728 x 90

کالبدشکافی واکنش‌ها علیه گردهمایی جهانی مجاهدین (۳)

اجلاس جهانی ایران آزاد ۲۰۲۱
اجلاس جهانی ایران آزاد ۲۰۲۱

در دو شمارهٔ پیشین بر یک اصل ثابت تأکید کردیم که ۴۰سال است نبرد همه‌جانبهٔ سیاسی و جنگ اطلاعاتی و امنیتی بین تمامیت رژیم ولایت فقیه و مجاهدین خلق در بالاترین سطح صحنهٔ سیاسی ایران جریان داشته و دارد. این نبرد اکنون به‌طور خاص پس از به‌کار گماردن ابراهیم رئیسی توسط خامنه‌ای، بیش از همیشه بین این حاکمیت و مجاهدین شدت یافته است. علت بنیادین این نبرد که اتفاقاً به تبلیغات هیستریک علیه مجاهدین بسیار مرتبط است، همانا هراس حاکمیت و هم‌سویان داخلی و خارجی‌اش از همبستگی تشکیلاتی و سازمانیافتگی مجاهدین و مونیسم استراتژیک‌شان بر ضرورت آزادی و دمکراسی با شاخص سرنگونی حاکمیت ولایت فقیه است.

در پایان قسمت دوم که به تشریح چگونگی درآمدزایی مالی مجاهدین پرداختیم، بر عنصر تشکیلات و مناسبات جمعی و هدف‌مندی مبارزاتی به‌عنوان مبنای توان آفرینندگی در زمینه‌های اجرایی و مالی و سیاسی تأکید کردیم. تأکید شد که آنچه را در دست‌آوردها و موفقیت‌های مجاهدین باید درک نمود، قبل از آن‌که مثلاً تأمین پول یا کالا یا جذب شخصیتها باشد، یک همت، زحمت، تعهد و اتحاد تشکیلاتی و مسؤلیت‌پذیری جمعی است که مولد هر گونه درآمدزایی سیاسی، اجتماعی، دیپلماتیک و... می‌باشد.

در این قسمت می‌خواهیم به یکی دیگر از واکنش‌ها علیه گردهمایی‌های جهانی مجاهدین بپردازیم که پاسخ به آن می‌تواند به درکی روشن‌تر نسبت به شرایط کنونی نبرد بین مجاهدین با حاکمیت ملایان منجر شود. این واکنش چنین ادعایی را طرح می‌کند که:

۳ ـ مجاهدین پایگاه اجتماعی و حمایت مردم ایران را ندارند؛ به‌خاطر همین می‌روند سراغ خارجی‌ها و با اجاره کردن آنان، گردهمایی‌شان را صحنه‌آرایی می‌کنند.

 

یکم ـ شرکت‌کنندگان خارجی در گردهمایی‌هایی مجاهدین بخشی از جمعیت هزاران نفره‌یی هستند که چه حضوری و چه آنلاین، از سراسر جهان در این جلسات شرکت می‌کنند. شرکت‌کنندگان خارجی به‌طور عمده در زمرهٔ سخنرانان یا مهمانان دعوت شده هستند. مثلاً در گردهمایی ۱۴۰۰ که در ۵۰هزار نقطهٔ جهان برگزار شد، اگر در هر نقطه هم فقط ۱نفر حضور یافته باشد، می‌شود ۵۰هزار نفر شرکت‌کننده؛ در حالی که مهمانان خارجی فقط ۱۰۰۰نفر بودند. پس ۴۰هزار نفر دیگر کیستند؟

دوم ـ مجاهدین علاوه بر گردهمایی سالانه‌شان، چندین تظاهرات بزرگ در کشورهای اروپایی برگزار کرده که خبرگزاریهای جهان گزارش مصور از آنها تهیه نموده‌اند. فیلم‌ها و عکس‌ها گواهی می‌دهند که این‌ها هزاران ایرانی هوادار مجاهدین و شورای ملی مقاومت یا ایرانیان خواهان سرنگونی ملایان هستند و نه غیرایرانی‌ها.

در همین قسمت باید یادآور شد که اگر مجاهدین در داخل ایران پایگاه اجتماعی ندارند، پس چرا هزاران ایرانی که از ایران کوچ و مهاجرت کرده‌اند، در خارج ایران از مجاهدین هواداری می‌کنند و در جلسات‌شان حاضر می‌شوند؟ آیا در یک حساب و کتاب ساده نمی‌توان نتیجه گرفت که جمعیت ایرانی خارج کشور که از مجاهدین حمایت می‌کنند، نمایندگان چندبرابر بیشتر از خودشان در ایران هستند؟

یک آزمایش: فرض کنیم بخواهیم یک رفراندوم آزاد زیر نظر سازمان ملل در خارج ایران برگزار کنیم تا نظر بیش از ۸میلیون ایرانی مهاجر را دربارهٔ گروه‌های سیاسی ایرانی یا اپوزیسیون نظام آخوندها جویا شویم. بر اساس شواهد موجود و سابقهٔ این ۴۰ساله، کدام جریان یا گروه به‌طور نسبی بیشترین حامی و هوادار و رأی را خواهد داشت؟ تمامی جلسات و تظاهرات و کنفرانس‌های ایرانیان طی این ۴۰سال گواهی می‌دهند که لااقل تاکنون مجاهدین و شورای ملی مقاومت بیشترین حامی و حضور را در صحنه داشته و دارند.

هر ایرانی خارج کشور و در محیط آزاد، می‌تواند نمایندهٔ هزاران چون خودش در ایران تحت سلطهٔ دیکتاتوری باشد. مثلاً ۸میلیون مهاجر ایرانی می‌توانند نمایندهٔ دهها میلیون از هم‌وطنان‌شان در داخل ایران باشند.

ای کاش بقیه هم تمام هم و غم خود را صرف مبارزه با آخوندها می‌کردند تا جمعیت بیشتر ایرانیان پیرامون برنامه‌های سیاسی و گرایشات مختلف گرد می‌آمدند و جبهه ایرانیان در خارج کشور به تجمعات و گردهمایی‌های میلیونی می‌رسید.

 

سوم ـ اگر تاریخچهٔ زندانی سیاسی را در ۴۰سال گذشته بررسی کنیم، به‌روشنی گواهی می‌دهد که بیش از ۷۰درصد زندانیان سیاسی ایران متعلق به اعضا، هواداران و حامیان سازمان مجاهدین خلق بوده و هستند. در تمامی دنیا این واقعیت به‌عنوان شناسنامه ثبت شده است که زندانی سیاسی در زمرهٔ نخستین پیشگام شناسایی درد جامعه، چشم بیدار جامعه و فریاد دادخواه مردم، وجدان برانگیختهٔ انسانی با شاخص نفی منافع شخصی، عصب حساس دردشناس و پرتوافکن بر ابتذال دیکتاتوریها می‌باشد. آیا این ویژگی‌ها که شناسنامهٔ زندانی سیاسی هستند و حداقل ۷۰درصدشان با مجاهدین نسبت دارند، یک وزنهٔ سنگین سیاسی ـ اجتماعی را در مقابل نظام ملایان نمایندگی نمی‌کنند؟

به‌جاست یادآوری شود که زندانیان سیاسی در هر جامعهٔ‌ی نخبه‌گان آن جامعه‌اند که به‌روزترین و اصلی‌ترین درد و نیاز و اولویت مردم را تشخیص داده و به حسابرسی از حاکمیت سیاسی قیام نموده‌اند. بنابراین اینان دارای نقشی برجسته در تعادل‌قوای سیاسی با حاکمیت هستند. عطف به آنچه شرح داده شد، در تعادل‌قوای ۴۰سال گذشته با حاکمیت آخوندی، نقش زندانیان حامی مجاهدین گویای اعتبار سیاسی و اجتماعی آنها می‌باشد.

 

چهارم ـ مجامع حقوق‌بشری که نقض حقوق‌بشر را در ایران تحت سلطهٔ آخوندها دنبال می‌کنند و نیز سازمان ملل گواهی داده‌اند که بیش از ۹۰درصد زندانیان سیاسی قتل‌عام شده در تابستان ۶۷ تعلق آرمانی و سیاسی به سازمان مجاهدین خلق داشته‌اند.

پرسش این است که در جبهه‌بندی سیاسی ایران، خانواده‌ها و دوستان هزاران قتل‌عام شده کجا هستند؟ چنین وزنهٔ سنگین سیاسی که بین مجاهدین با فتوای خمینی و هیأت مرگ و تمامیت نظام ولایت فقیه جریان دارد و به یک پرونده جهانی تبدیل شده است، گویای کدام اعتبار سیاسی و اجتماعی علیه نظام آخوندی می‌باشد؟ آیا جنایات خمینی و خامنه‌ای علیه مجاهدین خلق ـ که قتل‌عام برگی از آن است ـ زمینه‌ساز قیام‌ها در داخل ایران و محکومیت‌های جهانی علیه نظام ملایان نبوده است؟ این جنبش گستردهٔ دادخواهی از ایران تا سراسر جهان علیه نظام آخوندها بر مبنای مبارزه و خون‌فشانی و اعتبار تاریخی کدام نیروی سیاسی ایرانی غیر از مجاهدین و قیام‌آفرینان یک دههٔ اخیر به جریان افتاده است؟

 

پنجم ـ مدعی یا مدعیان که بر پایگاه اجتماعی نداشتن مجاهدین اصرار دارند، تاکنون هیچ شاخص و معیاری برای اثبات داشتن پایگاه اجتماعی ارائه نداده‌اند. اگر در خارج ایران که سرکوب و خطر و تهدید نیست، همین تجمعات، تظاهرات و گردهمایی‌ها را شاخص و معیار قرار دهیم، از مدعی یا مدعیان خواسته می‌شود که یک تجمع یا تظاهرات یا گردهمایی با یک‌صدم جمعیت تجمعات و تظاهرات و جلسات مجاهدین تشکیل دهند تا لااقل همین شاخص، گویای میزان پایگاه و اعتبار خودشان و مجاهدین باشد.

واضعان و صاحبان این ادعا برای اثبات درستی استدلال‌شان تلاش کنند یک تجمع در خارج کشور نه در سطح چند هزار نفرهٔ مجاهدین، بلکه با ۲۰۰نفر خلص ایرانی تشکیل دهند تا یک‌بار هم شده تجربه کنند که جمع کردن حتی ۲۰نفر دور هم و گرداندن جلسه‌شان چه مشکلات شغلی، استقراری، هماهنگی، اجرایی، مالی، امنیتی و اطلاعاتی دارد!

 

ششم ـ تأکیدات مکرر خامنه‌ای، کارگزاران نظام، رسانه‌ها، دستگاه تبلیغاتی و عرض و طول سرکوب آخوندها علیه مجاهدین و گوشزد کردن خطر آنها برای نظام از چه سبب است؟ از نداشتن پایگاه اجتماعی؟ از اشتباه بودن استراتژی ۴۰سالهٔ مجاهدین در نبرد با حاکمیت ولایت فقیه؟ از سکت و فرقه بودن مجاهدین؟

واقعیت مسلم این است که هر کسی که مفهوم تعادل‌قوای سیاسی بین مجاهدین و رژیم آخوندی،

هر کس که نقش پایداری و ماندگاری ۴۰سالهٔ مجاهدین

و هر کس که نقش همبستگی تشکیلاتی مجاهدین و تمرکز آنها بر مبارزه‌شان برای تغییر بزرگ در ایران را می‌فهمد، هرگز دنبال معما کردن پایگاه اجتماعی مجاهدین ـ یا هر گروهی غیر از مجاهدین که چنین وزنهٔ سیاسی علیه آخوندها باشد ـ نمی‌رود. چون هر آدم سیاسی حواس جمع ـ از قضا خود خامنه‌ای و کارگزاران نظام ـ با همین سه نقشی که در مورد مجاهدین اشاره شد، به‌راحتی درمی‌یابد که موضوع بین مجاهدین و خمینی اصلاً معما بودن پایگاه اجتماعی نیست. معما کردن این موضوع اول کار خود رژیم، دوم کار مجامع استعماری هم‌سو با پروپاگاندای علیه مجاهدین و سوم کار پادوهای حسرت به‌دل سلطنت‌طلب است. سلطنت‌طلبانی که از مبارزه تاریخیِ مجاهدین و فدایی‌ها و مصدق علیه استعمار و نظام ستم‌شاهی، کیسهٔ کینه‌شان لبریز است. نظامی که از پدر تا پسر، قاتل بزرگ‌ترین مبارزان و شاعران و نویسندگان ایران بوده‌اند.

 

هفتم ـ حجم حیرت‌انگیز شیطان‌سازی و دروغ‌پراکنی علیه مجاهدین به نسبت دیگران، آیا به‌دلیل نداشتن پایگاه اجتماعی آنان است؟ اگر چنین پایگاه و تهدیدی از جانب مجاهدین برای نظام نیست، آیا به نفع جمهوری اسلامی است که یک گروه بدون پایگاه و فراموش شده را این‌قدر لانسه و مطرح و آنتنی کند و آن را بزرگ‌ترین دشمن خودش معرفی نماید؟

در کدام کشور دنیا می‌توان سراغ گرفت که یک گروه یا تشکیلات، پایگاه اجتماعی ندارد ولی طی حدود سه سال در زیر شدیدترین کنترل‌های اطلاعاتی و امنیتی و سرکوب‌گریِ حاکمیت و طبقهٔ حاکم، ۱۰۰۰ کانون شورشی از بطن و متن جامعه به آن گروه می‌گروند؟ آیا این ۱۰۰۰ کانون شورشی دوست و رفیق و ملأ اجتماعی ندارند؟

در این‌جا هم اول دستگاه پروپاگاند آخوندی که سر نخ شیطان‌سازی علیه مجاهدین در دستش است، بهتر از دیگران از تهدید پایگاه اجتماعی و نفوذ مجاهدین مطلع است و یک روز در میان هم دارد هشدار می‌دهد.

 

هشتم ـ نظرسنجی درست و معتبر و قابل اتکا، در سایه دیکتاتوریها امکان ندارد. کما این‌که اصلاً نفس برگزاری انتخابات در نظامهای فاشیستی و توتالیتر که حتی از عده‌یی صف و ستون درست می‌کنند، هیچ اعتباری ندارد.

تردید نباید کرد که فی‌المثل الآن یک نظرسنجی در میدان آزادی تهران پیرامون سنجش پایگاه اجتماعی مجاهدین و دیگر مخالفان رژیم آخوندها صورت بگیرد، هیچ برآورد معتبر و درستی از آن حاصل نخواهد شد؛ چرا که ابراز هواداری یا دادن نظر به نفع مجاهدین همراه با زندان، شکنجه، محدودیت برای خانواده، محرومیت شغل و حتی اعدام خواهد بود. تردید نباید کرد که در همین نظرسنجی فرضی، ابراز تمایل یا رأی به سلطنت، از جانب آخوندها در مقابل مجاهدین استقبال هم می‌شود و وزارت اطلاعات و دستگاه پروپاگاند آخوندی، صفحات مجازی را هم از آن اشباع می‌کنند؛

 

بنابراین در مرحله سلطهٔ دیکتاتوری ولایت فقیهی، برای تشخیص میزان اصالت و نفوذ اجتماعی، دو شاخص وجود دارد:

در داخل ایران، میزان فعالیت نیروهای مقاومت در برابر حاکمیت، نسبت زندانیان سیاسی و تمرکز حاکمیت علیه اصلی‌ترین هماورد و جایگزینش، از شاخصهای نظرسنجی می‌باشد.

در خارج از ایران و در دنیای آزاد و دمکراتیک، نظرسنجی را می‌توان با میزان سازمانیافتگی، نیروهای تجمع‌کننده، تظاهرات و گردهمایی‌ها و نیز اعتبار سیاسی نزد مجامع و شخصیت‌های اثرگذار در عرصه‌های حقوقی، سیاسی، پارلمانی و صنفی سنجید.

پایان

بیشتر بخوانید:

کالبدشکافی واکنش‌ها علیه گردهمایی جهانی مجاهدین (۱)

کالبدشکافی واکنش‌ها علیه گردهمایی جهانی مجاهدین (۲)

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/f63ebab9-ca57-4dc9-9b6a-b846b7cf742b"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات