728 x 90

گنجینه‌یی از ۵۷سال آزمایش و عبور - مهدی ابریشم‌چی

گفتگو با مهدی ابریشم‌چی

مهدی ابریشم چی
مهدی ابریشم چی

در آغاز پنجاه‌و‌هشتمین سال تولد سازمان مجاهدین خلق ایران هستیم با دستاوردهای ۵۷ساله از تلاش، نبرد و تجربه در حیطه نظر و عمل. در همین حال ۴۳سال هم از انقلاب ضدسلطنتی ۵۷ و رویدادهای آن می‌گذرد. در این گذار هم سازمان و ایران‌زمین دچار تحولات گوناگون شده‌اند و هم عرصه‌های جهانی با قطب‌های ایدئولوژیک‌اش دگرگون شده‌اند. بازنگری این مسیر با تمام سرمایه‌های تئوریک و تجربی‌اش، گنجینه‌یی از آزمایش مفاهیم و ارزشها و عبور از آن را متجلی می‌کند. پیرامون این مفاهیم و نقش آنها در حیات سازمان مجاهدین خلق ایران، گفتگویی داریم با آقای مهدی ابریشم‌چی. موضوع محوری گفتگو عطف به یکی از مهمترین مواد جمع‌بندی آغازین بنیانگذاران سازمان در مورد ضرورت داشتن ایدئولوژی انقلابی برای مبارزه انقلابی است.

 

آقای ابریشم‌چی اجازه بدهید سؤال را از همین‌جا شروع کنیم:

سؤال: چرا مجاهدین هم‌زمان با تأسیس سازمان، به انتخاب و تدوین یک ایدئولوژی پرداختند؟ چرا مبارزه به ایدئولوژی نیازمند است؟

مهدی ابریشم‌چی: منشأ نیاز به مبارزه و ایدئولوژی و علت این‌که سازمان مجاهدین خلق می‌بایست به تدوین ایدئولوژی می‌پرداخت، در اعماق به روزی برمی‌گردد که در جریان تکامل، انسان پا به عرصهٔ هستی گذاشت. موجودی در سطح زمین ظاهر شد که برعکس انواع قبل، برای حرکت کردن و جلو رفتن با قانونمندی کاملاً متفاوتی در مقایسه با حیوانات و جانوران و موجودات قبل از خودش روبه‌رو بود. این از ذات آفرینش درمی‌آمد.

هدایت انواع قبل از انسان، با غرائز بود و نه با اندیشه. آنها در مقابل آنچه که پیش می‌آمد، به‌طور اتوماتیک انعکاس نشان می‌دادند. این انعکاس منطبق بر غریزه بود. در مورد انسان، مسأله کاملاً متفاوت بود. انسان پدیده‌یی بود که می‌بایست بر اساس آگاهی خودش حرکت کند. این از ذات و خلقتش درمی‌آمد. به همین دلیل موجودات قبل از انسان اگر در مقابل تحولات مختلف طبیعی انطباق داشتند، می‌ماندند و اگر نه، از بین می‌رفتند. این قانونمندی برای انسان ۱۸۰ درجه عکس بود. انسان برای ماندگاری، پیشرفت و تکامل، جهان خارج از خودش را با اتکا به آگاهی تغییر می‌دهد. اگر این عنصر وجود نداشته باشد، اساساً با بود انسان متناقض است.

 

تکامل بشر مرادف تکامل آگاهی

هنگامی که به تاریخ انسان مراجعه می‌کنیم، می‌بینیم که تاریخ تکامل بشر دقیقاً همراه با تکامل آگاهی‌اش است. تکامل آگاهی در زمینه‌های مادی، تولیدی و تغییر محیط بی‌جان که انسان را احاطه کرده است. انسان باید آگاه باشد که چگونه می‌توان جهان را تغییر داد. به‌همین دلیل می‌بینیم که انسان در تاریخ حیات‌اش به کشف قوانین حاکم بر جهان مادی رسید تا توانست جهان مادی را در راستای ضرورت ها و نیازهای زیست خودش، تغییر بدهد.

از آنجا که زندگی انسان یک زندگی اجتماعی است، علاوه بر تولید مادی ــ که حل تضاد آن با طبیعت بی‌جان است ــ انسان بایستی که در زمینهٴ حرکت اجتماعی‌اش هم قوانین و قواعدی را کشف کند؛ یعنی آگاه بشود که چگونه باید زندگی اجتماعی را تغییر داد؛ در غیراین‌صورت، تکاملی در کار نخواهد بود. این آن پایه و عنصر مبنایی نیاز به ایدئولوژی است.

 

پیرامون شناخت ایدئولوژی

سؤال: ایدئولوژی یعنی چه؟

مهدی ابریشمچی: ایدئولوژی یعنی انسان درک کند که برای تغییر جامعه، چه قوانینی را احتیاج دارد تا آنها را بشناسد و در جریان تغییر جامعه، وارد کند. انسانهای آگاه و روشنفکر می‌بایست جامعه انسانی و انسان را بشناسند. از آن‌جایی که جامعهٔ انسانی وانسان، جزیی از این هستی است، این شناخت نمی‌تواند مجزا از شناخت هستی باشد. به‌همین دلیل برای این‌که انسان انقلابی و پیشتاز بتواند حرکتش را به جلو ادامه دهد و بتواند جامعه را در راستای صحیح تغییر دهد، نیازمند این بود که جهان را بشناسد، جامعه را بشناسد و انسان را بشناسد. اسم این مجموعه، ایدئولوژی است.

آیا بدون آگاهی دربارهٔ جهانی که در آن زندگی می‌کنیم، تاریخی که در آن حرکت کردیم و جلو آمدیم، بدون فهم این‌که انسان چه موجودی است و چه قوانینی برش حاکم است، می‌شود گفت انسان می‌تواند تضادهای اجتماعی را به سمت جلو حل کند؟ به‌هیچ عنوان.

سازمان مجاهدین هم به‌عنوان یک نیروی انقلابی که در زمان دیکتاتوری شاه تأسیس شد، وقتی خواست جامعهٔ ما را از شر دیکتاتوری، سرکوب، فقر و فلاکت و بی‌عدالتی نجات دهد، می‌بایست اول قوانین عام حاکم بر تاریخ انسان، قوانین عام حرکت یک انسان و قوانین عام حاکم بر هستی را می‌شناخت. باید نخست این قوانین را می‌شناخت تا بتواند سازمانی را تأسیس کند که نقش خودش را در تغییر انقلابی جامعه ایفا کند. این منشأ، این علت و این مبنا بود که سازمان مجاهدین خلق مثل هر سازمان انقلابی، در بدو حرکتش نیازمند برخورداری از یک ایدئولوژی انقلابی و تدوین آن برای تغییر انقلابی جامعه بود.

 

در اتمسفر جهانی مارکسیسم، چرا انتخاب «اسلام انقلابی» ؟

سؤال: چرا مجاهدین ایدئولوژی اسلام را انتخاب کردند؟ چرا مارکسیسم نه؟ مگر آن زمان ایدئولوژی مارکسیسم مطرح نبود؟ مگر بسیاری از انقلاب‌ها با ایدئولوژی مارکسیسم به پیروزی نرسیده بودند؟

مهدی ابریشم‌چی: وقتی سازمان مجاهدین خلق در سال۱۳۴۴ توسط بنیان‌گذار کبیر حنیف و یارانش تأسیس می‌شد، جهان، جهانی بود که انقلاب‌ها در صحنه‌های مختلف دنیای انسانیِ ما، زیر پرچم مارکسیسم یا پیروز شده بودند ــ مثل انقلاب شوروی و چین ــ یا در حال مبارزه بودند. بنابراین حق با شماست که فکر کنید چرا سازمان مجاهدین از همان ایدئولوژی حاضر و آمادهٴ موجود، سود نبرد؟ اگر سازمان به ایدئولوژی احتیاج داشت، چرا بر پایهٔ ایدئولوژی مارکسیسم پایه‌گذاری نکرد؟

همان‌طور که می‌دانید بنیان‌گذاران سازمان مجاهدین، مسلمانان آزادیخواه جامعهٔ ایران بودند. آنان از فرهنگ مملکت خودمان برخاسته بودند. آن بنیانگذاران برای آن‌که بدانند در زمینهٴ ایدئولوژی چه باید بکنند، اول تمام اجزای اندیشهٔ مارکسیستی را ــ از تجارب انقلاب‌ها تا کتب و تئوریها ــ مورد مطالعه قرار داده و بر اندیشهٔ مارکسیستی مسلط بودند. با این حال آنها سراغ اسلام انقلابی رفتند. چرا؟

وقتی بنیان‌گذاران سازمان خواستند برای سازمان ایدئولوژی انتخاب کنند، در سطح باقی نماندند. چرا مارکسیسم توانسته بود جوابگوی انقلاب‌ها در آن دوران باشد؟ علت این بود که یک عنصر مرکزی و محوری در آن وجود داشت؛ یعنی مسألهٴ «ارزش اضافی» که عبارت بود از سود طبقهٔ سرمایه‌دار از استثمار طبقه کارگر. هر ستم و زور و ظلمی بود، زیر این اسم و با مشروع کردنش تحت نام «سود» پیش می‌برد. هنر مارکس این بود که گفت این سود، چیزی نیست جز آن پول اضافه یا آن ارزش اضافه که طبقه کارگر تولید می‌کند. مارکس سمت حرکت تاریخ را ــ که حرکت به‌سمت نفی استثمار است ــ از مطالعهٴ تاریخ درک کرد. به‌همین دلیل توانست آن ایدئولوژی را تدوین کند. بنابراین مسألهٴ مرکزی در مارکسیسم عبارت بود از کشف ارزش اضافی و کشف سمت حرکت تاریخ؛ یعنی راستای نفی استثمار.

بنیان‌گذاران سازمان ساده‌گزینی نکردند. نخست برای انتخاب ایدئولوژی، از خودشان پرسیدند که آیا اسلام حاوی این عنصر مرکزی یعنی نفی استثمار انسان از انسان است؟ آیا دیالکتیک و حرکت تاریخ را در راستای نفی استثمار انسان می‌بیند یا نه؟ آیا مدافع استثمار است یا نیست؟ آن بنیان‌گذاران ساده‌گزینی نکردند؛ وارد مطالعهٴ اسلام اصیل، متون اسلامی، تاریخچهٔ زندگی پیامبر و مطالعهٴ انقلابیون مسلمان تاریخ شدند تا ببینند فی‌الواقع محتوای واقعی اسلام چیست؟ آنها در بررسی‌هایشان متوجه شدند که اسلام ــ و به‌طور کلی مکتب توحید ــ نه تنها مدافع استثمار نیست بلکه از دیرپاترین و جدی‌ترین نافیان استثمار است؛ ولی در طول زمان به‌دلیل حاکمیت طبقات استثمارگر و اندیشه‌های ارتجاعی، این عنصر در ظاهر آمده تحت نام اسلام، به مردم تحمیل شده است.

 

اسلام مجاهدین چگونه غبار از رخ دین زدود؟

سؤال: منظور از «اسلام انقلابی» چیست؟

مهدی ابریشم‌چی: «مجاهد غبار از رخ دین زدود» یکی از مصرع های سرود سازمان مجاهدین است. یعنی آمدند فهیمدند، درک کردند که اسلام نافی استثمار است. اتفاقاً گام به‌گام به بشر کمک کرده است تا به همان نقطهٔ تأسیس سازمان برسد و بتواند خودش هم این مسیر را روی پایش طی کند. به‌همین دلیل معروف‌ترین عبارتی که در تأسیس سازمان از محمد حنیف‌نژاد نقل شده این است که «مرز بین حق و باطل از بین باخدا و بی‌خدا عبور نمی‌کند بلکه از بین استثمارشده و استثمارکننده عبور می‌کند». به این دلیل بود که بنیان‌گذاران سازمان سراغ اسلام رفتند. در مطالعاتشان به این رسیدند که اگر مرزبندی بین باخدا و بی‌خدا نیست، بلکه استثمارکننده و استثمارشونده است، اسلام و مکتب توحید بیش از هر مکتب دیگری ــ حتی مارکسیسم ــ مدافع و خواستار نفی استثمار انسان از انسان و راهنمای او در راستای جامعهٔ‌ی تهی از طبقات یعنی جامعه بی‌طبقه توحیدی است. این بود که بنیان‌گذاران سازمان، اسلام انقلابی را به‌عنوان ایدئولوژی مجاهدین انتخاب کردند.

 

«اسلام انقلابی»؛ پاسخ به تببین جهان

از طرف دیگر بنیان‌گذارن سازمان در مطالعاتشان متوجه شدند که در زمینهٴ تحلیل سایر جنبه‌های یک ایدئولوژی ــ مثل شناخت خود انسان و تاریخ انسان و تبیین هستی ــ اندیشه‌یی متکامل‌تر، صحیح‌تر و پیشرفته‌تر از مارکسیسم وجود دارد. بنابراین اسلام انقلابی یک ایدئولوژی کامل است که هم از هستی، هم از تاریخ و هم از انسان، تبیین و تحلیل درستی دارد؛ قوانین حرکت بر انسان و جامعهٔ انسانی را بهتر تبیین می‌کند و بهترین راه را پیش پای انسان می‌گذارد.

منظور از «اسلام انقلابی» در یک‌کلام یعنی اسلامی که در زمینهٴ جامعه‌شناسی و حرکت تاریخ، نافی استثمار است. یعنی می‌خواهد جامعه را در راستای نفی استثمار انسان از انسان و نفی طبقات، راهبری و هدایت کند. این خلاصهٔی از معنی اسلام انقلابی است.

همان‌طور که اشاره کردم، بنیان‌گذاران سازمان در زمان شاه بدون پیش‌داوری و دقیقاً برای این‌که کارآمدترین سلاح را در نبرد علیه ظلم و بی‌عدالتی و برای آزادی انتخاب کنند، به مطالعهٴ اسلام پرداختند. ضمن این‌که کاملاً به محتوای مارکسیسم اشراف داشتند و به آن به‌عنوان اندیشه‌یی که می‌خواهد استثمار را نفی کند، احترام می‌گذاشتند. ولی متوجه حقیقتی دیگر شدند و آن این‌که جریانت و سلسه اندیشه‌یی که ما اسم آن را در طول تاریخ بشر «توحید» می‌گذاریم، نه در قرون جدید و دوران به‌وجود آمدن طبقه سرمایه‌داری و طبقه کارگر ــ که آخرین مرحله پیشرفتهٔ استثمار و نفی استثمار است ــ بلکه در دورانهای گذشته که تاریخی بسیار تاریک‌تر از دوران روشنایی و عصر آگاهی بود، انبیا و مبلغین اندیشهٔ توحیدی با استثمار انسان از انسان مخالف بودند؛ از همان دوران برده‌داری، دوران فئودالی در اعماق تاریخ.

بنابراین اندیشهٔ اسلام انقلابی، اصیل‌ترین اندیشه در نفی استثمار انسان از انسان است. درست به همین دلیل است که سازمان مجاهدین گام به گام با نبرد اجتماعی و نبرد سیاسی علیه شاه، رویان بودن و شکوفا بودن در زمینهٴ ایدئولوژی را در راستای نفی استثمار انسان از انسان توانست پیش ببرد. در هر مرحله هم به‌لحاظ ایدئولوژیک پاسخگوی نیاز همان دوران باشد.

 

نبرد با خمینی و ضرورت قدمی بلندتر در نفی استثمار

برحسب تصادف نبود که اندیشهٔ محمد حنیف‌نژاد یعنی اسلام انقلابی که هدفش در دوران شاه، نفی استثمار طبقهٔ سرمایه‌دار از کارگر بود، در جریان تکامل خود، در دوران خمینی به نفی عمیق‌ترین، پیچیده‌ترین، قدیمی‌ترین و ضدانسانی‌ترین نوع استثمار یعنی نفی استثمار مردسالار و برتری مرد بر زن می‌رسد. از درون همین اندیشه، انقلاب ایدئولوژیک بیرون می‌آید. این علامتی بسیار رسا و گویا بر این واقعیت است که سال۱۳۵۴ که سازمان مجاهدین یک ضربه ایدئولوژیک می‌خورد، نه تنها ایدئولوژی نابود نمی‌شود، نه تنها تشکیلات مجاهدین نابود نمی‌شود، بلکه برادرمان مسعود رجوی با به‌دست گرفتن پرچم «اسلام، چپ مارکسیسم»، می‌تواند با این پیام، سازمان مجاهدین را از آن ضربه خارج کند.

اگر اسلام انقلابی حاوی یک حقیقت نبود، اگر تفسیر، تحلیل و تبیین اسلام انقلابی از هستی، تاریخ و انسان متکامل‌تر از مارکسیسم نبود، سازمان هرگز نمی‌توانست از ضربه سال۵۴ قد راست کند. در سال۵۴ یک‌بار دیگر حقانیت انتخاب حنیف کبیر و بنیان‌گذاران سازمان به اثبات رسید. بی‌دلیل نبود نسلی از مجاهدین که در داخل زندان به رهبری مسعود رجوی توانستند از ضربه ۵۴ با سرافرازی عبور کنند و به‌لحاظ آرمانی یک گام به جلو و به چپ بردارند، در دوران خمینی سازمانی را تأسیس کردند که پاسخگوی حاکمیت ارتجاع مذهبی بود.

 

عبور قدرتمند از ضربات و بیمه‌نامه چند ده ساله

سؤال: عبور از ضربه سال۱۳۵۰ و این فراز از تاریخچهٔ مجاهدین چه درس‌هایی دارد و دربرگیرنده چه پیامی است؟

مهدی ابریشم‌چی: سازمان مجاهدین وقتی در درون زندان توانست از ضربه ۵۰ با موفقیت بیرون بیاید، دیگر آن سازمان قبلی نبود؛ بلکه قدرت‌مند‌تر، قوی‌تر، با تجربه‌تر و کاراتر در مبارزه با شاه بود. ضربه فاجعه‌آمیز اپورتونیست‌های چپ‌نما، ضربه‌یی بسیار سهمگین‌تر از ضربه اول شهریور سال۵۰ بود. ولی آنجا هم باز توسط برادرمان مسعود، سازمان ما از یک مرحلهٔ جدید عبور کرد.

وقتی از آن ضربه به‌طور اصولی بیرون آمدیم، سازمان ما قوی‌تر، تبدیل به پاسخی برای دوران خمینی شد. همین‌طور که طی این چهار دهه می‌بینید، توانست تا امروز این راه را پیش. ببرد اگر به‌علت عبور از ضربه اپورتونیست‌های چپ‌نما هم دقت کنید، کلید رمز، همان اصل «اسلام، چپ مارکسیسم» بود.

سازمان مجاهدین توانست مبارزه علیه ر‌ژیم ضدبشری آخوندی را راهبری کند و به پیش ببرد؛ چرا؟ به این دلیل که زیر سایهٴ اندیشهٔ «اسلام، چپ مارکسیسم» ماهیت راست ارتجاعی به‌خوبی برملا بود. برای مجاهدینی که از زندان بیرون آمده بودند، شناخت ایدئولوژیک خمینی جدید نبود. به‌همین دلیل فریب دجالیت‌اش را نخوردند و توانستند متکی بر این ایدئولوژی، سیاستهای درست و تضاد اصلی را که ارتجاع مذهبی است، تشخیص دهند و راه را پیش پای سازمان بگذارند.

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/3db7d400-d3b3-403a-8647-b2339c2baf44"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات