728 x 90

پایان عصر دایناسورها، آغاز انسان شورشگر

پایان عصر دایناسورها...
پایان عصر دایناسورها...

این روزها که جوانان وطن در کوچه و خیابان و یا زندانها و شهرهای همه عالم، فریاد می‌زنند، «آزادی، آزادی، آزادی»... چقدر دلنشین‌تر شده تصنیف عارف قزوینی در نکوداشت انقلاب مشروطه و یادآوری جانهای شیفته‌ای که سر بر آستان آزادی وطن از دست استبداد سلطنتی خون‌ریز و آخوندهای همدست ولادیمیر لیاخوف روسی! گذاشتند. انقلاب مشروطه به اهدافش نرسید. دیکتاتور پشت دیکتاتور به قدرت رسید و سلطنت مطلقه فقیه دست همه‌شان را از پشت بست. اما روح دل‌انگیز انقلاب مشروطه در هوای این میهن غرق به خون هم‌چون تصنیف عارف در روان و قلب جوانان ایران به یادگار ماند و امروز در سراسر ایران طنین‌انداز است.

 

«دوره ما تمام شده است!»

به صد نشانه و اشاره و شراره‌های آتشین می‌شود پایان استبداد در پرده دین را به چشم خود نظاره کرد. از ریشه درآمدن درخت خبیثه ارتجاع [به اعتراف خامنه‌ای] تا وحشت سرکرده‌های سپاه جهل و جنونی که به میدان آمده و تشنه خونند... تا اصلاح‌طلبان قلابی که چهل سال است ریزه‌خوار سفره غارت سرمایه‌های مردم بودند اما حالا حتی نمی‌توانند فرزندان خود را توجیه کنند! علت روشن است همگان شاهد پایان عصر دایناسورها هستند. اگر جوانان کشورهای دمکراتیک این واقعه تاریخی را در موزه‌های طبیعی مرور می‌کنند، جوانان ایران آن را در خیابان‌ها تجربه می‌کنند. و همین قیمت سنگین خون دادن در همه جای ایران است که فرصت‌طلبان را هم به فغان آورده است... و اکنون با زبان اشاره به خامنه‌ای می‌گویند: «صدای مردم چون سیلاب گاهی بی‌صدا می‌آید. باید گوش‌های شنوایی برای شنیدن داشت... حکومت خود را به دست باد داده است... مسئول این وضعیت کیست؟ بی‌تردید سهم جمهوری اسلامی ایران بیش از بقیه است. این سیستم سیاسی که امثال من همه جوانی‌اش را در جبهه‌ها برای اعتلای آن صرف کرد، با بی‌تدبیری منحصر به‌فردی به نابودی خویش همت گماشته است! از من می‌پرسید چرا؟ می‌گویم نمی‌دانم»! (فیاض زاهد. فرارو۳۰مهر۱۴۰۱)

وی در تأیید سرنگونی محتوم دایناسورها می‌گوید: «تجربه این روزهای من... آن است که جامعه جوان از ما گذر کرده است. دیگران را نمی‌دانم. اما من فهمیده‌ام که دوره ما تمام شده است!»

امثال این تمام شدگانی که مشغول به اصلاح و مشاطه‌گری ریش پیشوا هستند کم نیستند. نمونه رسوای دیگر عطا مهاجرانی شکنجه‌گری‌ست که با نقاب اصلاحات از راه دور به خامنه‌ای امدادرسانی می‌کند. او در لندن مشغول رصد آلترناتیو رژیم آخوندی است و قسم و آیه می‌خورد که مشی و روشی که پیشوا برگزیده جز به سراشیب سقوط راه نمی‌برد و ملتمسانه از دجال می‌خواهد دست از لجاجت و تفرعن بردارد (اعتماد۳۰مهر۱۴۰۱).

 

وقتی جالوت، داود را دست کم گرفت

این عجز و لابه‌ها، این نصیحت ها و اندرزها به حاکم ستمگر، اگر اثر و فایده‌ای داشت، کسانی چون آقای منتظری سال‌های پایانی عمرشان با تحقیر و تخفیف و بی‌حرمتی نمی‌گذشت. وی آنجا که هزاران زندانی سیاسی مجاهد و مبارز را به فرمان خمینی در سال۱۳۶۷ قتل‌عام کردند، از آن به «بزرگترین جنایت جمهوری اسلامی» یاد کرد و گفت: «خونی که به ناحق ریخته بشه همه چیز رو تموم می‌کنه» اما حالا احمد خاتمی دایناسور رژیم آخوندی هم‌چنان تیغ بر کف و هلهله زن، نسل خورشید را از سرکوب بیشتر و خونین تر می‌ترساند: «قوه قضاییه باید طوری با اغتشاشگران برخورد کند که دیگر هوس اغتشاش نکنند... این توطئه تمام شد اما در توطئه‌های آینده دشمنان باید، همیشه آمادگی سیاسی، فرهنگی، امنیتی و اقتصادی را حفظ کنیم» (کیهان۳۰مهر۱۴۰۱)

بیچاره به یاد نمی‌آورد جالوت در بر داود نعره مستانه می‌کشید و او را دست کم گرفت اما درست از آنجایی خورد که حسابش را نمی‌کرد. اگر دلسوزان و مصلحان ولایت فقیه، دوره خود را تمام شده می‌بینند و از سرکرده خویش می‌نالند، دایناسورهای فرتوت، جوانان شورشی و زنان گرد آفرید را کوچک می‌انگارند. ولی آغاز شورش انسان، پایان عصر دایناسورهاست.

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/5f5a0df4-f0c2-46f0-8064-bc2a92e35454"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات