جنبش و قیام عراق از مدار کمیتها عبور کرده و به سرفصل بروز کیفیتها رسیده است. از منظر سیاسی، بروز این کیفیت در تبدیل شدن آن به اهرم قدرتی اثرگذار بر تعادلقوای سیاسی عراق است. مسیر شتابان طی کمیتها و رسیدن به کیفیت تعادلقوای سیاسی، خود را در استعفای ناگزیر و تحمیلی نخستوزیر عراق بارز کرده است. اکنون مطالبات مردم عراق به کمتر از سرنگونی رضایت نمیدهد.
در بروز این کیفیت تعیینکننده باید به د۲نمود سیاسی مهم اشاره شود:
ــ تغییر دولت عراق آماج مطالبات و شعارها و هدف استمرار قیام شده است.
ــ بهدنبال دخالت خامنهای و دستور تلویحی سرکوب این قیام، عراقیان در بسیاری از شهرهای عراق، تصاویر و بنرهای منحوس خمینی ملعون و خامنهای و قاسم سلیمانی آماج سنگ و آتش و آبدهان و لنگهکفش کردند. همچنین جمعیت یکپارچه و متحدی به طرف پل منتهی به سفارتخانهٔ آخوندها روانه شدند و صحنه نبرد را به یکی از کانونهای ترور و جنایت چندین ساله در عراق و منطقه کشاندند.
خروش عراقیان با پیوستن جامعهٔ فرهنگی این کشور به قیام سراسری، سرفصلی جدید را برای تغییرات بزرگ در تقدیر آدرس میدهد. اکنون این جنبش به ارادهای ملی تبدیل شده است که سمبلی از تجلی بهار عربی میباشد. بهار عربی نشانهٔ بروز و اثرگذاری کمیتهای اجتماعی و سیاسی طی سالیان علیه دیکتاتوری و الیگارشی قدرت است. این دومینو که از تونس شروع شد، نشان داد که تحولات بزرگ حتی اگر بهطور موقت توسط دیکتاتورها خاموش شوند، اثر ماندگار و تاریخی از خود بهجای میگذارند؛ آنگونه که در فراز و فرود ناگزیر تحولات اجتماعی و سیاسی، از یک جا و در یک زمانٍ در تقدیر سربازمیکنند.
خروش و جنبش مردمی عراق هم در همین بستر شکل گرفته و بهدلیل تعمیق یافتن پتانسیل دگرگونیطلب مردمی، ناگهان شتاب سیاسی گرفت. این شتاب، منجر به مطالبهٔ سرنگونی دولت شد که در ضمیر و ذهن و خواست عراقیان جریان داشت و بروز عینی آن، جبههای متحد را علیه تجاوزگری سالیان نظام آخوندی و مهرههای دستپرورده محلیشان شکل و قوام بخشید.
مفهوم استعفای نخستوزیر دستپروردهٔ ملایان، گویای رقم خوردن تعادلقوا بهنفع جنبش مردمی است. این آغاز باید به برچیدن تمام خیمههای نظام ولایت فقیه در عراق بالغ شود تا خون و رنج و آه عراقیان به گل بنشیند. مردمانی که طی ۱۵سال گذشته کشورشان چراگاه تروریسم دولتی آخوندها شده بود و روی خوش و فراغ زندگی در کشور اشغال شدهشان نداشتهاند.
اکنون نظام ولایت فقیه در آستانهٔ از دست دادن پل استراتژیک تجاوز و ترور و معبر اصلی دورزدن تحریمها است. به همین دلیل، اکنون امید تازهای در دل و جان و روان مردمان منطقه در حال دمیدن است. موفقیت مردم عراق در رقم زدن این تحول تاریخی و استراتژیک، آنان را به منجیان خلقهای منطقه بدل خواهد نمود که از ۴دهه جنگ و تجاوز و ترور و جنایت بر اثر میدانداری حاکمیت ولایت فقیه، خلاص میشوند.
اکنون رژیم آخوندی تمام تمهیدات و توسل به جنایات را بررسی میکند تا شاید از این مخمصه درآید. قاسم سلیمانی به عراق میرود و با شرکت در جلسهٔ امنیتی مقامات عراقی به سرپرستی عادل عبدالمهدی به لطایفالحیل متوسل میشود تا بلکه خلق بهپاخاسته عراق را با شیوههای مشابه در ایران، سرکوب کند. وی به مقامات عراقی چنین وعدههایی میدهد: «ما در ایران میدانیم چه رفتاری با معترضان بکنیم. این اتفاق در ایران افتاد و ما توانستیم آن را کنترل کنیم».(سایت دویچه وله بهنقل از خبرگزاری آسوشیتدپرس ۳۰اکتبر ۲۰۱۹) همین سایت در ادامهٔ گزارش خود میافزاید: «در هفته اخیر که بار دیگر اعتراضات شدت گرفت، مردانی با لباس سیاه و چهرههای پوشیده در حالی که سربازان عراقی هم در صحنه حضور داشتند، در برابر معترضان قرار گرفتند و به سمت آنان گاز اشکآور پرتاب کردند. ساکنان منطقه گفتند که نمیدانند این افراد که بودهاند و گمان میکنند این افراد ایرانی بودهاند».
دستگاه تبلیغاتی دیکتاتوری آخوندی همچون تمام اسلاف مبتذل تاریخیاش که به استقلال قیام خلقها و خروش و شورش آنها بهعمد نمیخواهند اعتراف کنند، مثل همیشه یک دوجین دولت و گروه و استعمارگر و بیگانه از چنتهٔ پوسیدهٔ تبلیغاتیاش بیرون میکشد و ضمن اعتراف آشکار به دخالت در عراق و وابسته بودن دولت این کشور به بیت ولایت فقیه، اینگونه عقدهگشایی میکند: «سمت و سو دهی به موج تظاهرات و تغییر مطالبات از خواستههای اقتصادی و معیشتی به برخی درخواستهای معنادار، یقیناً ریشه در تنش عربستان سعودی و ایالات متحده آمریکا با جمهوری اسلامی ایران دارد که سبب شده تا ریاض و واشنگتن با موجسواری بر جریان اعتراضات مردمی عراق و حتی در لبنان، ماهی خود را از آب گلآلود بحران این روزها در این دو کشور صید کنند».(روزنامه آرمان، ۹آبان ۹۸) در ادامه، آدرس دقیق بحران استراتژیک در رابطه با عراق و نیز علت اصلی اینهمه سال جنایت و ویرانگری در این کشور را بهناگزیر اعتراف میکند: «میخواهند مهمترین بازوی نفوذ جمهوری اسلامی در منطقه غرب آسیا قطع شود». همان منبع) و عیناً همین نسخه را هم با نفی هرگونه حقخواهی و ارادهٔ مردم برای تعیین سرنوشت خود، دربارهٔ جنبش سراسری و قیام مردم لبنان میپیچد: «دستهای آمریکا، رژیم صهیونیستی و برخی حکومتهای مرتجع منطقه را در پس پرده تحولات اخیر لبنان و استعفای حریری میتوان مشاهده کرد».(روزنامه جمهوری اسلامی، ۹آبان ۹۸) و نسخهای دیگر از همین نوع تبلیغات فاشیستی ـ قرونوسطایی در نظام ولایت فقیه این است که با سیر و گذار در عهد جهانگردان عتیق که از ما بهتران، از آن سوی دنیا سرنوشت عالمی را رقم میزدند، در علت خروش مردم عراق برای سرنگونی مزدوران محلی خامنهای، دلیل میآورد که: «آمریکا، حزب بعث و شیعیان لائیک را برای ایجاد و تداوم آشوب پشتیبانی میکند... شیعیان لائیک مرتبط با سفارت آمریکا و عربستان سعودی پشت تظاهرات عراق هستند تا از این طریق نفوذ ایران را کاهش دهند، مرجعیت را زیر سؤال ببرند و یک حکومت لائیک وابسته به آمریکا و غرب را به قدرت برسانند».(روزنامه جوان ۹آبان ۹۸)
در فحوای این عقدهگشایی از ته چاه، میتوان ترکیبی از بسته شدن راه استراتژیک نفوذ ولایت فقیه به منطقه را توأم با سس دجالیت مذهبیِ نهادینه شده در تبلیغات مبتذل آخوندیسم مشاهده نمود: «شیعیان لائیک پشت تظاهرات عراق هستند تا از این طریق نفوذ ایران را کاهش دهند و مرجعیت را زیر سؤال ببرند»!(همان منبع)
از آنجا که همبستگی و قیام و خیزش مردمان عراق و لبنان، قبل از هر چیز مصالح و استقلال و سرنوشت کشورشان به دور از هر نفوذ و فساد را اراده کردهاند، مفسران فقاهتی حاکمیت آخوندی در فحوای همین قصد و خواست مردمان عراق و لبنان، پایان ۳دهه «عمق راهبردی» جمهوری اسلامی برای ترویج ارتجاع و بنیادگرایی و سلطهگری را بهعینه میبینند و آثار بلافصل آن در ایران را لمس و حس میکنند. این عینیت ناگزیر باعث میشود تعارفات عوامفریبانهٔ «خواستههای بهحق مردم» را هم کنار بگذارند و مردمان بپاخاسته را به سیاق فرهنگ مبتذل حوزوی، «فتنهگران» بنامند: «هدف فتنهگران این است که ارتباط تهران و بغداد قطع شود و دولت عادل عبدالمهدی پایان یابد. همچنین آنها میخواهند یک دولت ضدایرانی در عراق تشکیل و همچنین محور مقاومت تضعیف شود. بهطور کلی میتوان گفت که هم در تظاهرات عراق و هم در تظاهرات لبنان محور مقاومت و ایران هدف قرار گرفته است».(همان منبع)
مشاهده میشود که مردمان هر دو کشور عراق و لبنان، آدرس درستی را برای رسیدن به استقلال و صلح و ترقی پیشه کردهاند: هدف گرفتن محور بنیادگرایی که همانا حاکمیت ولایت فقیه در ایران باشد.
تلویزیون رژیم ۹آبان ابراز وحشت کرد که «سیر تحولات در عراق بهگونهای شتابان هست که بسیار غیرقابل پیشبینی شده» و در روز ۱۰آبان میلیونها عراقی تا پاسی از شب با شعار علیه دخالتهای رژیم و پاره کردن تصاویر خامنهای عزم جزم مردم شجاع عراق را در خلعید از حاکمان و مزدوران فاسد به نمایش گذاشتند.
تحولات پرشتاب این کشور در روزهای آینده چشماندازهای تازهتر و افقهای روشنتری از تغییرات استراتژیک ناشی از این دو قیام را رقم خواهند زد...