام به چه شکلیه. که اونجا مثلا یک چیزی که برای من واقعاً شوک‌آور بود یک زن مجاهدی را گفتند که این یک دفعه که طناب دار را دید شروع کرد به شعار دادن. بهر صورت من صحبت باز هم دارم ولی می‌گذارم اگر پاسخ سؤال شما را ندادم در خدمتتون هستم.

 

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/fc9bbcba-433c-4aca-b2db-4bf1df560c4f"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات